کلمه جو
صفحه اصلی

thermic


معنی : گرمایی، حرارتی
معانی دیگر : دمایی، وابسته بگرما

انگلیسی به فارسی

گرمایی، وابسته بگرما، حرارتی


حرارتی، گرمایی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: thermically (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or resulting from heat; thermal.

• of or pertaining to heat or temperature, thermal

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] ترمیک

مترادف و متضاد

گرمایی (صفت)
thermal, calorific, thermic

حرارتی (صفت)
thermal, thermic

جملات نمونه

1. If you want to fly strong thermic conditions, you need to learn how your wing behaves after different degrees of collapses, big and small.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید شرایط thermic قوی داشته باشید، باید یاد بگیرید که چگونه بال شما بعد از درجات مختلف فروپاشی، بزرگ و کوچک عمل می کند
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید شرایط هوای گرم را کنترل کنید، باید بدانید که چگونه بال خود را بعد از سقوطهای مختلف، بزرگ و کوچک رفتار می کنید

2. Simultaneously it ensures small degree thermic and mechanic regulators fatiguing in the duration of time.
[ترجمه ترگمان]به طور همزمان تعداد کمی از قانونگذاران و مقررات مکانیکی را در طول زمان خسته می کند
[ترجمه گوگل]به طور همزمان، تنظیم کننده های گرما و مکانیک درجه حرارت در طول زمان تضمین می کند

3. Everything is thought for the best thermic natural ratio with a double facade for protecting from winds and sun, as well as the roof is covered by 30cm of earth including a watering system.
[ترجمه ترگمان]همه چیز برای نسبت طبیعی thermic به یک نمای دوجداره برای محافظت از بادها و خورشید، و همچنین سقف توسط ۳۰ سانتی متر زمین از جمله یک سیستم آبیاری، در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]برای محافظت از باد و خورشید، همه چیز برای بهترین نسبت گرماسنج طبیعی با یک نمای دوگانه به نظر می رسد و همچنین سقف با 30 سانتی متر زمین از جمله یک سیستم آبیاری پوشیده شده است

4. Besides its thermic effect, local thermotherapy can also induce the anti - tumor immunological effect of the body.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این اثر thermic، thermotherapy محلی نیز می توانند اثرات immunological ضد تومور بدن را القا کنند
[ترجمه گوگل]علاوه بر اثر حرارتی آن، ترموتراپی محلی همچنین می تواند اثر ایمنی ضد تومور بدن را ایجاد کند

5. The thermic rays emitted by the explosion burned the pattern of this woman's kimono upon her back.
[ترجمه ترگمان]پرتوه ای thermic که از انفجار ساطع می شد الگوی این زن را که بر پشتش افتاده بود سوزاند
[ترجمه گوگل]اشعه حرارتی منتشر شده توسط انفجار الگوی این کیمونو زن را بر پشت او سوخته است

6. The Thermic Effect of Food is defined as: the increment in energy expenditure above resting metabolic rate due to the cost of processing food for storage and use.
[ترجمه ترگمان]اثر thermic غذا به صورت زیر تعریف می شود: افزایش هزینه های انرژی بالاتر از نرخ متابولیک پایه به دلیل هزینه پردازش غذا برای ذخیره سازی و استفاده
[ترجمه گوگل]تأثیر حرارتی مواد غذایی به عنوان افزایش هزینه های انرژی بالاتر از میزان متابولیسم استراحت به دلیل هزینه فرآوری مواد غذایی برای ذخیره سازی و استفاده تعریف می شود

7. Energy expenditure: thermic effect of food, RMR and physical activity.
[ترجمه ترگمان]هزینه های انرژی: تاثیر منفی مواد غذایی، rmr و فعالیت فیزیکی
[ترجمه گوگل]انرژی هزینه گرما اثر از مواد غذایی، RMR و فعالیت های جسمی

8. The thermic response depends on the composition of the meal and on its size.
[ترجمه ترگمان]پاسخ thermic به ترکیب غذا و اندازه آن بستگی دارد
[ترجمه گوگل]پاسخ گرمائی به ترکیب غذا و اندازه آن بستگی دارد

9. Items "Spiegel" and "Contour" Thermic plating had incorrect variations in the variations tab.
[ترجمه ترگمان]اقلام \"اشپیگل\" و \"Contour\" thermic تغییرات اشتباهی را در تب تغییرات داشته اند
[ترجمه گوگل]تیرهای حرارتی Spiegel و Contour دارای تغییرات نادرست در برگه تغییرات بود

10. There was no change in ETR of each source rock interval with the increase of depth in the oil window, which indicated ETR had excellent thermic stability.
[ترجمه ترگمان]هیچ تغییری در ETR هر فاصله سنگ منبع با افزایش عمق در پنجره نفتی وجود نداشت، که نشان می داد ETR ثبات thermic عالی دارد
[ترجمه گوگل]تغییر در ETR هر فاصله کانال های منبع با افزایش عمق در پنجره روغن هیچ تغییری نداشت، که نشان داد ETR دارای پایداری حرارت عالی است

11. But, its enter tolerance a bit small, furnace head thermic load is very inaccessible high level requirement.
[ترجمه ترگمان]اما تحمل آن کمی کوچک است، بار thermic سر کوره کار بسیار غیرقابل دسترس است
[ترجمه گوگل]اما تحمل ورودی آن کمی کوچک است، بار حرارت حرارتی سر کوره بسیار مورد نیاز سطح بالا غیر قابل دسترس است

12. The ischemic myocardial damage in the rat of mild hypothermic group was milder than that of normal thermic group.
[ترجمه ترگمان]The myocardial ischemic در موش of ملایم milder از گروه thermic معمولی بود
[ترجمه گوگل]ضایعات ایسکمیک قلبی در موش های گروه خفیف خفیف خفیف تر از گروه طبیعی حرارتی بود

13. The results indicated that, in comparison with the conventional SGAs, the adhesive has the representative characters: mild ly curing and lower temperature of curing exo thermic peak.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که در مقایسه با the مرسوم، چسب دارای نویسه های نماینده است: curing ملایم و دمای پایین تر of اکسو thermic
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که در مقایسه با SGA های متعارف، چسب دارای شخصیت های نمایشی خفیف تر و خنثی تر و درجه حرارت پایین تر از اکسایش دما است

14. Dietary intake, body weight and composition, resting metabolic rate, thermic effect of food, and insulin sensitivity were recorded at baseline and at 14 weeks.
[ترجمه ترگمان]جذب رژیم، وزن بدن و ترکیب، کاهش نرخ متابولیک، اثر thermic غذا، و حساسیت انسولین در سطح پایه و در ۱۴ هفته ثبت شد
[ترجمه گوگل]مصرف غذا، وزن بدن و ترکیب، میزان متابولیسم استراحت، اثر حرارتی مواد غذایی و حساسیت به انسولین در ابتدای و در 14 هفته ثبت شد


کلمات دیگر: