کلمه جو
صفحه اصلی

diffusion


معنی : ریزش، پخش، انتشار، پخش شدگی
معانی دیگر : اشاعه، پراکنش، گسترش، پاشش، نشت، (نور) پخشیدگی، پخشش، هم آمیزی مولکول ها (در گازها و آبگونه ها)، اطناب، درازگویی، پرگویی، روده درازی، شهوت کلام، افاضه

انگلیسی به فارسی

ریزش، افاضه، (مجازاً) انتشار، پخش


پخش، پخش شدگی


انگلیسی به انگلیسی

• distribution, dispersion, scattering; permeation of a region by fluid

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] انتشار
[شیمی] پخش، نفوذ، هم آمیزى مولکول ها (در گازها و آبگونه ها)
[سینما] نرم کردن تصویر
[عمران و معماری] انتشار - پخش - پخشیدگی - نفوذ - پراکندگی - افشانه
[کامپیوتر] نفوذ
[برق و الکترونیک] پخش ؛ نفوذ 1. پاشیدگی ذرات، معمولاً به شکل گاز در حجم واحدی نظیر محفظه، اتاق، ساختمان یا منطقه .2. فرایندی در دماهای بالا که طی آن اتمهای دهنده یا پذیرنده به منظور تغییر مشخصات الکتریکی نیمرسانا در ساختار بلوری آن توزیع می شوند. ابن فرایند در کوره نفوذ و معمولاً در دماهای بین 850 تا 1150 دره سلیسیوس انجام می شود . نفوذ دهنده ها و پذیرنده ها در یک تراشه ی نیمرسانا منجر به تشکیل پیوند پی ان می شود. - نفوذ، پخش
[مهندسی گاز] پراکندگی، نفوذ
[زمین شناسی] انتشار، انتشار نور،تخلیه کردن با فشار،کم کردن از قدرت ،تخلیه فشار،پراکندگی ،ریزش ،پخش شدگی حرکت سریع اجزای شیمیایی به سطوح رشدشان از طریق انتقال بخار. ترکیب گاز و هوا و تشکیل یک گاز همگن، ترکیب دو یا چند گاز . حرکت سریع اجزای شیمیایی به سطوح رشدشان از طریق انتقال بخار.
[نساجی] نفوذ - قابل انتشار - پراکندگی - انتشار
[ریاضیات] انتشار، اشاعه، پراکنش، پخش، تراوش، نفوذ
[خاک شناسی] پخشیدگی
[پلیمر] نفوذ
[آب و خاک] پخش (دیفیوژن)، پخشیدگی، انتشار

مترادف و متضاد

ریزش (اسم)
abscission, pour, infusion, inset, downfall, slide, influx, afflux, affusion, diffusion, spray, leak, slump, leakage, flux, gush, effusion, outflow, intinction, perfusion, rheumatism

پخش (اسم)
release, prevalence, allotment, propagation, dispensation, broadcast, distribution, diffusion, dissemination, effluence

انتشار (اسم)
report, proclamation, publication, propagation, incidence, circulation, diffusion, dissemination, currency, issuance, dispersion, effluence

پخش شدگی (اسم)
diffusion

spread; wide distribution


Synonyms: circulation, dispersal, dispersion, dissemination, dissipation, expansion, propaganda, propagation, scattering


Antonyms: collection, concentration


جملات نمونه

1. diffusion coefficient
(نور و گاز و غیره) ضریب انتشار،همگرپخشیدگی

2. cylindrical diffusion
(آبکاری) پخش استوانه ای

3. the diffusion of gas molecules
هم آمیزی (پخشش) مولکول های گاز

4. the diffusion of knowledge
اشاعه ی دانش

5. the diffusion of light
پخش نور،انتشار نور

6. that rumor's diffusion was fast and far-reaching
گسترش آن شایعه سریع و فراگیر بود.

7. There are data on the rates of diffusion of molecules.
[ترجمه رضا] اطلاعاتی در مورد میزان انتشار مولکول ها وجود دارد.
[ترجمه ترگمان]اطلاعاتی در مورد نرخ انتشار مولکول ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]داده هایی در مورد میزان انتشار مولکول ها وجود دارد

8. We are not talking simply of the diffusion of a particular weaving and colour pattern.
[ترجمه ترگمان]ما به سادگی از انتشار یک الگوی رنگ و رنگ خاص صحبت نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما فقط از انتشار یک الگوی بافندگی و رنگ خاص صحبت نمی کنیم

9. Diffusion occurs between mutually soluble or miscible liquids.
[ترجمه ترگمان]انتشار بین مواد قابل حل در دو طرفه و یا miscible رخ می دهد
[ترجمه گوگل]نفوذ در بین مایع های محلول یا مایع متناوب اتفاق می افتد

10. Sound Diffusion ordinary shares were suspended in December at 22p and the group asked its bankers to appoint a receiver.
[ترجمه ترگمان]انتشار سهام معمولی در دسامبر در ساعت ۲۲ بعد از ظهر به حالت تعلیق در آمد و این گروه از بانکداران خود خواست که یک دریافت کننده را منصوب کنند
[ترجمه گوگل]سهام عادی سهام منتشر شده در ماه دسامبر در 22 پانزدهم تعطیل بود و گروه از بانکداران خواسته بود که یک گیرنده را انتخاب کنند

11. In diffusion, particles flow down the concentration gradient.
[ترجمه ترگمان]در انتشار ذرات از شیب غلظت پایین می آیند
[ترجمه گوگل]در انتشار، ذرات جریان گرادیان غلظت را کاهش می دهند

12. The thermodynamic constraints against their transverse diffusion across the bilayer are less that those of membrane proteins.
[ترجمه ترگمان]محدودیت های ترمودینامیکی بر ضد نفوذ transverse آن ها در عرض دو لایه کم تر از این است که آن پروتئین های غشا سلولی هستند
[ترجمه گوگل]محدودیت های ترمودینامیکی نسبت به انتشار عرضی آنها در برابر دو لایه، کمتر از پروتئین های غشایی است

13. In this chapter we shall examine the diffusion of three technologies to developing countries: microcomputers, hand pumps and large dams.
[ترجمه ترگمان]در این فصل انتشار سه فن آوری را به کشورهای در حال توسعه بررسی خواهیم کرد: microcomputers، پمپ های دستی و سده ای بزرگ
[ترجمه گوگل]در این فصل ما باید سه تکنولوژی را برای کشورهای در حال توسعه بررسی کنیم: میکرو کامپیوترها، پمپ های دستی و سدهای بزرگ

14. Diffusion is controlled by matching molecular shape with pore size.
[ترجمه ترگمان]انتشار با تطبیق شکل مولکولی با اندازه حفرات کنترل می شود
[ترجمه گوگل]نفوذ با تطبیق شکل مولکولی با اندازه منافذ کنترل می شود

15. Emap Diffusion to grow our copy sales; and Emap Media, selling advertising across markets and across media.
[ترجمه ترگمان]انتشار تبلیغات برای رشد فروش کپی ما؛ و Emap مدیا، فروش تبلیغات در سراسر بازارها و سراسر رسانه ها
[ترجمه گوگل]فروش Emap برای رشد فروش نسخه ما؛ و Emap Media، تبلیغات در سراسر بازارها و رسانه ها را تبلیغ می کند

the diffusion of knowledge

اشاعه‌ی دانش


That rumor's diffusion was fast and far-reaching.

گسترش آن شایعه سریع و فراگیر بود.


the diffusion of light

پخش نور، انتشار نور


the diffusion of gas molecules

هم‌آمیزی (پخشش) مولکول‌های گاز


اصطلاحات

diffusion coefficient

(نور و گاز و غیره) ضریب انتشار، هم‌گرپخشیدگی


پیشنهاد کاربران

نفوذ

در روانشناسی: پخش، پراکندگی

پراکندگی

Spread, distribution

پخش

پذیرش

انتشار

اشاعه

ترویج


کلمات دیگر: