کلمه جو
صفحه اصلی

elevation


معنی : ترفیع، بلندی، علو، جای بلند و برامدگی
معانی دیگر : جای بلند، ارتفاع (ارتفاعات)، ارتفاع از سطح دریا، دریا فرازی (altitude هم می گویند)، جاه، رفعت، والایی، وقار، جاه و جلال، تعالی، برجستگی، فرازمندی، فرهیختگی، شرف، (معماری - در نشان دادن بلندی ساختمان و غیره روی نقشه) فرازه نما، (ارتش - زاویه ای که لوله ی توپ و غیره با افق تشکیل می دهد) درجه، زینه، تراز، بلند سازی، بالابری، فرازسازی، (رقص و باله) فراز جهش (قدرت رقصگر به پریدن در هوا)، میزان فراز جهش، (هواپیمایی) ارتفاع از سطح افق

انگلیسی به فارسی

بلندی، جای بلند و برآمدگی، ترفیع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the height to which something rises or is raised, or its height above sea level or ground level.
مترادف: altitude, height
مشابه: lift

(2) تعریف: a raised or lofty place, position, condition, attitude, or the like.
مترادف: altitude, eminence, height, loftiness
مشابه: lift, plateau, rise, steep

(3) تعریف: the act of raising, or the condition of being raised.
مترادف: heightening, lift, raise
متضاد: degradation, demotion
مشابه: advancement, furtherance, improvement, preferment, promotion, rise

(4) تعریف: in architecture, a scale drawing of one side of a structure.
مشابه: perspective

• height of something; altitude above sea or ground level; raising, lifting up; grandeur
the elevation of someone or something is the act of raising them to a position of greater importance; a formal word.
the elevation of a place is its height above sea level; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ارتفاع - نما - بلندی - تصویر قائم
[زمین شناسی] ارتفاع، فاصله عمودی در بالا یا پایین یک سطح انعکاسی ارتفاعی زمینی نسبت به سطح متوسط دریا (msl)بیان می شود. (نقشه برداری)؛ فاصله قائم از یک سطح مبنا (معمولاً سطح متوسط دریا) تا نقطه یا شیء مورد نظر در سطح کره زمین ـ بیشتر به ارتفاع یک نقطه زمینی بالای سطح دریا گفته می شود. این اصطلاح بطور مترادف با فرازا است اگر به فاصله بالای سطح دریا اشاره داشته باشد ولی در نقشه برداری نوین، اصطلاح “Elevation یا ارتفاع یا افراز” برای نشان دادن ارتفاع بر روی سطح کره زمین و فرازا یا altitude برا ی نشان دادن ارتفاع بالاتر از سطح سطح زمین و در حالت غیر تماس با آن بیان می شود.
[ریاضیات] فراز، ارتفاع، ترفیع
[خاک شناسی] ارتفاع
[آب و خاک] ارتفاع

مترادف و متضاد

ترفیع (اسم)
raise, advancement, promotion, upgrade, elevation, lift, preference, mount, elation, preferment

بلندی (اسم)
elevation, lift, supremacy, height, altitude, looming, eminence, sublimity, exaltation, eminency, toft

علو (اسم)
elevation, eminence, magnanimity, prominence, nobility, loftiness, lordliness, majesty

جای بلند و برامدگی (اسم)
elevation

height; high ground


Synonyms: acclivity, altitude, ascent, boost, eminence, heave, hill, hillock, hoist, levitation, mountain, platform, ridge, rise, roof, top, uplift, upthrow


Antonyms: depression, lowness


advancement, promotion


Synonyms: aggrandizement, apotheosis, boost, deification, eminence, ennoblement, exaltation, exaltedness, glorification, grandeur, immortalization, lionization, loftiness, magnification, nobility, nobleness, preference, preferment, prelation, raise, sublimity, upgrading


Antonyms: demotion, disdain, spurning


جملات نمونه

elevation quadrant

(توپخانه) تراز تیر، تراز ربعی


1. elevation quadrant
(توپخانه) تراز تیر،تراز ربعی

2. the elevation of his thoughts
بلندی افکار او

3. the front and rear elevation of a house
فرازی جلو و عقب خانه

4. the summit is at an elevation of ten thousand meters
قله در ارتفاع ده هزار متری (از سطح دریا) قرار دارد.

5. he built his house on a small elevation
خانه ی خود را روی بلندی کوچکی ساخت.

6. The city is at an elevation of 2 000 metres.
[ترجمه ترگمان]این شهر در ارتفاع ۲،۰۰۰ متری قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شهر در ارتفاع 2،000 متر است

7. The road climbs steadily to an elevation of 1400 feet.
[ترجمه ترگمان]این جاده به ارتفاع ۱۴۰۰ پا صعود می کند
[ترجمه گوگل]جاده به طور پیوسته به ارتفاع 1400 فوت می رسد

8. Their tents were situated at an elevation of 3000 metres.
[ترجمه ترگمان]چادرهای آن ها در ارتفاع ۳۰۰۰ متری قرار داشت
[ترجمه گوگل]چادرهای آنها در ارتفاع 3000 متر قرار داشتند

9. The gun has an elevation of 45 degrees.
[ترجمه ترگمان]این تفنگ دارای ارتفاع ۴۵ درجه است
[ترجمه گوگل]تفنگ دارای ارتفاع 45 درجه است

10. The crop is not grown at high elevations/above an elevation of 1000 metres.
[ترجمه ترگمان]این محصول در ارتفاعات بلند \/ بالاتر از بلندی ۱۰۰۰ متر رشد نمی کند
[ترجمه گوگل]این محصول در ارتفاع بالا / بالاتر از ارتفاع 1000 متر رشد نمی کند

11. We're probably at an elevation of about 000 feet above sea level.
[ترجمه ترگمان]ما احتمالا در ارتفاع حدود ۳۰۰۰۰ فوت بالاتر از سطح دریا هستیم
[ترجمه گوگل]ما احتمالا در ارتفاع حدود 000 فوت بالاتر از سطح دریا هستیم

12. The flagpole stands on a small elevation in front of the building.
[ترجمه ترگمان]میله پرچم بر روی یک بلندی کوچک در جلوی ساختمان قرار دارد
[ترجمه گوگل]پرچم دار در ارتفاع کم در مقابل ساختمان ایستاده است

13. His elevation to sainthood is entirely justified.
[ترجمه ترگمان]ستایش او به sainthood کاملا موجه است
[ترجمه گوگل]ارتقا او به سنت است کاملا موجه است

14. Then, after attaining elevation, they launch themselves into space, rappelling down a silken thread of their own making.
[ترجمه ترگمان]بعد، پس از رسیدن به ارتفاع بالا، خود را به فضا پرتاب می کنند و رشته ابریشمی making را از هم می سازند
[ترجمه گوگل]سپس، بعد از رسیدن به ارتفاع، آنها خود را به فضا پرتاب می کنند و یک موضوع ابریشم را از ساخت خود می سازند

He built his house on a small elevation.

خانه‌ی خود را روی بلندی کوچکی ساخت.


The summit is at an elevation of ten thousand meters.

قله در ارتفاع ده هزار متری (از سطح دریا) قرار دارد.


the elevation of his thoughts

بلندی افکار او


the front and rear elevation of a house

فرازی جلو و عقب خانه


پیشنهاد کاربران

بالارونده - افزایشی

حرکت شانه رو به بالا ( در آناتومی )

ارتقاء


ارتفاع از سطح دریا

کجبیل

زاویه انحراف الویتور در هواپیما

به سِماع آمدن/رسیدن

نمای ساختمان

ارتفاع از سطح مبنا

تعالی، جلال، فرهیختگی
moral elevation

سایه در اندروید

elevation ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: ارتفاع 2
تعریف: فاصلۀ قائم هر نقطه بر سطح زمین نسبت به تراز متوسط دریا


کلمات دیگر: