کلمه جو
صفحه اصلی

till


معنی : کشو، یخ رفت، قلق، دخل پول، دخل دکان، زمین را کاشتن، کشت کردن، زراعت کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، تا، تاانکه، تا وقتی که، تا اینکه
معانی دیگر : (رجوع شود به: until) تا، (اسکاتلند) تا آن محل، تا آنجا، تا آن زمان، مگر اینکه، کشت و کار کردن، (مغازه و غیره - صندوق یا کشو) دخل، پولدان، (زمین شناسی - آمیزه ی سنگ و ریگ و شن و خاک و غیره که توسط یخرود انباشته شده و فاقد چینه بندی است) تیل، یخاورد، قلک

انگلیسی به فارسی

تا، تا اینکه، تا آنکه، تا وقتی که


کشت کردن، زراعت کردن، زمین را کاشتن، دخل پول، کشو، دخل دکان، قلک، یخرفت


تا، دخل پول، کشو، دخل دکان، قلق، یخ رفت، کشت کردن، زراعت کردن، زمین را کاشتن، خیش زدن، خیش کشیدن، تا وقتی که، تا اینکه، تاانکه


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: until.

- I'll be gone till Friday.
[ترجمه ترگمان] تا جمعه میرم
[ترجمه گوگل] من تا جمعه رفته ام
حرف ربط ( conjunction )
(1) تعریف: up to the time when; until.

(2) تعریف: unless; before (used in negative constructions).

- He won't leave till he's eaten.
[ترجمه ترگمان] تا وقتی که غذا بخوره نمیره
[ترجمه گوگل] او تا زمانی که غذا نخورد، ترک نخواهد کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tills, tilling, tilled
• : تعریف: to prepare (land) for growing crops, esp. by plowing.
مشابه: cultivate, plow
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to plow, harrow, and fertilize soil.
مشابه: plow
اسم ( noun )
• : تعریف: a drawer or small container for money or valuables.

• cashbox, drawer
work the soil, plow or dig soil in preparation for planting
until, up to the time that
until, up to
till means the same as until.
a till is a drawer or box where money is kept in a shop.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] یخرفت یخچالی - یخاورد - یخرفتی
[زمین شناسی] تیل - رسوبات فاقد لایه بندی هستند که توسط یخچالها نهشته شده و از قطعات با اندازه های متفاوت از قبیل ماسه، رس، گراول و بولدر تشکیل شده اند.
[معدن] تیل (سنگ شناسی)
[خاک شناسی] یخرفت - خاک ورزی
[آب و خاک] یخرفت

مترادف و متضاد

کشو (اسم)
slide, drawer, till

یخ رفت (اسم)
drift, till, moraine

قلق (اسم)
temper, mood, till

دخل پول (اسم)
till

دخل دکان (اسم)
till

زمین را کاشتن (فعل)
till

کشت کردن (فعل)
cultivate, till

زراعت کردن (فعل)
cultivate, till

خیش زدن (فعل)
reclaim, turn, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow, fall-plough, trench-plough

خیش کشیدن (فعل)
reclaim, turn, turn up, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow

تا (حرف اضافه)
than, till, until, up to

تاانکه (حرف اضافه)
till

تا وقتی که (حرف ربط)
till, so long as

تا اینکه (حرف ربط)
than, till, in order to, until

cash box


Synonyms: box, cash drawer, cash register, kitty, money box, safe, tray, treasury, vault


cultivate land


Synonyms: dig, dress, farm, grow, harrow, hoe, labor, mulch, plant, plough, plow, prepare, raise crops, sow, tend, turn, turn over, work


Antonyms: plant, sow


جملات نمونه

1. till hell freezes over
تا جهنم یخ بزند،هر چه دلت می خواهد،وقت گل نی

2. goodbye till we meet again!
تا ملاقات بعدی خداحافظ !

3. keep going till you reach the second alley
بروید تا به کوچه ی دوم برسید.

4. remain here till i return
اینجا بمان تا برگردم.

5. he will rest till he recruits his strength
استراحت خواهد کردتا نیروی خود را دوباره به دست آورد.

6. i was studying till the early hours
تا اوایل بامداد درس می خواندم.

7. we shall abide till the battle is won
تا هنگام پیروزی در نبرد (در اینجا) خواهیم ماند.

8. we'd better wait till dark
بهتر است تا شب صبر کنیم.

9. he jockeyed the camera till he got just the right angle
او دوربین را پس و پیش کرد تا اینکه زاویه ی درست را پیدا کرد.

10. she cooked the meat till it lost all its nature
او گوشت را آن قدر پخت که ماهیت خود را از دست داد.

11. they were bopping away till the wee hours
تا سپیده دم مشغول پای کوبی بودند.

12. Draw not your bow till your arrow is fixed.
[ترجمه ترگمان]تا تیر اندازی نکنید نباید تعظیم کنید
[ترجمه گوگل]تعظیم خود را تا انتهای فلش ثابت نکنید

13. Call me not olive till thou see me gathered.
[ترجمه ترگمان]به من زنگ بزن نه اولیو تا وقتی که من جمع و جورش کنم
[ترجمه گوگل]به من زنگ نزنید تا من را جمع آوری کنی

14. You never know what you can do till you try.
[ترجمه ترگمان]تو هیچ وقت نمیدونی چیکار میتونی بکنی تا سعی کنی
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمی دانید چه کاری می توانید انجام دهید تا سعی کنید

15. Never put off till tomorrow what may be done today.
[ترجمه ترگمان]این کار را تا فردا انجام نده، امروز چه کار باید کرد
[ترجمه گوگل]تا فردا هرگز تا امروز چه چیزی را انجام می دهی

16. The ox is never woe, till he to the harrow go.
[ترجمه ترگمان]این گاو هرگز تا این حد بدبخت نخواهد شد
[ترجمه گوگل]گاو هرگز گرسنه نیست، تا او به هیزم برود

17. People do not know the blessing of health till they lose it.
[ترجمه ترگمان]مردم از نعمت سلامت بهره مند نیستند، مگر اینکه آن را از دست بدهند
[ترجمه گوگل]مردم نعمت سلامت را نمی دانند تا زمانی که از دست بدهند

goodbye till we meet again!

تا ملاقات بعدی خداحافظ!


tilling the land

کشت و کار زمین


اصطلاحات

till hell freezes over

تا جهنم یخ بزند، هرچه دلت می‌خواهد، وقت گل نی


پیشنهاد کاربران

دقیق

Till=until

همون until هست یعنی تا. . . مثلا. . . . تا شب
Until night 🌃 or till night 🌃

به معنای کشو دخل در فروشگاه ها غیره ایت
I've spent is displayed on till

به عنوان فعل :
شخم زدن

نزدیکی تلفظ بسیاری کلمات لاتین و انگلیسی با زبان باستانی پارسی که ریشه زبان های هندواروپایی است. . . . کاملا مشهود است . . . تا . . که شده . . Till

He till
آن گفت

till ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: یخ‏نهشته
تعریف: رسوب های سست و جورنشده ( unsorted ) و بدون چینه‏بندی که مستقیماً براثر آب شدن یخ در یخسار، برجای مانده باشد


کلمات دیگر: