کلمه جو
صفحه اصلی

inoculate


معنی : اغشتن، تلقیح کردن، مایه کوبی کردن
معانی دیگر : (برای ایجاد ایمنی وغیره) مایه کوبی کردن، (مجازی) تلقین کردن، نیوشاندن، (در فکر کسی) جایگیر کردن، (زیست شناسی - کشاورزی) ریز سازواره (میکرو ارگانیسم) را برای منظورهای گوناگون وارد خاک یا کشت میکربی و غیره کردن، درپیوند کردن

انگلیسی به فارسی

تلقیح کردن، مایه کوبی کردن، اغشتن


تلقیح، تلقیح کردن، مایه کوبی کردن، اغشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inoculates, inoculating, inoculated
مشتقات: inoculative (adj.), inoculator (n.)
(1) تعریف: to inject or otherwise infect (a person or animal) with a virus or microorganism, esp. in order to create immunity to a disease.

(2) تعریف: to inject or transfer (viruses or microorganisms) into a nutrient material in which they can grow, such as a body.

(3) تعریف: to implant beliefs or ideas in (a person).

• introduce a virus or microorganism into a person or animal to create immunity to a disease, immunize; introduce microorganisms into a culture medium; instill or implant beliefs or ideas
if you are inoculated against a disease, you are injected with a weak form of the disease as a way of being protected against it.

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] تلقیح

مترادف و متضاد

اغشتن (فعل)
imbrue, gaum, smear, welter, imbue, indoctrinate, inoculate, saturate

تلقیح کردن (فعل)
inseminate, inoculate

مایه کوبی کردن (فعل)
inoculate

immunize


Synonyms: vaccinate, protect, inject


جملات نمونه

1. we inoculate children against smallpox
کودکان را در برابر آبله مایه کوبی می کنیم.

2. parents who were trying to inoculate their children with their own ideas
والدینی که می کوشیدند باورهای خود را به بچه های خود تلقین کنند

3. His dogs were inoculated against rabies.
[ترجمه Imparisa] سگ های او در برابر هاری مقاوم شده بودند، ( واکسینه شده بودند )
[ترجمه پریسا] سگ های او در برابر هاری واکسینه شده بودند
[ترجمه ترگمان]سگ های او به هاری مبتلا شده بودند
[ترجمه گوگل]سگ های او در برابر هاری هضم شدند

4. She was inoculated with an anticold vaccine.
[ترجمه ترگمان] اون واکسن یه واکسن anticold رو زده
[ترجمه گوگل]او با یک واکسن ضد انسداد مورد آزمایش قرار گرفت

5. My children have been inoculated against polio.
[ترجمه ترگمان]بچه های من علیه فلج اطفال واکسینه شده اند
[ترجمه گوگل]فرزندان من علیه بیماری فلج اطفال هستند

6. All the children had been inoculated against hepatitis.
[ترجمه ترگمان]همه بچه ها در برابر هپاتیت تلقیح شده بودند
[ترجمه گوگل]همه بچه ها علیه هپاتیت تجویز شده اند

7. A corps of doctors arrived to inoculate the recruits.
[ترجمه ترگمان]یک گردان از پزشک ها به inoculate رسیدند
[ترجمه گوگل]یک جسد پزشکان وارد شد تا تازه کارها را جذب کند

8. She had been inoculated April 21 with the Cutter vaccine, along with almost four-hundred Clearwater County first-and second graders.
[ترجمه ترگمان]او در روز ۲۱ آوریل با واکسن Cutter به همراه حدود چهار صد و دانش آموزان کلاس اول و کلاس دوم تلقیح شده بود
[ترجمه گوگل]او در 21 آوریل با واکسن کاتر، همراه با تقریبا 400 کلاس کلاس اول و دوم کلاس کریواتراتر، کشته شد

9. And Isle of Muck had inoculated his tenants against the smallpox at a cost of two shillings and sixpence per head.
[ترجمه ترگمان]و جزیره of tenants را در برابر آبله به قیمت دو شیلینگ و شش پنی در هر راس تلقیح کرده بود
[ترجمه گوگل]و جزیره ماک، مستاجرانش را علیه ویسکوز در هزینه های دو شیلینگ و شش پنت در هر سر بریده بود

10. To be sure, scientists have created disease by inoculating animals with brain tissue from infected animals.
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان، دانشمندان بیماری را با مایه کوبی حیوانات با بافت مغز از حیوانات آلوده ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل]برای اطمینان، دانشمندان با ایجاد حیوانات با بافت مغزی از حیوانات آلوده ایجاد بیماری کردند

11. His dark throat lay inoculated beneath that hollow of wrinkled skin.
[ترجمه ترگمان]گلوی سیاهش در زیر آن پوست پرچین و چروک افتاده بود
[ترجمه گوگل]گلودرد تیره خود را در زیر آن توده پوست چروک قرار داده است

12. By mid-November 1953 plans were in place to start inoculating children on February 195
[ترجمه ترگمان]در اواسط نوامبر ۱۹۵۳ برنامه های خود را برای مایه کوبی کردن کودکان در روز ۱۹۵ فوریه آغاز کردند
[ترجمه گوگل]در اواسط نوامبر سال 1953، برنامه هایی برای شروع قربانی شدن کودکان در فوریه 195 بود

13. Net fluid transport was measured 18 hours after inoculating the intestine with the bacterial strain.
[ترجمه ترگمان]انتقال مایع خالص ۱۸ ساعت پس از مایه کوبی کردن روده با فشار باکتریایی اندازه گیری شد
[ترجمه گوگل]حمل و نقل مایع خالص 18 ساعت پس از پیوند مجدد روده با سوپ باکتریایی اندازه گیری شد

14. Still, the day after the announcement in Ann Arbor, communities started inoculating children.
[ترجمه ترگمان]با این حال، روز بعد از اعلام آن Arbor، جوامع شروع به مایه کوبی کردن کودکان کردند
[ترجمه گوگل]با این حال، روز بعد از اعلام در ان آربور، جوامع شروع به جذب بچه ها کردند

They inoculated rats with bacteria.

موش را با ترکیزه (باکتری) مایه‌کوبی کردند.


We inoculate children against smallpox.

کودکان را در برابر آبله واکسینه می‌کنیم.


Parents who were trying to inoculate their children with their own ideas.

والدینی که می‌کوشیدند باورهای خود را به بچه‌های خود تلقین کنند.


پیشنهاد کاربران

واکسن زدن، واکسینه کردن

انسان یا حیوانات رو واکسینه کردن در برابر بیماری

مصون ساختن

دوستان گرامی واژه inoculation چیزی شبیه به ولی متفاوت از واکسیناسیون است، برای ترجمه کردن می توانید آنچه دیگر زبانها می کنند بکنید یعنی وام گرفتن ریشه، بنابراین اینُکولانیدن را از inoculate می سازیم وسپس اینُکولانش را ازش می سازیم و برای ترجمه کردن inoculation بکار می بریمش.

معنا؛ حفاطت کردن کسی از مبتلا شدن به بیماری ای با تزریق کردن عامل بیماریزای کمخطر یا ضعیف

ایمن سازی

تلقیح - تلقیح کردن

ایجاد ایمنی با خود بیماری ( ضعیف شده )
مثل واکسیناسیون

واکسینه کردن

– We inoculate children against smallpox
– His dogs were inoculated against rabies
– All the children have been inoculated against polio


کلمات دیگر: