کلمه جو
صفحه اصلی

megaphone


معنی : بلند گو، با بلند گو حرف زدن
معانی دیگر : بوق، مگافن، بلندگوی دستی

انگلیسی به فارسی

بلند گو، با بلند گو حرف زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a hand-held, funnel-shaped device used to amplify and direct the sound of a voice.

• funnel-shaped device for increasing voice volume
a megaphone is a cone-shaped device for making your voice sound louder in the open air.

مترادف و متضاد

بلند گو (اسم)
amplifier, loudspeaker, megaphone, microphone

با بلند گو حرف زدن (فعل)
megaphone

جملات نمونه

1. A megaphone boomed out, "This is the police. "
[ترجمه ترگمان]A با صدای بلند گفت: \" این پلیس است \"
[ترجمه گوگل]یک مکالمه تبلیغاتی به وجود آمده است: 'این پلیس است '

2. After some further conversation, he raised his megaphone to announce a break.
[ترجمه ترگمان]پس از یک گفتگوی دیگر، بلندگو را بلند کرد تا یک استراحتی را اعلام کند
[ترجمه گوگل]بعد از چند مکالمه دیگر، او مکالمه خود را برای اعلام شکایت مطرح کرد

3. Perhaps conscious that he had gained a megaphone reputation, Meacher had settled down to his own social security review.
[ترجمه ترگمان]شاید می دانست که وی شهرتی را بدست آورده است که در آن شرکت کرده بود و به بررسی امنیتی اجتماعی خود خاتمه داده بود
[ترجمه گوگل]ممکن است آگاه باشید که او شهرت مکالمه را به دست آورده است، مچر به بررسی بازرسی اجتماعی خود رسیده است

4. An inspector spoke through a megaphone while the armed squad kept watch.
[ترجمه ترگمان]یک بازرس با بلندگو شروع به صحبت کرد در حالی که پلیس مسلح به ساعتش نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]یک بازرس از طریق یک مکالمه صحبت کرد، در حالی که گروهی مسلح تماشا میکردند

5. He has always looked for one more megaphone.
[ترجمه ترگمان]او همیشه برای یک بلندگو حرف می زد
[ترجمه گوگل]او همیشه یکی دیگر از گوشی های هوشمند را جستجو کرده است

6. Making monetary policy by megaphone never leads to good results.
[ترجمه ترگمان]ایجاد سیاست پولی توسط بلندگو، هرگز منجر به نتایج خوب نمی شود
[ترجمه گوگل]سیاست پولی توسط مگاپن هیچگاه منجر به نتایج خوبی نمی شود

7. Somewhere a voice is loud a megaphone.
[ترجمه ترگمان]جایی در یک صدا، یک بلندگو بلند است
[ترجمه گوگل]در جایی یک صدا یک صدای بلند است

8. McGonagall always stands by to take the megaphone away if he gets out of hand.
[ترجمه ترگمان]مک گوناگال همیشه آماده است که میکروفون را از دستش بگیرد
[ترجمه گوگل]McGonagall همیشه ایستاده به گرفتن زره اگر او خارج از دست است

9. People's Daily is just a megaphone for the Communist Party but it is withering.
[ترجمه ترگمان]روزنامه خلق فقط یک بلندگو برای حزب کمونیست است، اما دارد پژمرده می شود
[ترجمه گوگل]مردم روزانه فقط یک مکعب برای حزب کمونیست هستند اما از بین می رود

10. The Mega-Sonic Scatter-Cat Repeller looks like a megaphone because it actually is one.
[ترجمه ترگمان]The صوتی - گربه نما شبیه یک بلندگو به نظر می رسد چون در واقع یکی است
[ترجمه گوگل]Repeller-Scatter Cat-Mega-Sonic به نظر می رسد مانند یک مکعب، زیرا در واقع یکی است

11. He often speaks in public with a megaphone.
[ترجمه ترگمان]او اغلب با بلندگو صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او اغلب با مکالمه عمومی صحبت می کند

12. They were directed back to their positions by the first assistant and his megaphone, and a second take began.
[ترجمه ترگمان]آن ها با اولین دستیار و بلندگو به سمت مواضع خود برگشتند و صدای شلیک دوم شروع شد
[ترجمه گوگل]آنها توسط دستیار اول و اسمارت فونشان به جایگاه خود بازگردانده می شوند و شروع به کار دوم می کنند

13. Sure enough, there he was, Cord Shay, at the megaphone.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی مطمئن بود که کرد شی شی در بلندگو
[ترجمه گوگل]مطمئنا به اندازه کافی او آنجا بود، بند ناف، در مکالمه


کلمات دیگر: