1. medium temperature
حرارت میانین (نه زیاد نه کم،متعادل)
2. medium artillery
(توپ جنگی با کالیبر بین 105 تا 155) توپخانه ی میان پرازه
3. medium bomber
(هواپیما) بمب افکن میان سنگین (در برابر: بمب افکن سبک light bomber و بمب افکن سنگین heavy bomber)
4. medium of instruction
زبانی که با آن تدریس انجام می شود
5. low and medium income groups
گروه هایی با درآمد پایین و متوسط
6. only per medium of an expanded consumption
فقط از راه بسط مصرف
7. a man of medium height
مردی میان بالا
8. she chose the medium of print to express her beliefs
او برای بیان عقاید خود از رسانه ی مطبوعات انتقاد می کرد.
9. copper is a good medium for conducting heat
برای رساندن حرارت،مس وسیله ی خوبی است.
10. try to find the medium between prodigality and stinginess
بکوش تا میانگیر (حدفاصل) ولخرجی و خست را بیابی.
11. poetry is the most effective medium of expression
شعر موثرترین وسیله ی ابراز احساسات است.
12. sound also travels through the medium of water
صدا در پرگیر آب هم حرکت می کند.
13. the radio is an effective medium for advertising
برای آگهی کردن رادیو رسانه ی خوبی است.
14. he writes articles, but his favorite medium of expression is poetry
او مقاله می نویسند ولی بیانگر محبوب او شعر است.
15. viruses grew faster in a sugar medium
ویروس ها در کشت بوم قنددار تندتر رشد کردند.
16. for a fish water is the natural medium
محیط طبیعی برای ماهی آب است.
17. not everyone can arrive at a happy medium
همه کس نمی تواند به میانه روی خرسندی انگیز برسد.
18. to them the church was the only medium of god's revelation
برای آنها کلیسا یگانه رسانگر تجلی خدا بود.
19. There are three sizes-small, medium and large.
[ترجمه ترگمان]سه اندازه کوچک، متوسط و بزرگ وجود دارد
[ترجمه گوگل]سه اندازه وجود دارد: کوچک، متوسط و بزرگ
20. Commercial television is an effective medium for advertising.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون تجاری یک رسانه موثر برای تبلیغات است
[ترجمه گوگل]تلویزیون تجاری رسانه ای موثر برای تبلیغات است
21. A medium dose produces severe nausea within hours.
[ترجمه ترگمان]مقدار متوسط در عرض چند ساعت حالت تهوع شدید ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]دوز متوسط باعث تهوع شدید در عرض چند ساعت می شود
22. I like the happy medium of working hard during the week and enjoying myself at weekends.
[ترجمه ترگمان]من محیط شاد کار را در طول هفته دوست دارم و در تعطیلات آخر هفته از خودم لذت می برم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم محیط شاد برای کار سخت در طول هفته و لذت بردن از خودم در آخر هفته
23. He used the medium of radio when he wanted to enlist public support or reassure the citizenry.
[ترجمه ترگمان]او زمانی که می خواست از رادیو استفاده کند، از رادیو استفاده کرد یا به شهروندان اطمینان خاطر داد
[ترجمه گوگل]او از رسانه های رادیویی استفاده می کرد که می خواست از حمایت عمومی حمایت کند یا شهروندان را اطمینان دهد
24. My hairdryer has three settings - high, medium and low.
[ترجمه ترگمان]hairdryer من دارای سه تنظیمات سطح بالا، متوسط و پایین است
[ترجمه گوگل]سشوار من دارای سه تنظیم - بالا، متوسط و کم است
25. A T-shirt can be an excellent medium for getting your message across.
[ترجمه ترگمان]یک تی شرت می تواند یک وسیله عالی برای دریافت پیام شما باشد
[ترجمه گوگل]تی شرت می تواند یک رسانه عالی برای دریافت پیام شما باشد
26. I still aim to strike a happy medium between producing football that's worth watching and getting results.
[ترجمه ترگمان]من هنوز قصد دارم تا یک محیط شاد را بین تولید کننده فوتبال که ارزش تماشا کردن و کسب نتیجه را دارد، بزنم
[ترجمه گوگل]من هنوز هم قصد دارم یک محیط شاد بین تولید فوتبال که ارزش تماشای آن و نتایج را دارد، هدف قرار دهم