کلمه جو
صفحه اصلی

working capital


(اقتصاد - حسابداری) سرمایه ی در گردش، سرمایه ی جاری، تنخواه گردان، مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی

انگلیسی به فارسی

سرمايه گذار، مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی


مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: that portion of the capital of a business or corporation that is not invested in fixed assets but is instead kept liquid for day-to-day operating expenses.
مشابه: capital

(2) تعریف: in accounting, the amount left over when all liabilities have been subtracted from the figure representing an individual's or group's total assets.

• money a business uses in ongoing operations, current assets, income used as a basis for expenses
working capital is money which is available for use immediately, rather than money which is invested in land or equipment and which becomes available only after the land or equipment has been sold; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] سرمایه در گردش
[عمران و معماری] سرمایه جاری
[صنعت] سرمایه در گردش
[حقوق] سرمایه در گردش، سرمایه جاری
[ریاضیات] سرمایه ی جاری، سرمایه ی در گردش
[معدن] سرمایه در گردش (عمومی)

مترادف و متضاد

money available for business


Synonyms: business assets, equity capital, fixed capital, risk capital, venture capital, working asset


جملات نمونه

1. Burroughs will use the money as working capital and to reduce debt.
[ترجمه ترگمان]Burroughs از پول بعنوان سرمایه کاری و کاهش بدهی ها استفاده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Burroughs از این پول به عنوان سرمایه در گردش و کاهش بدهی استفاده می کند

2. The control of working capital is an everyday activity and managers should direct more attention say to stock levels of consumable items.
[ترجمه ترگمان]کنترل سرمایه کار یک فعالیت روزمره است و مدیران باید توجه بیشتری به سطوح موجودی کالاهای مصرفی داشته باشند
[ترجمه گوگل]کنترل سرمایه در گردش، فعالیت روزمره است و مدیران باید توجه بیشتری به مقادیر سهام کالاهای مصرفی داشته باشند

3. Any new business venture takes time to establish. -Sufficient working capital to survive.
[ترجمه ترگمان]هر کسب وکار جدیدی زمان لازم را می طلبد برای زنده ماندن، کافی است که سرمایه کافی برای زنده ماندن وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر سرمایه گذاری جدید کسب و کار نیاز به زمان دارد - سرمایه کافی برای زنده ماندن

4. Sufficient working capital must be available to meet the slings and arrows of outrageous misfortune!
[ترجمه ترگمان]پایتخت کاری کافی باید برای برآورده کردن طناب و کمان این بدبختی ظالمانه در دسترس باشد!
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری کافی برای ملاقات با لنگه ها و فلش های بدبختی ناشی از در دسترس است!

5. Minimizing the investment in net working capital has important implications for the sales and profitability of the firm.
[ترجمه ترگمان]به حداقل رساندن سرمایه گذاری در سرمایه کار خالص پیامدهای مهمی برای فروش و سودآوری شرکت دارد
[ترجمه گوگل]حداقل سرمایه گذاری در سرمایه خالص گردشگری، پیامدهای مهمی برای فروش و سودآوری شرکت دارد

6. These included, for example, management of working capital, product differentiation and cost management.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، این موارد شامل مدیریت سرمایه کاری، تمایز محصول و مدیریت هزینه می باشد
[ترجمه گوگل]این شامل، برای مثال، مدیریت سرمایه کار، تمایز محصول و مدیریت هزینه است

7. Most significant was an increase in working capital and an increase in labour inputs consequent on the technological changes introduced.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین مساله افزایش سرمایه کار و افزایش ورودی های کارگر ناشی از تغییرات تکنولوژیکی بود
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن، افزایش سرمایه در گردش و افزایش نیروهای کاری در نتیجه تغییرات تکنولوژیک بود

8. A second major reason for the importance of working capital management is the size of the working capital accounts.
[ترجمه ترگمان]دومین دلیل اصلی برای اهمیت مدیریت سرمایه کار، اندازه حساب سرمایه کاری است
[ترجمه گوگل]دلیل اصلی دوم اهمیت مدیریت سرمایه در گردش، اندازه حساب های سرمایه در گردش است

9. This permanent growth in net working capital requires a source of permanent financing.
[ترجمه ترگمان]این رشد دائمی در سرمایه کار خالص نیازمند منبع تامین مالی دائمی است
[ترجمه گوگل]این رشد دائمی در سرمایه کار خالص نیاز به منبع تامین مالی دائمی دارد

10. Has it enough working capital to enable it to wait out this period without becoming insolvent?
[ترجمه ترگمان]آیا آن قدر سرمایه کار دارد که بتواند این دوره را بدون اینکه ورشکسته شود، به تعویق بیندازد؟
[ترجمه گوگل]آیا سرمایه کافی برای سرمایه گذاری دارد تا این مدت را بدون تبدیل شدن به ورشکستگی صبر کند؟

11. They do not wish to provide further working capital by means of borrowing or it may be imprudent to do so.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایلی به فراهم کردن سرمایه کاری بیشتر به وسیله قرض گرفتن و یا انجام این کار ندارند
[ترجمه گوگل]آنها نمی خواهند سرمایه گذاری بیشتری را با استفاده از قرض گرفتن انجام دهند یا ممکن است این کار غیرمنتظره باشد

12. The next chapter will explore some of the analytical techniques that are commonly employed in working capital management.
[ترجمه ترگمان]در فصل بعد، برخی از تکنیک های تحلیلی که در مدیریت سرمایه کار به کار گرفته می شوند را بررسی خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]فصل بعدی برخی از تکنیک های تحلیلی را که معمولا در مدیریت سرمایه کار می کنند مورد بررسی قرار می دهد

13. Net proceeds will be used to repay debt and for working capital and possible acquisitions.
[ترجمه ترگمان]درآمد خالص برای بازپرداخت بدهی و سرمایه کاری و مالکیت احتمالی مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از خالص برای بازپرداخت بدهی و برای سرمایه گذاری و جذب احتمالی مورد استفاده قرار می گیرد

14. The net proceeds will be used to buy capital equipment, fund leasehold improvements and facilities expansion, and for working capital.
[ترجمه ترگمان]درآمد خالص برای خرید تجهیزات سرمایه ای، توسعه leasehold و توسعه امکانات، و برای سرمایه کاری مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از خالص برای استفاده از تجهیزات سرمایه گذاری، تأمین مالی اجاره مسکن و گسترش تسهیلات و سرمایه گذاری مورد استفاده قرار می گیرد

پیشنهاد کاربران

سرمایه فعال

سرمایه در گردش

[اقتصاد]

سرمایه کاری ، سرمایه در کار


کلمات دیگر: