کلمه جو
صفحه اصلی

nodule


معنی : بر امدگی، کلوخه، عقده، وابستگی به گره، قلنبه کوچک
معانی دیگر : گره کوچک، ریزگره، گرهچه، گندلچه، گردلچه، (کالبد شناسی) باگره، باغره، غده ی کوچک، ریز دژپیه، گرمانچه، (گیاه شناسی - تکمه یا برجستگی کوچک روی ساقه یا ریشه به ویژه اگر حاوی ترکیزه هایی باشد که در جذب نیتروژن موثرند) ساق گرهک، ریش گرهک، ساق تکمه، ریش تکمه

انگلیسی به فارسی

قلنبه کوچک، کلوخه، برآمدگی، عقده


گره، کلوخه، وابستگی به گره، قلنبه کوچک، عقده، بر امدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small lump, swelling, or node.
مترادف: bump, lump, node, protuberance
مشابه: growth, knot, nub, protrusion, swelling, tubercle

(2) تعریف: a small rounded mass, as of accumulated mineral matter.
مشابه: knot, lump

• node; lump; swelling; small mass of tissue
a nodule is a small round lump on something, often on the root of a plant.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حبه - دردانه - سنگال - گرهک
[زمین شناسی] ندول توده های کروی که اندازه آنها حدود چند سانتیمتر تا چند دسیمتر بوده و اغلب در درون سنگهای رسوبی دیده می شود که جنس مختلف داشته و بیشتر بصورت هم مرکز می باشند.
[خاک شناسی] گره

مترادف و متضاد

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

کلوخه (اسم)
lump, gob, clog, hunk, nodule

عقده (اسم)
knot, complex, difficulty, nodule

وابستگی به گره (اسم)
nodule

قلنبه کوچک (اسم)
nodule

knot, growth


Synonyms: bud, bulge, bump, burl, clot, knob, lump, protuberance, swelling, tumor


جملات نمونه

1. There was a soft nodule on my vocal cord.
[ترجمه ترگمان] یه برآمدگی نرم روی نخاع من بود
[ترجمه گوگل]یک گره نرم در طناب صوتی وجود داشت

2. The fish is preserved in a siltstone nodule, which has partially formed around the body of the fish.
[ترجمه ترگمان]این ماهی ها در گره siltstone که تا حدودی در اطراف بدن ماهی شکل گرفته اند، نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]ماهی در یک گره سیلت استون حفظ شده است، که تا حدودی در اطراف بدن ماهی شکل می گیرد

3. Each nodule has an opening into the gut through which the eggs reach the lumen.
[ترجمه ترگمان]هر گره یک دهانه به داخل شکم دارد که از طریق آن تخم مرغ ها به لومن می رسند
[ترجمه گوگل]هر گره باز به داخل روده می رسد که تخم ها به لومن می رسند

4. Sometimes histiocytes accumulate large amount to form a "nodule", named 'nodular histiocyte hyperplasia".
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات histiocytes مقدار زیادی را جمع می کنند تا یک \"گره\" تشکیل دهند که نام \"گره\" نامیده می شود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات hetiocytes مقدار زیادی به شکل 'nodule' تشکیل می شود، به نام 'هیترپلیشی hetiocyte nodular'

5. The nodule minerals consist of quartz, plagioclase, amphibole, K ? feldspar, goethite, lepidocrocite, δ MnO ? illite, and muscovite etc.
[ترجمه ترگمان]مواد معدنی گره شامل کوارتز، plagioclase، amphibole، K؟ فلدسپار، goethite، lepidocrocite، δ، MnO؟ illite و muscovite و غیره
[ترجمه گوگل]مواد معدنی گره شامل کوارتز، پلاژیوکلاز، آمفیبول، کروم است فلدسپات، گوتیت، لیپید کروسیت، δ MnO؟ الیوت، مسکو و غیره

6. Ocean polymetallic nodule is a vast metallic resource of deep sea bed and belongs allthe world.
[ترجمه ترگمان]گره polymetallic دارای منبع فلزی فراوانی از بس تر دریای عمیق است و به همه دنیا تعلق دارد
[ترجمه گوگل]گره پلی متیل اقیانوس یک منبع وسیع فلزی از بستر عمیق دریا و متعلق به همه جهان است

7. The histopathologic picture of the nodule over the coccyx showed numerous xanthoma cells and some fibroblastic proliferations.
[ترجمه ترگمان]تصویر histopathologic از گره بالای the، سلول های xanthoma متعدد و برخی از fibroblastic proliferations را نشان داد
[ترجمه گوگل]تصویر هیستوپاتولوژیک از گره بیش از کوکسیک نشان داد سلول های کزانتوموما و برخی از proliferatives فیبروبلاستیک

8. Aslow-growing strain 54 from stem nodule of Sesbania rostrata has been isolated.
[ترجمه ترگمان]فشار رو به رشد ۵۴ از گره ریشه of rostrata جدا شده است
[ترجمه گوگل]Aslow رشد فشار 54 از ندول های بنیادی از rostrata Sesbania جدا شده است

9. Nodule bacteria are very good at biological nitrogen fixation.
[ترجمه ترگمان]باکتری های Nodule در تثبیت نیتروژن بیولوژیکی بسیار خوب هستند
[ترجمه گوگل]باکتری Nodule در تثبیت نیتروژن زیستی بسیار خوب است

10. The histopathologic feature of the nodule was consistent with characteristics of leukemia cutis.
[ترجمه ترگمان]ویژگی histopathologic گره با ویژگی های cutis leukemia سازگار بود
[ترجمه گوگل]ویژگی هیستوپاتولوژیک ندول با خصوصیات لوسمی cutis سازگار بود

11. The tumor nodule shows infiltrative changes along the left border, with the invasive acinar growth pattern of this carcinoma shown on the nodule (inset) (hematoxylin and eosin).
[ترجمه ترگمان]گره تومور infiltrative در امتداد مرز سمت چپ را نشان می دهد، با الگوی رشد acinar invasive در این carcinoma که در گره (inset و eosin نشان داده شده است)
[ترجمه گوگل]گره توموری تغییرات نفوذی را در امتداد مرز چپ نشان می دهد با الگوی رشد آکینار مهاجم این کارسینوم نشان داده شده در گره (درج) (هماتوکسیلین و ائوزین)

12. A yellowish - orange, lipid - filled nodule or papule in the skin, often on an eyelid or a joint.
[ترجمه ترگمان]گره زرد و یا گره دار در پوست اغلب بر روی یک پلک و یا مفصل قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]ملتحمه زردآلو - نارنجی، لیپید - پر شده در پوست، اغلب بر روی پلک یا مفصل است

13. When existing a relatively large juxta-pleural nodule in lung CT image, because of the lacunas in the segmented lung, the attached nodules may not be distinguishable from the lung.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک گره نسبتا بزرگ گره دار موجود در تصویر CT lung وجود دارد، به دلیل the در شش بخش بندی شده، گره های متصل شده ممکن است از شش قابل تشخیص نباشند
[ترجمه گوگل]در صورت وجود گرید سفتا پلور نسبتا بزرگ در تصویر CT CT ریه، به دلیل لکون ها در ریه های جدا شده، ندول های متصل شده ممکن است از ریه قابل تشخیص باشند

14. Histologically, the skin lesion revealed a sarcomatous nodule that was surrounded by benign glomus cells at the periphery.
[ترجمه ترگمان]ضایعه پوستی یک گره sarcomatous را نشان داد که توسط سلول های خوش خیم glomus در محیط اطراف احاطه شده بودند
[ترجمه گوگل]بافت شناسی، ضایعه پوست یک گره سارکوماز را نشان داد که توسط سلول های خوشخیم گلوموس در محیط اطراف احاطه شده بود

پیشنهاد کاربران

گرهک ریشه

( زمین شناسی ) بخش گرد و کوچک که از اطراف خود سخت تر است.

nodule همان "زگیل" است.


کلمات دیگر: