کلمه جو
صفحه اصلی

lidless


معنی : بی دریچه، بی پلک
معانی دیگر : بدون در، بی در، بی سرپوش، بی نهنبان، (چشم) بی پلک

انگلیسی به فارسی

بی دریچه، بی پلک


بی وقفه، بی دریچه، بی پلک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of lid.

• without a cover, having no lid; without eyelids; watchful, vigilant

مترادف و متضاد

بی دریچه (صفت)
lidless

بی پلک (صفت)
lidless

جملات نمونه

1. All day the eye of the sky bulges, lidless and forgiving until darkness comes to roost undisturbed in its lashes.
[ترجمه ترگمان]تمام روز، چشم بالا می رود، بدون پلک و بخشنده تا وقتی که تاریکی در مژه او لانه کرده باشد
[ترجمه گوگل]در تمام طول روز، چشمهای برفهای آسمان، بی وقفه و بخشنده است، تا زمانی که تاریکی بیفتد در ضربه شلاق خود قرار می گیرد

2. Fire burns in the Lidless Eye, flushing out, bringing mortal fear and a heavy burden to those whom ever dared to have a glance at it.
[ترجمه ترگمان]آتش در چشم بی پلک، سرخ می شود و ترس فانی را بیرون می کشد و بار سنگینی برای کسانی که حتی جرات نگاه کردن به آن را دارند بر دوش می کشند
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در چشم بیچاره، سوزش، ترس مرگبار و بار سنگینی به کسانی که هرگز جرأت دیدن آن را نداشتند

3. We will but laugh into thy lidless eyes?
[ترجمه ترگمان]ما به چشمان بی پلک تو می خندیم؟
[ترجمه گوگل]ما فقط به چشمان بیچاره می خندیم؟

4. Pressing lidless eyes and waiting for a knock upon the door.
[ترجمه ترگمان]در حالی که چشمان بی پلک را به هم فشار می داد و منتظر ضربه زدن در در بود
[ترجمه گوگل]فشار دادن چشم بی دست و انتظار کشیدن درب

5. I soaped the lidless copper pan down, the pain in my hands slashing like a knife.
[ترجمه ترگمان]میله بدون پلک آن را صابون زدم و دردی که در دستم بود مثل یک چاقو درد می کرد
[ترجمه گوگل]من پودر مسطح بدون سرش را پایین می انداختم، درد در دستانم مانند یک چاقوی کوچک بود

6. The Bith species of humanoid are characterized by their large craniums, huge round, lidless eyes, and tiny mouths under their fleshy face folds.
[ترجمه ترگمان]گونه های Bith انسان با چشم های درشت، گرد بزرگ، چشم های lidless و دهان های کوچک زیر چین های صورت their مشخص می شوند
[ترجمه گوگل]گونه های Bith از انسان های انسان با خراش های بزرگ، دور چشم های بزرگ، چشم های بی دست و دهان های کوچک تحت چهره های گوشتی خود مشخص می شوند

7. He took a ruler and laid it across the neck of the lidless pot.
[ترجمه ترگمان]او یک خط کش برداشت و آن را روی گردنش گذاشت
[ترجمه گوگل]او یک حاکم را گرفت و آن را در گردن گلدان بیرون گذاشت

8. Yes, your path lies open before you, but you have cut off my return, and left me stripped naked before the world with its lidless eyes staring night and day.
[ترجمه ترگمان]بله، مسیر شما در مقابل شما باز است، اما شما از من جدا شدید، و من را لخت و برهنه در مقابل دنیا با چشمان بی پلک آن شب و روز لخت کردید
[ترجمه گوگل]بله، مسیر شما پیش از شما باز است، اما شما بازگشت من را قطع کرده اید و من قبل از جهان با چشمان بی سر و صدا در شب و روز خسته شده ام


کلمات دیگر: