کلمه جو
صفحه اصلی

ecology


معنی : زیوه شناسی، بوم شناسی
معانی دیگر : (شاخه ای از زیست شناسی که با روابط موجودات با محیط سروکار دارد - شاخه ای از جامعه شناسی که با روابط انسان با محیط اجتماعی و طبیعی خود سروکار دارد) زیست بوم شناسی، شناخت محیط زیست، oecology : علم عادت وطرز زندگی موجودات و نسبت انها با محیط

انگلیسی به فارسی

بوم‌شناسی، شناخت محیط‌زیست، علم عادت و طرز زندگی موجودات و نسبت آن‌ها با محیط


محیط زیست، بوم شناسی، زیوه شناسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: ecological (adj.), ecologically (adv.), ecologist (n.)
(1) تعریف: the scientific study of the relationships between living things and their environments.

- An interest in ecology drew her to study the effects of warmer ocean temperatures on sea animals.
[ترجمه ترگمان] علاقه به اکولوژی، او را به مطالعه اثرات دمای اقیانوس گرم بر روی حیوانات دریایی سوق داد
[ترجمه گوگل] علاقه به محیط زیست او را به مطالعه اثرات درجه حرارت اقیانوس گرم بر روی حیوانات دریایی

(2) تعریف: these relationships themselves.

- To understand the dangers of pollution, we must understand the ecology of humans.
[ترجمه ترگمان] برای درک خطرات آلودگی، باید اکولوژی انسان ها را درک کنیم
[ترجمه گوگل] برای درک خطرات آلودگی، ما باید بوم شناسی انسان را درک کنیم

• (biology, sociology) study of the relationship between living organisms and their environment (especially pertaining to issues such as pollution); environment as it connects or relates to living organisms
when you talk about the ecology of a place, you are referring to the relationships between living things and their environment.
ecology is the study of the relationship between living things and their environment.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] اکولوژی - بوم شناسی
[زمین شناسی] بوم شناسى شاخه اى از علم زیست شناسى که با رابطه میان گیاهان وجانوران زنده ومحیط زیست آنها سروکار دارد.
[نساجی] مجموعه عوامل موثر بر محیط زیست
[خاک شناسی] بوم شناسی
[آب و خاک] بوم شناسی، اکولوژی

مترادف و متضاد

زیوه شناسی (اسم)
bionomics, ecology

بوم شناسی (اسم)
ecology, oecology

environmental science


Synonyms: bionomics, conservation, preservation


جملات نمونه

1. population ecology
بوم شناسی هنگه

2. Ecology can be written about without relying on well-worn examples such as tropical rain forests.
[ترجمه ترگمان]اکولوژی می تواند بدون اتکا به مثال های خوب فرسوده مانند جنگل های بارانی استوایی، نوشته شود
[ترجمه گوگل]محیط زیست را می توان بدون اینکه تکیه بر نمونه هایی از قبیل جنگل های بارانی گرمسیری، نوشته شود

3. To keep ecology in balance is our duty.
[ترجمه ترگمان]حفظ محیط زیست در تعادل وظیفه ماست
[ترجمه گوگل]برای حفظ محیط زیست در تعادل، وظیفه ما است

4. One of them is a card-carrying ecology freak.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها یک عجیب الخلقه مربوط به محیط زیست است
[ترجمه گوگل]یکی از آنها فریب زیست شناسی حمل کارت است

5. Oil pollution could damage the ecology of the coral reefs.
[ترجمه ترگمان]آلودگی نفتی می تواند به اکولوژی صخره های مرجانی آسیب برساند
[ترجمه گوگل]آلودگی نفتی می تواند به زیست محیطی صخره های مرجانی آسیب برساند

6. She hopes to study ecology at college.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که اکولوژی را در کالج تحصیل کند
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که در کالج مطالعات محیط زیستی را مطالعه کند

7. The exact details of an emerging Bio2 ecology, he warned, were beyond predicting.
[ترجمه ترگمان]او هشدار داد که جزئیات دقیق یک اکولوژی ژرف در حال ظهور، فراتر از پیش بینی است
[ترجمه گوگل]هشدار داد، جزئیات دقیق یک محیط زیست Bio2 در حال ظهور، فراتر از پیش بینی بود

8. Much of ecology is about this process: finding energy; putting it to use.
[ترجمه ترگمان]بیشتر اکولوژی در مورد این فرآیند است: پیدا کردن انرژی؛ قرار دادن آن
[ترجمه گوگل]بیشتر این محیط زیست در مورد این فرآیند است: یافتن انرژی؛ قرار دادن آن برای استفاده

9. Though they had no special knowledge of forest ecology, I was inclined to take them seriously.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه دانش مخصوصی در ecology وجود نداشت، من هم مایل بودم آن ها را جدی بگیرم
[ترجمه گوگل]اگرچه آنها هیچ دانش خاصی از بوم شناسی جنگل نداشتند، من تمایل داشتم که آنها را جدی بگیرم

10. Walter Adey first used the term synthetic ecology.
[ترجمه ترگمان]والتر Adey اولین بار از اصطلاح اکولوژی ترکیبی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]والتر آدی اولین بار از این اصطلاح مصنوعی استفاده کرد

11. Social systems evolve in close relation to ecology.
[ترجمه ترگمان]سیستم های اجتماعی در ارتباط تنگاتنگ با اکولوژی رشد می کنند
[ترجمه گوگل]سیستم های اجتماعی در ارتباط نزدیک با محیط زیست تکامل می یابند

12. Ecological Science and Forestry Ecology is the scientific study of organisms in relation to the physical and biological environment.
[ترجمه ترگمان]بوم شناسی علمی و بوم شناسی، مطالعه علمی ارگانیسم ها در رابطه با محیط فیزیکی و زیستی است
[ترجمه گوگل]علوم زیست شناسی و محیط زیست جنگل تحقیق علمی از موجودات در ارتباط با محیط زیست فیزیکی و بیولوژیکی است

13. Ecology is the study of how living things relate to their environment.
[ترجمه ترگمان]اکولوژی، مطالعه این است که چگونه موجودات زنده به محیط خود مربوط می شوند
[ترجمه گوگل]محیط زیست مطالعهی این است که چگونه همه چیز مربوط به محیط زیست است

14. It was as if the ecology of the place had chosen to imitate politics.
[ترجمه ترگمان]گویی اکولوژی مکان برای تقلید از سیاست انتخاب شده بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که اکولوژی این مکان برای تقلید از سیاست انتخاب شده بود

15. I have gone further, and combined sociology with ecology in the science of socioecology.
[ترجمه ترگمان]من بیشتر رفته ام و جامعه شناسی را با اکولوژی در علم socioecology ترکیب کردم
[ترجمه گوگل]من بیشتر رفته ام و جامعه شناسی را با بومشناسی در علم جامعه شناسی ترکیب کرده ام

پیشنهاد کاربران

زیستگاه شناسی

زیستگاه
To keep ecology in balance is our duty.

بوم شناسی
She hopes to study ecology at college.

《 پارسی را پاس بِداریم 》
ecology
زیست بوم شِناسی ، شِناخت پیرازیست ، زیستگاه شِناسی ، بوم شِناسی
اَفزون بَر واژه هایِ بالا " کَدارُخِشی ، اِکدِساد "هَم پیش نَهاد می گَردَد.
واکاویِ ecology : ec - o - log - y
ec = کَد ، کَده ، خانه ، خان ، اِق دَر اِقتِصاد ( گویا اِقتِصاد دَر اَربی وام واژه بوده وَ اَز ریشه یِ قَصَدَ وَ دَر ریختارِ اِفتِعال بَرساخته نَشُده اَست ، هَر چَند این گونه به نِگَر می آیَد که اِقتِصاد آهَنگ وَ آهیخت ( قَصد ) کاری را داشتَن ، باشَد.
o = میان وَند
log = رُخ ( rokh ) : چِهر وَ شکلِ بیرونی ، شِناخت
y = پَس وَند
واکاویِ شِناختَ وَ شِناس
شناخت : شِ - ناخ - ت ، شِناس : شِ - ناس
شِ : پیش وَندِ پارسیِ میانه به مینه یِ آزگار ( کامِل ) ، تَمام وَ به چِهر هایِ دیگَری هَم به کار می رَوَد : سِ ( سِگالیدَن ) ، شِ ( شِماردَن ) ، آز ( آزمودَن ) ، زُ ( زُدودَن ) ، زا ( زا به راه ) ، اِخ ( اِخرَو ، اِخرَواک = اِخراج ) ، خُ ( خُرو ، خُروک= خَروج ) ، خَ ( خَبَر ، خَتَر = خَطَر ) وَ هَم ریشه با out ( اِنگِلیسی ) ، aus ( ( آلمانی ) ، ex ( لاتینی ، فَرانسَوی )
ناخ ، ناس = هَم ریشه با نامِ ، نامی دَر پارسی و nomy دَر لاتین مانَندِ :
astronomy = سِتاره نامی ، اَختَر نامی ، سِتاره ناسی ، اَختَر ناخی ( ناسی < شِ ناسی / شِناسی ) ، اَختَرنامی : بَرای چیزی نامی نَهاده شَوَد تا آن چیز شِناخته شَوَد.
بِکوشیم بَرایِ نیرومَند کَردَن زَبانِ پارسیِ دانِشی ریشه شِناسیِ واژه ها یِ پارسی ، اُروپایی وَ اَرَبی را فَراگیریم!

بوم شناسی


کلمات دیگر: