کلمه جو
صفحه اصلی

reflexive


معنی : واکنشی، بازتابی، بازتابنده انعکاسی
معانی دیگر : (نادر) رجوع شود به: reflex

انگلیسی به فارسی

بازتابنده انعکاسی


واکنشی، بازتابی


بازتابنده، بازتابی، واکنشی، بازتابنده انعکاسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of a pronoun, used as an object that refers back to the subject of a sentence, as "himself" in "He admired himself in the mirror".

(2) تعریف: of a verb, able to have a subject and object that are the same person or thing, as "admired" in "He admired himself".

(3) تعریف: involving, or done as, a reflex.
اسم ( noun )
مشتقات: reflexively (adv.), reflexiveness (n.)
• : تعریف: in grammar, a reflexive pronoun or verb.

• (grammar) objective pronoun which refers to the subject, pronoun that ends in "-self" or "-selves"; verb whose subject and object have the same referent
(about a pronoun) referring to the subject (grammar); (about a verb) having a subject and object with the same referent (grammar); reflective; pertaining to an involuntary physiological response
an action or movement that is reflexive is done immediately as a result of something happening.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بازتابی، انعکاسی، منعکس، بازگشت پذیر، انعکاس پذیر

مترادف و متضاد

واکنشی (صفت)
reactive, reflexive

بازتابی (صفت)
reflexive

بازتابنده انعکاسی (صفت)
reflexive

جملات نمونه

1. In 'He cut himself', 'cut' is a reflexive verb and 'himself' is a reflexive pronoun.
[ترجمه ترگمان]در گفتار خود، یک فعل reflexive و خود a (pronoun)است
[ترجمه گوگل]در 'او خود را برش'، 'برش' یک فعل بازتابنده است و 'خود' یک ضرب عاطفی است

2. Habermas's theory involves a reflexive moment that was present but unsatisfactorily worked out in the earlier versions of critical theory.
[ترجمه ترگمان]نظریه Habermas شامل یک لحظه تامل است که ارایه شده است اما unsatisfactorily در نسخه های قبلی نظریه انتقادی کار کرده است
[ترجمه گوگل]تئوری هابرماس شامل یک لحظه ی بازتابی است که در حال حاضر حضور داشت، اما در نسخه های قبلی تئوری انتقادی ناکارآمد بود

3. His reflexive response pulled him to one side and his shoe appeared to touch the white line.
[ترجمه ترگمان]واکنش reflexive او را به یک طرف کشید و کفش او به نظر رسید که خط سفید را لمس می کند
[ترجمه گوگل]پاسخ انعکاسی او، او را به سمت یکی کشاند و کفش او ظاهرا خط سفید را لمس کرد

4. The sucking reflex illustrates a reflexive schema.
[ترجمه ترگمان]بازتاب مکیدن، یک طرح reflexive را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]رفلکس مکنده نشان دهنده یک طرح رفلسی است

5. At birth, schemata are reflexive in nature.
[ترجمه ترگمان]در هنگام تولد، schemata در طبیعت، reflexive هستند
[ترجمه گوگل]در هنگام تولد، طرحواره ها در طبیعت بازتاب دارند

6. Many management researchers choose to publish the reflexive account separately from the study findings.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از محققان مدیریت به طور جداگانه نظرات reflexive را به طور جداگانه از یافته های این مطالعه منتشر می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از محققان مدیریت تصمیم به انتشار حساب انعکاسی جداگانه از یافته های مطالعه می کنند

7. These active reflexive behaviors allow the infant to construct his or her first differentiations within the environment.
[ترجمه ترگمان]این رفتار reflexive فعال به نوزاد اجازه می دهد تا اولین differentiations را در محیط بسازد
[ترجمه گوگل]این رفتارهای انعکاسی فعال اجازه می دهد تا نوزاد اولین تعاریف خود را در محیط ایجاد کند

8. Here the reflexive pronoun himself marks the fact that him has the same denotation as the subject of the verb, John.
[ترجمه ترگمان]در اینجا خود pronoun به این حقیقت اشاره می کند که او همان denotation را دارد که تابع فعل است، جان
[ترجمه گوگل]در اینجا ضمایر انعکاسی خود را نشان می دهد این واقعیت است که او همان تعریف همان موضوع فعل، جان است

9. A reflexive pronoun can also be used as the indirect object of a verb. In such a case, it is usually used after a preposition.
[ترجمه ترگمان]یک pronoun می تواند به عنوان هدف غیرمستقیم of در چنین موردی استفاده شود، معمولا بعد از حرف اضافه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک اشاره انعکاسی نیز می تواند بعنوان شیء غیر مستقیم از یک فعل استفاده شود در چنین مواردی، معمولا پس از یک پیش فرض استفاده می شود

10. Most transitive verbs can take a reflexive pronoun.
[ترجمه ترگمان]بیشتر افعال می توانند یک pronoun انعکاسی داشته باشند
[ترجمه گوگل]اکثر افعال ترانسفورماتور میتوانند یک ضرب عصبی را در نظر بگیرند

11. A reflexive pronoun can also be used as the indirect object of a verb.
[ترجمه ترگمان]یک pronoun می تواند به عنوان هدف غیرمستقیم of استفاده شود
[ترجمه گوگل]یک اشاره انعکاسی نیز می تواند بعنوان شیء غیر مستقیم از یک فعل استفاده شود

12. This paper gives a new concept of reflexive closure of fuzzy relation and symmetric closure of fuzzy relation, and also gives operation method and properties about it.
[ترجمه ترگمان]این مقاله باعث ایجاد یک مفهوم جدید از بسته شدن رابطه فازی و بسته شدن متقارن روابط فازی و همچنین روش عملیاتی و خواص آن می شود
[ترجمه گوگل]این مقاله یک مفهوم جدیدی از بستن بازتابی از رابطه فازی و بسته شدن متقارن رابطه فازی ارائه می دهد و همچنین به روش عملیاتی و خواص در مورد آن می پردازد

13. Reflexive pronouns can be direct or indirect object.
[ترجمه ترگمان]ضمیر Reflexive می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد
[ترجمه گوگل]ضمایر بازتابی می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد

14. Performing a reflexive action does not prevent a character from performing another action within a turn.
[ترجمه ترگمان]انجام یک اقدام reflexive، مانع از انجام یک عمل دیگر در یک چرخش نمی شود
[ترجمه گوگل]انجام یک عمل بازتابی باعث نمی شود شخصیت از انجام یک عمل دیگر در یک نوبت جلوگیری کند

15. Most transitive verbs can take a reflexive pronoun asobject.
[ترجمه ترگمان]بیشتر افعال متعدی (متعدی)می توانند یک asobject (pronoun pronoun)را در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]اکثر افعال ترانسفورماتور می توانند یک عبارت انعکاسی را به عنوان هدف قرار دهند

پیشنهاد کاربران

عمل یا رفتار غیرارادی

بازاندیش

بازخوردی

غیر ارادی، بی اختیار
Completely involuntary, you can't help it

He looked with reflexive mistrust at the woman who had detached herself from the
. silent crowd
She gave a reflexive scream when a bat flied in her face.

[علوم اجتماعی] اثر پذیری


کلمات دیگر: