originality

معنی : ابتکار، غرابت، اصالت

معانی دیگر : نوآوری، خلاقیت، تازه یابی

انگلیسی به فارسی

اصالت، ابتکار

ابتکار، اصالت

اصالت، ابتکار، غرابت

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

حالات: originalities

• (1) تعریف: the capacity to think or act as an individual or in an original way.
• مترادف: creativity, imagination
• مشابه: independence, ingenuity, initiative

• (2) تعریف: the quality or condition of being original.
• مترادف: freshness, novelty
• مشابه: singularity, uniqueness

• (3) تعریف: a thing that is original or unique; novelty.
• مترادف: innovation, novelty
• مشابه: contrivance, creation, invention

• quality of being original, state of not being a derivative of anything else

مترادف و متضاد

ابتکار (اسم)

shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

غرابت (اسم)

eccentricity, singularity, originality, curiosity, strangeness, weirdness, quirkiness, peculiarity, queerness, freakery, kink

اصالت (اسم)

originality, gentility, gentry, gentrice

creativeness

Synonyms: boldness, brilliance, cleverness, creative spirit, creativity, daring, freshness, imagination, imaginativeness, individuality, ingeniousness, ingenuity, innovation, innovativeness, invention, inventiveness, modernity, new idea, newness, nonconformity, novelty, resourcefulness, spirit, unconventionality, unorthodoxy

Antonyms: orthodoxy

جملات نمونه

1. originality is one of his highest merits

ابتکار یکی از ارزشمندترین نیکویی های اوست.

2. the originality of her scientific ideas

ابتکارآمیز بودن اندیشه های علمی او

3. his poems are devoid of originality

اشعار او عاری از نوآوری است.

4. I was impressed by the originality of the plan.

[ترجمه ترگمان]ابتکار و ابتکار این نقشه را تحت تاثیر قرار داده بودم
[ترجمه گوگل]من تحت تاثیر اصالت طرح قرار گرفتم

5. His originality as a painter lies in his representation of light.

[ترجمه ترگمان]اصالت او به عنوان یک نقاش در نمایش او از نور نهفته است
[ترجمه گوگل]اصالت او به عنوان یک نقاش نهفته در نمایندگی از نور است

6. This latest collection lacks style and originality.

[ترجمه ترگمان]این مجموعه اخیر فاقد سبک و ابتکار است
[ترجمه گوگل]این مجموعه جدید فاقد سبک و اصالت است

7. A lot of his designs lack originality.

[ترجمه ترگمان]بسیاری از طراحی های او فاقد اصالت اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از طرح هایش فاقد اصالت است

8. The government has shown great originality in its foreign policy.

[ترجمه ترگمان]دولت اصالت فوق العاده ای در سیاست خارجی خود نشان داده است
[ترجمه گوگل]دولت در سیاست خارجی خود اصالت زیادی نشان داده است

9. He displayed an originality amounting almost to genius.

[ترجمه ترگمان]او اصالت و اصالت خود را تقریبا به نبوغ نشان داد
[ترجمه گوگل]او اصالت را تقریبا به نابغه نشان داد

10. He was capable of writing things of startling originality.

[ترجمه ترگمان]می توانست چیزهای عجیب و غریب بنویسد
[ترجمه گوگل]او قادر به نوشتن چیزهایی از اصالت وحشتناک بود

11. Creativity and originality are more important than technical skill.

[ترجمه ترگمان]خلاقیت و اصالت مهم تر از مهارت فنی هستند
[ترجمه گوگل]خلاقیت و اصالت بیشتر از مهارت فنی مهم است

12. The book is completely lacking in originality.

[ترجمه ترگمان]این کتاب به طور کامل فاقد اصالت است
[ترجمه گوگل]این کتاب به طور کامل فاقد اصالت است

13. The book is altogether lacking in originality.

[ترجمه ترگمان]روی هم رفته کتاب فاقد اصالت است
[ترجمه گوگل]این کتاب کاملا منحصر به فرد نیست

14. Her earlier work shows a lot of originality .

[ترجمه ترگمان]کار قبلی او خیلی از اصالت را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]کار قبلی او اصالت زیادی را نشان می دهد

15. Your slogan will be judged on its originality and style.

[ترجمه ترگمان]شعار شما براساس اصالت و سبک آن قضاوت خواهد شد
[ترجمه گوگل]شعار شما بر اساس اصالت و سبک آن قضاوت خواهد شد

His poems are devoid of originality.

اشعار او عاری از نوآوری است.

the originality of her scientific ideas

ابتکارآمیز‌بودن اندیشه‌های علمی او

پیشنهاد کاربران

خلاقیت

منبع اولیه، مکان اول، منشاء

مشخصه ی اصیل

نوآفرینی

اصالت

کلمات دیگر: