کلمه جو
صفحه اصلی

fertility


معنی : باروری، حاصلخیزی
معانی دیگر : پر باری، گشنوری، گشن پذیری، گشنی، زایایی، زایندگی، خلاقیت، آفریدگری، آفرینندگی

انگلیسی به فارسی

حاصلخیزی، باروری


باروری، حاصلخیزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or state of being fertile.
متضاد: infertility, poverty, sterility

• fecundity, reproductivity, fruitfulness

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] باروری، توانای تولید مثل .
[زمین شناسی] حاصلخیزی
[بهداشت] باروری
[خاک شناسی] حاصلخیزی
[آب و خاک] حاصلخیزی

مترادف و متضاد

باروری (اسم)
fruition, productivity, fecundity, fertility

حاصلخیزی (اسم)
luxuriance, productivity, fecundity, fertility

readiness to bear, produce


Synonyms: abundance, copiousness, fecundity, feracity, fruitfulness, generative capacity, gravidity, luxuriance, plentifulness, potency, pregnancy, productiveness, productivity, prolificacy, prolificity, puberty, pubescence, richness, uberty, virility


Antonyms: aridity, childlessness, emptiness, infertility, sterility


جملات نمونه

1. the incredible fertility of this writer's mind
خلاقیت باور نکردنی فکر این نویسنده

2. fertilizers increase the fertility of the soil
کود باروری زمین را زیاد می کند.

3. The fertility of the soil has been greatly improved by the use of pesticides.
[ترجمه موسی] حاصلخیزی خاک با استفاده از سموم دفع آفات بسیار بهبود یافته است.
[ترجمه ترگمان]حاصلخیزی خاک با استفاده از آفت کش ها به شدت بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]باروری خاک با استفاده از آفت کش ها بسیار بهبود یافته است

4. The fertility of women who smoke is half that of non-smoking women.
[ترجمه Kiana] باروری زنان سیگاری یک دوم زنان غیر سیگاری است
[ترجمه موسی] قدرت باروری زنان سیگاری نصفِ زنان غیرسیگاری است.
[ترجمه ترگمان]باروری زنانی که سیگار می کشند نیمی از زنان غیر سیگاری هستند
[ترجمه گوگل]باروری زنان سیگاری نیمی از زنان غیر سیگاری است

5. The women were given fertility drugs to stimulate the ovaries.
[ترجمه ترگمان]زنان از داروهای باروری استفاده می کردند تا تخمدان ها را تحریک کنند
[ترجمه گوگل]زنان برای تخفیف تخمدان داروهای باروری دریافت کردند

6. She is taking drugs to increase her fertility.
[ترجمه موسی] او برای افزایش قدرت باروری خود دارو مصرف می کند.
[ترجمه ترگمان]او دارو مصرف می کند تا باروری او را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]او مصرف مواد مخدر برای افزایش باروری او است

7. The villagers took fertility symbols into the fields to ensure a good harvest.
[ترجمه ترگمان]روستائیان برای کسب اطمینان از برداشت خوب، نمادهای باروری را به مزارع برده بودند
[ترجمه گوگل]روستاییان نمادهای باروری را به حوزه های مختلف می رساند تا از برداشت خوب اطمینان حاصل شود

8. But in most the pace of fertility decline has diminished since the early l980s.
[ترجمه ترگمان]اما در اغلب موارد کاهش باروری از اوایل l۹۸۰s کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]اما در اواخر دهه 90 میلادی، بیشترین میزان کاهش باروری در این کشور کاهش یافته است

9. In response to the marriage boom, fertility reached an all-time high at around 1800.
[ترجمه ترگمان]در واکنش به رشد ازدواج، باروری در حدود ۱۸۰۰ میلادی به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]در واکنش به رونق ازدواج، باروری به 1800 در تمام اوقات رسید

10. Several factors have encouraged the fertility of women over age 30.
[ترجمه ترگمان]عوامل متعددی باعث تشویق باروری زنان در سن ۳۰ سال شده اند
[ترجمه گوگل]عوامل متعددی باروری زنان بالای 30 سال را تشویق می کنند

11. Catholic areas generally retained higher fertility than Protestant ones.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، نواحی کاتولیک باروری بالاتری نسبت به آیین پروتستان داشتند
[ترجمه گوگل]مناطق کاتولیک به طور کلی باروری بالاتر از پروتستان را حفظ می کنند

12. Two major problems dominate further enquiry into today's fertility patterns and trends in Britain and the whole industrial world.
[ترجمه ترگمان]دو مساله عمده بر تحقیق بیشتر در الگوهای باروری امروز و گرایش ها در بریتانیا و کل جهان صنعتی غالب است
[ترجمه گوگل]دو مسئله عمده تحقیق در مورد الگوهای باروری امروز و روند در بریتانیا و کل صنعت صنعتی را تحت تأثیر قرار می دهد

13. The total fertility rate went up from 22 to 94 - an increase of 32 percent.
[ترجمه ترگمان]میزان باروری کل از ۲۲ به ۹۴ افزایش یافت - افزایشی ۳۲ درصدی
[ترجمه گوگل]میزان باروری کل از 22 به 94 افزایش یافته است - افزایش 32 درصدی

14. Better contraception does not necessarily mean lower fertility, although it should mean less unwanted fertility.
[ترجمه ترگمان]پیش گیری بهتر از بارداری لزوما به معنای باروری کم تر نیست، اگرچه باید به معنای باروری ناخواسته کم تر باشد
[ترجمه گوگل]روشهای جلوگیری از بارداری بهتر لزوما به معنای باروری پایین نیست، گرچه این به معنی باروری کمتر ناخواسته است

15. He was able to bring large sterile acreages back to fertility.
[ترجمه ترگمان]او می توانست acreages sterile را به باروری بازگرداند
[ترجمه گوگل]او قادر به جذب مناطق بزرگ استریلی به باروری بود

Fertilizers increase the fertility of the soil.

کود باروری زمین را زیاد می‌کند.


the incredible fertility of this writer's mind

خلاقیت باور‌نکردنی فکر این نویسنده


پیشنهاد کاربران

زاینده بودن یا حاصلخیزی چیزی
مثل:
We are doing our best to improve the
. fertility of this land

تولید، خلاقیت

برکت

fertility ( noun ) = لقاح پذیری، باروری، حاصلخیزی، بارورسازی

examples:
1 - Nowadays women can take drugs to increase their fertility.
امروزه زنان می توانند برای افزایش باروری خود دارو مصرف کنند.
2 - Improve the soil fertility by adding compost.
با افزودن کود، حاصلخیزی خاک را بهبود ببخشید.

⁦✔️⁩بارداری/حاملگی با استفاده از روش لقاح

Jennie Mai Jenkins is pregnant with her first child following a 📍fertility📍 struggle
Dailymail. com@


کلمات دیگر: