1. depression weighs him down
افسردگی او را آزار می دهد.
2. a depression in indian arts which will result in their disappearance
کسادی در صنایع دستی سرخپوستان که منجر به نابودی آن خواهد شد
3. cyclical depression
افسرده روانی ادواری
4. the depression flattened many small businesses
رکود اقتصادی باعث ازبین رفتن بسیاری از بنگاه های کوچک بازرگانی شد.
5. the depression made many workers idle
بحران اقتصادی بسیاری از کارگران را بیکار کرد.
6. a quick depression of the mercury in the thermometer
پایین رفتن سریع جیوه در حرارت سنج
7. sunk in depression
غرق در افسردگی
8. the slightest depression of the button will start the engine
کمترین فشار روی دکمه موتور را به کار می اندازد.
9. that news filled all of us with depression
آن خبر همه ی ما را غرق در اندوه کرد.
10. Many people were idle during the depression.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در دوران رکود بی کار بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در طول افسردگی بیکار بودند
11. Depression can be traced to holding in anger.
[ترجمه آرتین] افسردگی می تواند با خشم همراه شود
[ترجمه ترگمان]افسردگی را می توان در خشم گرفت
[ترجمه گوگل]افسردگی را می توان با خشم همراه کرد
12. He committed suicide during a fit of depression.
[ترجمه ترگمان]او خودکشی کرد
[ترجمه گوگل]او در طول تناسب افسردگی مرتکب خودکشی شد
13. A depression usually brings bad weather.
[ترجمه ترگمان]افسردگی معمولا آب و هوای بد می آورد
[ترجمه گوگل]افسردگی معمولا هوا را بدتر می کند
14. She suffers from bouts of lethargy and depression.
[ترجمه ترگمان]او از افسردگی و افسردگی رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از بروز آرامش و افسردگی رنج می برد
15. Mr Thomas was suffering from depression.
[ترجمه ترگمان]آقای توماس از افسردگی رنج می برد
[ترجمه گوگل]آقای توماس از افسردگی رنج می برد
16. I was overwhelmed by feelings of depression.
[ترجمه ترگمان]من تحت تاثیر احساس افسردگی قرار گرفتم
[ترجمه گوگل]من از احساس افسردگی خسته شدم
17. The symptoms of depression can include poor appetite and weight loss.
[ترجمه ترگمان]علائم افسردگی می تواند شامل اشتهای ضعیف و کاهش وزن باشد
[ترجمه گوگل]علائم افسردگی می تواند ضعف اشتها و کاهش وزن باشد
18. He just can't snap out of the depression he's had since his wife died.
[ترجمه ترگمان]او فقط از زمانی که همسرش مرد، نمی تواند از افسردگی بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]او فقط نمی تواند از افسردگی او پس از همسرش فوت کند
19. A holiday will help his depression.
[ترجمه امیر علی ایزدی] تعطیلات به افسردگی او کمک می کند
[ترجمه ترگمان]تعطیلات به افسردگی او کمک می کند
[ترجمه گوگل]تعطیلات به افسردگی کمک می کند