کلمه جو
صفحه اصلی

lieu


معنی : جا، در عوض
معانی دیگر : مکان، محل، عو­، بجای، در عو­

انگلیسی به فارسی

جا، عوض، بجای، در عوض


دروغ گفتن، جا، در عوض


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: in lieu of
• : تعریف: the place formerly occupied by something or someone.
مشابه: location

- The old painting had been removed, and the one substituted in its lieu was not nearly as splendid.
[ترجمه ترگمان] نقاشی کهنه را برداشته بودند و کسی که جای آن را به جای گذاشته بود، به جای آن که باشکوه باشد، جایگزین آن شده بود
[ترجمه گوگل] نقاشی قدیمی برداشته شده است، و جای جای آن جایگزین آن تقریبا به اندازه پر زرق و برق نبود

• stead, place
in lieu means instead of something or as a replacement for it; a formal expression.

مترادف و متضاد

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

در عوض (اسم)
quid pro quo, lieu

جملات نمونه

1. in lieu of
به جای،درعوض

2. we gave them food in lieu of money
به جای پول به آنها خوراک دادیم.

3. They took cash in lieu of the prize they had won.
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای جایزه ای که برده بودند، پول نقد داشتند
[ترجمه گوگل]آنها پول نقد را جای جایزه ای که آنها برنده شده بودند گرفتند

4. A 10 percent service charge is added in lieu of tipping.
[ترجمه ترگمان]۱۰ درصد از هزینه خدمات به جای پول دادن اضافه می شود
[ترجمه گوگل]10 درصد هزینه سرویس اضافه شده است

5. The company offered us time off in lieu.
[ترجمه ترگمان]شرکت به جای دیگری به ما فرصت داد
[ترجمه گوگل]این شرکت به ما فرصت داد

6. Enter, then, one expects, the lodging agreement in lieu of the previously favoured licence agreement.
[ترجمه ترگمان]در اینصورت، یک انتظار، توافقنامه اقامت به جای توافق نامه مجوز مورد نظر قبلی، مورد انتظار است
[ترجمه گوگل]وارد کنید، سپس، انتظار می رود، موافقت نامه مسکن به جای توافق نامه مجوز قبلا مورد علاقه

7. In lieu of massive press conferences, he preferred more informal sessions with the media.
[ترجمه ترگمان]وی به جای کنفرانس های مطبوعاتی گسترده، جلسات غیررسمی تری با رسانه ها را ترجیح داد
[ترجمه گوگل]به جای کنفرانس های مطبوعاتی عظیم، او بیشتر جلسات غیر رسمی را با رسانه ها ترجیح داد

8. James was held in lieu of $ 100,000 bail.
[ترجمه ترگمان]جیمز به جای ۱۰۰،۰۰۰ دلار به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه گوگل]جیمز به جای 100 هزار دلار وثیقه برگزار شد

9. In lieu of real out-of-town travel, Kingfisher fills the bill nicely.
[ترجمه ترگمان]به جای سفر خارج از شهر، ماهی خوراک این لایحه را به خوبی پر می کند
[ترجمه گوگل]Kingfisher به جای سفر واقعی خارج از شهر، به خوبی لایحه را پر می کند

10. In lieu of inviting decor, the War Room had the latest technology.
[ترجمه ترگمان]به جای دعوت از دکور، اتاق جنگ آخرین تکنولوژی بود
[ترجمه گوگل]به جای دعوت از دکور، اتاق جنگ تا به حال جدیدترین تکنولوژی را داشته است

11. He remains in the Orange County Jail in lieu of $ 250, 000 bond.
[ترجمه ترگمان]او به جای ۲۵۰ هزار دلار در زندان بخش آرنج باقی می ماند
[ترجمه گوگل]او در جایگاه زندان نارنجی قرار دارد و نه مبلغ 250،000 دالر

12. She was being held in lieu of $40,000 bail.
[ترجمه ترگمان]او به جای ۴۰،۰۰۰ دلار به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه گوگل]او به جای 40،000 دلار به عنوان وثیقه برگزار شد

13. We work on Saturdays and have a day off in lieu during the week.
[ترجمه ترگمان]ما روزه ای شنبه کار می کنیم و در ازای این هفته یک روز تعطیل می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در روز شنبه ها کار می کنیم و یک هفته دیگر در هفته می کنیم

14. The paintings were left to the nation by the Duke of Norfolk in lieu of inheritance taxes.
[ترجمه ترگمان]نقاشی ها توسط دیوک آو نورفک به جای مالیات ارث به ملت سپرده شد
[ترجمه گوگل]نقاشی ها به وسیله دوک نورفولک به جای مالیات بر ارث برده می شد

15. He left what little furniture he owned to his landlord in lieu of rent.
[ترجمه ترگمان]به جای اجاره خانه، اثاثیه کوچکی را که متعلق به کاروانسرا دار بود ترک کرد
[ترجمه گوگل]او مبلغی را که متعلق به صاحبخانه اش بود به جای اجاره گذاشت

We gave them food in lieu of money.

به جای پول به آن‌ها خوراک دادیم.


اصطلاحات

in lieu of

به‌جای، درعوض


پیشنهاد کاربران

in lieu of : به جای


کلمات دیگر: