1. liberty in the literal sense is impossible
آزادی به معنی واقعی آن غیر ممکن است.
2. political liberty
آزادی سیاسی
3. (h. adams) absolute liberty is the absence of restraints
آزادی مطلق عبارت است از نبودن محدودیت.
4. at liberty
1- آزاد (از قید و غیره)،مختار 2- مجاز،پرگدار
5. take the liberty of doing (something)
بدون اجازه کاری کردن
6. i have the liberty of my brother's house
من می توانم آزادانه (بدون دعوت یا خبر قبلی) به خانه ی برادرم رفت و آمد کنم.
7. the curtailment of liberty
محدودیت آزادی
8. we must combine liberty with order
باید آزادی را با نظم توام کنیم.
9. i am not at liberty to reveal his name
اجازه ندارم نام او را آشکار کنم.
10. he struck a blow for liberty
او در راه آزادی می کوشید.
11. he was allowed only the liberty of his prison cell
او فقط در سلول زندان خود آزادی عمل داشت.
12. the teacher granted the boy liberty to go out
معلم به پسر اجازه داد که بیرون برود.
13. the oppressed citizens cried out for liberty
شهروندان ستمدیده با فریاد و اعتراض خواهان آزادی شدند.
14. while you were away, i took the liberty of smoking your cigarets
وقتی که بیرون بودی به خودم اجازه دادم که سیگارهایت را بکشم.
15. freedom of speech is the very pith of liberty
آزادی بیان هسته ی مرکزی آزادی است.
16. his poetry nourished in us the dream of liberty
اشعار او خواب و خیال آزادی را در ما پرورش داد.
17. Liberty consists in the power of doing that which is permitted by law.
[ترجمه parnyan] آزادی عبارت است از قدرت انجام کاری که توسط قانون مجاز است.
[ترجمه I'm sobhan] آزادی معنی قدرت است که توسط قانون آزادی و قدرت مجاز است
[ترجمه ترگمان]آزادی عبارت است از قدرت انجام کاری که به موجب قانون مجاز است
[ترجمه گوگل]آزادی شامل قدرت انجام آن است که توسط قانون مجاز است
18. O liberty, how many crimes have been committed in thy name!
[ترجمه ترگمان]ای آزادی، چه جنایاتی را به نام تو مرتکب شده اند!
[ترجمه گوگل]ای آزاد، چندین جنایت در نام تو مرتکب شده است
19. Among a people general corrupt, liberty cannot long exist.
[ترجمه ترگمان]در میان مردمی فاسد و فاسد، آزادی نمی تواند وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]آزادی نمی تواند در میان مردم فاسد به طور کلی وجود داشته باشد
20. Liberty, when it begins to take root, is a plant of rapid growth.
[ترجمه ترگمان]آزادی، زمانی که شروع به ریشه کردن می کند، یک گیاه رشد سریع است
[ترجمه گوگل]آزادی زمانی که شروع به ریشه می کند گیاه رشد سریع است
21. The price of liberty is eternal vigilance.
[ترجمه ترگمان]بهای آزادی، مراقبت ابدی است
[ترجمه گوگل]قیمت آزادی، هوشیاری ابدی است
22. People often have to fight for their liberty.
[ترجمه آریو] مردم اغلب مجبورند برای آزادی خود بجنگند.
[ترجمه ترگمان]مردم اغلب باید برای آزادی خود مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]مردم اغلب باید برای آزادی خود مبارزه کنند
23. Who loses liberty loses all.
[ترجمه Armita] کسی که آزادی را از دست می دهد همه چیز را از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]کسی که آزادی رو از دست میده همه رو از دست میده
[ترجمه گوگل]چه کسی آزادی را از دست می دهد همه را از دست می دهد
24. I took the liberty of cancelling your reservation.
[ترجمه ترگمان]من آزادی your رو کنسل کردم
[ترجمه گوگل]من آزادی لغو رزرو را گرفتم