کلمه جو
صفحه اصلی

meanness


معنی : پستی، خاتوله، خست، خشک دستی، خبی، سفلگی، خسیسی
معانی دیگر : فرومایگی، گدا منشی

انگلیسی به فارسی

اشتیاق، خست، پستی، خسیسی، خبی، خاتوله، خشک دستی، سفلگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or characteristic of being vicious or inhumane.

(2) تعریف: a mean act or mean behavior.

• stinginess; leanness, scarcity; state of being mean, spitefulness; act of unkindness

مترادف و متضاد

پستی (اسم)
poverty, abjection, degradation, baseness, meanness, inferiority, debasement, dishonor, turpitude, ignobility, villainy, lowness, humility, lousiness, vulgarism, vulgarity

خاتوله (اسم)
baseness, meanness, cunning, craftiness, artfulness, turpitude, pettiness, dirtiness, infamy, ignobility, villainy, rascality

خست (اسم)
meanness, avarice, parsimony, miserliness, vileness, sordidness

خشک دستی (اسم)
meanness, avariciousness

خبی (اسم)
baseness, meanness, malice, cunning, craftiness, ignobility

سفلگی (اسم)
meanness, ignobility, rascality

خسیسی (اسم)
meanness, parsimony, miserliness, vileness, sordidness

جملات نمونه

1. He is above meanness and deceit.
[ترجمه ترگمان]او بالاتر از پستی و ریا است
[ترجمه گوگل]او بالاتر از بی ادب و فریب است

2. He is above meanness and fiddle.
[ترجمه ترگمان]او بالاتر از meanness و fiddle است
[ترجمه گوگل]او بالاتر از باطل و کلام است

3. Her character was compounded in equal parts of meanness and generosity.
[ترجمه ترگمان]شخصیت او با بخش های مساوی از پستی و جوانمردی آمیخته شده بود
[ترجمه گوگل]شخصیت او در بخش های مساوی از نجابت و سخاوتمندانه قرار داشت

4. They gave him a dig about his meanness.
[ترجمه ترگمان]آن ها به او یک حفاری در مورد meanness دادند
[ترجمه گوگل]آنها او را به نجابت خویش می کشیدند

5. Great wealth often goes hand in hand with meanness.
[ترجمه ترگمان]ثروت بزرگ اغلب با meanness دست به دست می شود
[ترجمه گوگل]ثروت بزرگ اغلب با دستاورد دست به دست می شود

6. I never descend to such meanness.
[ترجمه ترگمان]من هرگز به چنین meanness تنزل نکرده ام
[ترجمه گوگل]من هرگز به چنین بی پروایی نرسیده ام

7. Kindness is a spiritual gentleman. Meanness is a spiritual rascal. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]مهربانی یک مرد روحانی است این یک رذل روحانی است دکتر تی پ - - ی - - ت - - ر chia
[ترجمه گوگل]مهربانی مهربان روحانی است Meanness یک روحانی روحانی است دکتر T P Chia

8. In an era where corporations vied for meanness and leanness the cutback was by no means exceptional.
[ترجمه ترگمان]در دوره ای که شرکت ها برای پستی و لاغری رقابت می کردند، این کاهش به هیچ وجه استثنایی نبود
[ترجمه گوگل]در یک دوره ای که شرکت ها برای نجیب زدن و لکنت تلاش می کردند، قطعا به هیچ وجه استثنایی نبود

9. Negative emotions, such as the feelings of hatred, meanness, low self-esteem and confidence, and pessimism, create an unpleasant person and a bleak destiny. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]احساسات منفی مثل احساس نفرت، پستی، عزت نفس پایین، اعتماد به نفس، و بدبینی، ایجاد یک فرد ناخوشایند و یک سرنوشت غم انگیز دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]احساسات منفی مانند احساسات نفرت، بی حوصلگی، اعتماد به نفس پایین و اعتماد به نفس و بدبینی، باعث ایجاد یک فرد ناخوشایند و سرنوشت خشن می شود دکتر T P Chia

10. The new spirit of meanness soon spread beyond organizational walls.
[ترجمه ترگمان]روحیه جدید meanness بزودی فراتر از دیواره ای سازمانی گسترش یافت
[ترجمه گوگل]روحیه بی نظیر به زودی در بیرون دیوارهای سازمانی گسترش یافت

11. In the end it was only his own meanness and stupidity that brought down nemesis.
[ترجمه ترگمان]در آخر فقط meanness و حماقت خودش بود که نمسیس را به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]در نهایت این تنها بی پروایی و حماقت است که باعث نگرانی شد

12. It was furnished with a certain meanness of equipment that made them feel like poor relations.
[ترجمه ترگمان]اثاثه ای که آن ها را مانند خویشاوندان فقیری به خود جلب می کرد، مبله شده بود
[ترجمه گوگل]با استفاده از ابزارهای گوناگونی که باعث شده آنها روابط ضعیف را احساس کنند، آن را مجهز کردیم

13. His meanness has become something of a standing joke.
[ترجمه ترگمان]پستی او چیزی از یک شوخی ایستاده است
[ترجمه گوگل]بی حرمتی او به یک شوخی ایستاده است

14. A capitalist will not stick at any meanness in making money.
[ترجمه ترگمان]یک سرمایه دار در ساختن پول به هیچ گونه پستی پایبند نیست
[ترجمه گوگل]یک سرمایه داری هیچ پولی را برای خرید پول نمی کند


کلمات دیگر: