کلمه جو
صفحه اصلی

outgo


معنی : هزینه، خرج، مخرج، عزیمت، خروج، جلو زدن، سبقت جستن، سبقت گرفتن
معانی دیگر : فرارفتن، برتر شدن، پیشی گرفتن

انگلیسی به فارسی

خروج، مخرج، هزینه، عزیمت، جلو زدن


بیرون رفتن، مخرج، هزینه، خرج، خروج، عزیمت، جلو زدن، سبقت گرفتن، سبقت جستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outgoes, outgoing, outgone, outwent
(1) تعریف: to leave far behind; outdistance.

(2) تعریف: to exceed or surpass; outdo.
اسم ( noun )
حالات: outgoes
(1) تعریف: the act or process of going or flowing out.

(2) تعریف: that which goes out, esp. money paid out for expenses.

• outdo something, do something to a greater degree; outdo someone
outward flow, process of going out; that which goes out (especially money for expenditures)

مترادف و متضاد

هزینه (اسم)
expenditure, tab, charge, cost, outgo, disbursement, expense, outlay, toll, voucher

خرج (اسم)
expenditure, charge, cost, outgo, disbursement, expense, outlay, input

مخرج (اسم)
outlet, vent, outgo, port, denominator, escapement, exit, foramen

عزیمت (اسم)
departure, resolution, going, intention, flight, determination, outgo

خروج (اسم)
emersion, emergence, exhaust, outgo, exodus, transpiration, egress, exit, egression

جلو زدن (فعل)
outgo

سبقت جستن (فعل)
forestall, anticipate, take the lead, outguess, get the better of, get the start, outpace, outgo, have the upper hand, take the precedence

سبقت گرفتن (فعل)
best, outpace, outgo, outpoint, take an advantage

جملات نمونه

1. She was always cheerful and outgoing.
[ترجمه ترگمان]همیشه شاد و سرزنده بود
[ترجمه گوگل]او همیشه خوشحال بود و بیرون رفت

2. She is such a gregarious and outgoing person.
[ترجمه ترگمان]او آدمی اجتماعی و اجتماعی است
[ترجمه گوگل]او چنین فردی است

3. He is an outgoing and lively person.
[ترجمه ترگمان]او فردی اجتماعی و زنده است
[ترجمه گوگل]او یک فرد آزاد و پر جنب و جوش است

4. Sales reps need to be outgoing, because they are constantly meeting customers.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان فروش باید اجتماعی باشند چون به طور مداوم مشتریان را ملاقات می کنند
[ترجمه گوگل]تکرار فروش باید خروجی باشد زیرا مشتری دائما در حال ملاقات است

5. She is the outgoing head of a large corporation.
[ترجمه ترگمان]او رئیس بخش یک شرکت بزرگ است
[ترجمه گوگل]او رییس شرکت بزرگ بزرگ است

6. We're looking for someone with an outgoing personality.
[ترجمه ترگمان]ما داریم دنبال کسی می گردیم که یه شخصیت اجتماعی داره
[ترجمه گوگل]ما به دنبال کسی هستیم که شخصیت خروجی داشته باشد

7. He's never been an outgoing type.
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت آدم خوبی نبوده
[ترجمه گوگل]او هرگز نوع خروجی نیست

8. Take has lagged behind the increased outgo.
[ترجمه ترگمان]از افزایش increased عقب مانده است
[ترجمه گوگل]نگاهی به عقب افتاده ای از رشد بیرونی

9. Outgoing flights are booked until January 15th.
[ترجمه ترگمان]پروازه ای خروجی تا پانزدهم ژانویه رزرو شده است
[ترجمه گوگل]پروازهای خروجی تا ژانویه 15 رزرو می شود

10. His colleagues paid generous tributes to the outgoing president.
[ترجمه ترگمان]همکاران او نسبت به رئیس جمهور اجتماعی احترام سخاوتمندانه ای پرداخت کردند
[ترجمه گوگل]همکارانش به رئیس جمهور منتخب سخاوتمندانه پرداختند

11. I'm cheerful and outgoing.
[ترجمه ترگمان]من شاد و outgoing
[ترجمه گوگل]من خوشحال هستم و خروجی هستم

12. Underneath his outgoing behaviour Luke was shy.
[ترجمه ترگمان]در زیر رفتار his، لوک خجالتی بود
[ترجمه گوگل]در زیر رفتار خروجش لوک خجالتی بود

13. She had developed an outgoing personality to mask her deep insecurities.
[ترجمه ترگمان]او شخصیت اجتماعی خود را توسعه داده بود تا insecurities عمیق خود را پنهان کند
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت فراماسونری را برای انعطاف پذیری عمیق خود طراحی کرده است

14. This telephone should be used for outgoing calls.
[ترجمه ترگمان]این تلفن باید برای تماس های ارسالی استفاده شود
[ترجمه گوگل]این تلفن باید برای تماس های خروجی مورد استفاده قرار گیرد


کلمات دیگر: