کلمه جو
صفحه اصلی

debris


معنی : خرده، اوار، باقی مانده، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته
معانی دیگر : خرده، باقی مانده، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته، اوار

انگلیسی به فارسی

خرده، باقی‌مانده، آثار ویران‌شده، آشغال روی‌هم‌ریخته، آوار


باقیمانده، باقی مانده، خرده، اوار، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: scattered fragments, as after an act of destruction; ruins; rubble.
مترادف: detritus, rubble, ruins, wreckage
مشابه: clutter, dross, fragments, garbage, junk, pieces, remains, rubbish, ruin, shards, trash

- The streets were filled with debris after the hurricane.
[ترجمه کوثر] پس از طوفان خیابان ها پر از آوار بودند.
[ترجمه ترگمان] خیابان ها پر از آوار و پس از طوفان بود
[ترجمه گوگل] خیابان ها پس از طوفان با بقایای پر شده بودند

(2) تعریف: in geology, an accumulation of broken pieces of rock.
مترادف: rocks
مشابه: rubble

• fragments, rubble, wreckage, ruins
debris consists of pieces of things that have been destroyed, or rubbish that is lying around.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نخاله - واریزه - آشغال - آوار
[زمین شناسی] واریزه در زمین شناسی هر توده سطحی از مواد سست تفکیک شده (مربوط به توده های سنگی) بوسیله عوامل شیمیایی و مکانیکی همچون تخریب و تجزیه خرده های سنگی، مواد خاکی و گاهی اوقات مواد آلی را گویند. اصطلاحی است که اغلب به صورت مترادف با ذره آواری (detritus) استفاده شده است، اگرچه "debris" معانی گسترده تری دارد. ریشه آن از: واریزه debris فرانسوی است. صورت جمع: واریزه debris. مترادف: پسماند سنگ rock waste. ( یخچال شناسی ): سنگها، خاک و سایر موادی که بر روی سطح قرار می گیرند یا در توده یک یخچال قرار گرفته و یا به جبهه یخچال به جلو رانده می شوند. مترادف : واریزه یخچالی
[بهداشت] آخال
[خاک شناسی] واریز
[آب و خاک] خاک و خاشاک، نخاله

مترادف و متضاد

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

اوار (اسم)
detrition, debris, collapse, shakedown

باقی مانده (اسم)
rest, surplus, residue, fragment, debris, odds and ends, residuum, remainder, remnant, dregs, leavings, loose end, survivor

اثار مخروبه (اسم)
debris

اشغال روی هم ریخته (اسم)
debris

litter, waste


Synonyms: bits, crap, detritus, dregs, dross, fragments, garbage, junk, offal, pieces, refuse, remains, riffraff, rubbish, rubble, ruins, trash, wreck, wreckage


Antonyms: cleanliness, neatness, purity


جملات نمونه

1. five bodies were pulled from the debris
پنج جسد از زیر آوار درآورده شد.

2. Several people were injured by flying debris in the explosion.
[ترجمه Sami] در این انفجار چندین نفر توسط ریزش آوار زخمی شدند.
[ترجمه آنی] چندین نفر به دلیل آواره های ناشی از انفجار زخمی شدند
[ترجمه Hossein kishani] چندین نفر در اثر ریزش آوار ناشی از انفجار زخمی شدند
[ترجمه ترگمان]در این انفجار چندین نفر زخمی شدند
[ترجمه گوگل]چندین نفر در انفجار در اثر انفجارهای پرواز زخمی شدند

3. The debris slowly decomposes into compost.
[ترجمه ترگمان]The به آرامی به کمپوست تجزیه می شوند
[ترجمه گوگل]آوار به آرامی به کمپوست تجزیه می شود

4. The sea tided the debris ashore.
[ترجمه من] دریا بالای خرابه های ساحل می آید.
[ترجمه ترگمان]دریا سقوط می کند و به ساحل نزدیک می شود
[ترجمه گوگل]دریا برآمدگی ها را در ساحل برافراشت

5. Rainfall had dislodged debris from the slopes of the volcano.
[ترجمه ترگمان]Rainfall آوار را از دامنه کوه آتشفشان بیرون آورده بودند
[ترجمه گوگل]بارش باران از دامنه آتشفشان تخلیه شد

6. Emergency teams are still clearing the debris from the plane crash.
[ترجمه ترگمان]تیم های اورژانس هنوز آوار را از سقوط هواپیما پاک می کنند
[ترجمه گوگل]تیم های اضطراری هنوز در حال پاکسازی آوار از تصادف هواپیما هستند

7. Bacteria sticks to food debris in the teeth, causing decay.
[ترجمه ترگمان]باکتری ها به debris غذا می خورند و منجر به فساد می شوند
[ترجمه گوگل]باکتری ها به بقایای مواد غذایی در دندان ها منجر می شوند و باعث پوسیدگی می شوند

8. She was hit by flying debris from the blast.
[ترجمه ترگمان]او در اثر انفجار از زیر آوار بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او توسط انفجار پرواز از انفجار ضربه زد

9. Police have spent the day sifting through the debris for clues.
[ترجمه ترگمان]پلیس این روز را صرف بازرسی از آوار برای نشانه ها کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس روز را از طریق آوار به سرنخ ها سپرد

10. After the crash, debris from the plane was scattered over a large area.
[ترجمه ترگمان]بعد از سقوط، بقایای هواپیما بر روی یک منطقه بزرگ پخش شد
[ترجمه گوگل]پس از تصادف، قطعاتی از هواپیما در یک منطقه بزرگ پراکنده شدند

11. After the bombing there was a lot of debris everywhere.
[ترجمه ترگمان]بعد از بمب گذاری، آوار زیادی در همه جا وجود داشت
[ترجمه گوگل]پس از بمباران، بسیاری از آوارها در همه جا وجود داشت

12. They had to wade knee-deep through mud and debris to reach the victims.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند تا زانو بزنند و از میان گل و لای به قربانیان برسند تا به قربانیان برسند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند از طریق گل و بقایای زانو به قربانیان برسند

13. Falling debris rained on us from above.
[ترجمه ترگمان]از بالا آوار و آوار بر سرمان بارید
[ترجمه گوگل]سقوط سقوط به ما از بالا به ما رسیده است

14. Clear away leaves and other garden debris from the pond.
[ترجمه ترگمان]برگ ها و آشغال های دیگر باغ را از آب پاک کنید
[ترجمه گوگل]پاک کردن برگ ها و دیگر بقایای باغ از حوضچه

15. Debris from the aircraft was scattered over a large area.
[ترجمه ترگمان]خرابه های هواپیما بر فراز یک منطقه بزرگ پخش شده بود
[ترجمه گوگل]انفجار از هواپیما در یک منطقه بزرگ پراکنده شد

پیشنهاد کاربران

1. اجزا باقیمانده از خرابی، تصادف، انفجار و . . .
2. تکه های دور ریز مواد، کاغذ و غیره



آت و آشغال

آوار ، اجزای باقی مانده ، خرابه

لاشه

1 - آوار
2 - بقیای یک جسم خرد شده

Broken pieces of some thing big

Pieces of material that are left some where, and are not wanted.

دور ریز

اثر باقی مانده

ات و اشغال

زباله

Is broken pieces of something big

اوار بعد از حادثه

پسماند

( پوست ) ضایعات

بقایا

debris is broken pieces of something big
کانون زبان ایران
ترم Reach3

ته مانده، کثافات

ضایعات

دور ریز

Tests conducted by the Environmental Protection Agency on Tuesday showed asbestos in unacceptable levels in soil and debris at the site
تست های بعمل آمده در روز سه شنبه توسط EPA نشان ماز وجودحد بالا ( غیرقابل قبول ) آزبست در خاک و دور ریز اون سایت ( مکان بخصوص ) داره

خاک و خاشاک

Construction debris:نخاله ساختمان

debris is broken pieces of something big
کانون زبان ایران
reach3

Debris is broken pieces of so ething big

Debris means : broken pieces of something big

Reach 3 😁

Kanon zaban Iran 🇮🇷

به معنی اوار و خرابه های ساختمان ها و وسایل بزرگه.
is broken pieces of something big
کانون زبان ایران

خُرداوار ( خُرده آوار )

is broken piece of something big


reach 3 page 34 sup

اوار ریزش ساختمان ها بعد از یه بلا

نخاله ساختمانی

debris ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: واریزه
تعریف: هرگونه انباشت سطحی مواد سستی که از راه های شیمیایی و مکانیکی از توده‏های سنگ جدا شده باشد

بقایا و اوراق
Broken peices of something big


کلمات دیگر: