کلمه جو
صفحه اصلی

megalomania


معنی : جنون انجام کارهای بزرگ، مرض بزرگ پنداری خویش
معانی دیگر : (روان شناسی) خود بزرگ بینی، (علاقه ی مفرط به انجام کارهای بزرگ یا به چیزهای بزرگ) کلان گرایی، مر­ بزرگ پنداری خویش

انگلیسی به فارسی

مرض بزرگ پنداری خویش، جنون انجام کارهای بزرگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: megalomaniacal (adj.), megalomaniac (n.)
(1) تعریف: a mental disorder characterized by delusions of power, wealth, or importance.

(2) تعریف: a self-interested tendency to do grand things.

• mental disorder characterized by delusions of grandeur and power; obsession with doing extravagant things
megalomania is the belief that you are more powerful and important than you really are. megalomania is sometimes a mental illness.

مترادف و متضاد

جنون انجام کارهای بزرگ (اسم)
megalomania

مرض بزرگ پنداری خویش (اسم)
megalomania

جملات نمونه

1. The dictator was suffering from megalomania.
[ترجمه ترگمان]دیکتاتور از megalomania رنج می برد
[ترجمه گوگل]دیکتاتور از مگالومیا رنج می برد

2. Early success may lead to megalomania.
[ترجمه هانی] موفقیت زود هنگام ممکنه به خود بزرگ بینی تبدیل بشه
[ترجمه ترگمان]موفقیت اولیه ممکن است منجر به megalomania شود
[ترجمه گوگل]موفقیت اولیه ممکن است منجر به ماندگومیا شود

3. Despite their evident megalomania, no coherent vision informed them.
[ترجمه ترگمان]با وجود megalomania آشکار آن ها، هیچ دیدگاه منسجمی آن ها را مطلع نمی کرد
[ترجمه گوگل]علیرغم ظهور ظاهری آنها، هیچ چشم انداز منسجمی به آنها اطلاع نداد

4. The 1890s saw the triumph of megalomania as size took over and passengers and tracks increased in number.
[ترجمه ترگمان]دهه ۱۸۹۰ شاهد پیروزی of به عنوان اندازه گرفته شد و تعداد مسافران و خطوط راه آهن به تعداد زیادی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]دهه 1890 شاهد پیروزی از مگالومیا به عنوان اندازه بزرگ شد و تعداد مسافران و آهنگ ها افزایش یافت

5. He, too, considers MacArthur's megalomania.
[ترجمه ترگمان]او هم، مک آرتور را در نظر می گیرد
[ترجمه گوگل]او همچنین ماندگومیا MacArthur را در نظر می گیرد

6. But Mr Kim, for all his megalomania and paranoia, is a shrewd tactician.
[ترجمه ترگمان]اما آقای کیم، برای تمام megalomania و بدبینی اش، یک tactician shrewd است
[ترجمه گوگل]اما آقای کیم، برای همه اوج و انحرافات و پارانویا، یک تاکتیک شیطانی است

7. Thaksinwas a self-serving megalomania whoboughthistwo previous electionsandlater stole an billions of THB from Thailand andtheThai people before being ousted.
[ترجمه ترگمان]Thaksinwas پیش از سقوط، megalomania نفر از مردم تایلند را که پیش از برکنار شدن از کشور اخراج شده بودند، به سرقت بردند
[ترجمه گوگل]Thaksinwas یک منفعت شخصی خود را در whobaugthistwo قبلی انتخابات و بعد از آن یک میلیارد تومان THB از تایلند و مردم تایلند به سرقت برده است قبل از اخراج

8. Sometimes charming, he could also be egocentric to the point of megalomania.
[ترجمه ترگمان]گاه فریبنده، خود نیز خود را به نقطه of می رساند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات جذاب است، او همچنین می تواند خودخواهانه به نقطه megalomania باشد

9. Personally they are petty, self-indulgent and vengeful to a degree that suggests galloping megalomania.
[ترجمه ترگمان]شخصا آن ها را حقیر و اغماض آمیز و کینه توزانه نسبت به حدی که فکر می کند چهار نعل می تازد
[ترجمه گوگل]شخصا آنها به اندازه ای کوچک، خودخواه و محبوس هستند که نشان می دهد که ماجولا موناکو سر و صدا دارد

10. From the time of Stalin, at least, modesty and megalomania have gone hand in hand.
[ترجمه ترگمان]از زمان استالین، حداقل فروتنی و megalomania دست به دست هم داده اند
[ترجمه گوگل]از زمان استالین، دست کم دست کم، کمال و ماندگانا دست دست گرفتند

11. If it can cure nothing else, it can cure man of megalomania.
[ترجمه ترگمان]، اگه اون بتونه چیز دیگه ای رو درمان کنه می تونه مرد of رو درمان کنه
[ترجمه گوگل]اگر می تواند هیچ چیز دیگری را درمان کند، می تواند انسان را از مگالومیا درمان کند

12. His diabolic and rather complicated masterplan is, inevitably, fuelled by shards of that dreaded green kryptonite, while Parker Posey's moll makes delightfully dimwitted fun of his megalomania.
[ترجمه ترگمان]طرح جامع پیچیده و نسبتا پیچیده او، به ناچار با قطعاتی از آن kryptonite سبز ترسناک تغذیه می شود، در حالی که Parker Posey نیز به نحو خوشی از megalomania لذت می برد
[ترجمه گوگل]استاد افسون و سختگیرانه او، ناگزیر، توسط قطعاتی از کریپونیت سبز ترسناک پرورش مییابد، در حالی که مولر پارکر پوزی، لذت طلبانه از غم و اندوه خود را به طرز شادابانه ای تحریک میکند

13. Emperor of Rome (37- who succeeded his adoptive father, Tiberius. After a severe illness, he displayed the ruthlessness, extravagance, and megalomania that led to his assassination.
[ترجمه ترگمان]امپراتور روم (۳۷)که جانشین پدرش شد، تیبریوس پس از یک بیماری شدید، بیرحمانه، extravagance و megalomania را به نمایش گذاشت که منجر به ترور وی شد
[ترجمه گوگل]امپراطور رم (37 ساله) که پدر پدرش را قبول کرد، تیبریوس پس از یک بیماری شدید، بی رحمی، عصبانیت و عصبانیت را که منجر به ترور او شد، نشان داد

14. It was probably just a wild idea of Chao Po - tao's, reinforced by American bourgeois megalomania.
[ترجمه ترگمان]احتمالا فقط یک ایده وحشیانه از Chao پو - tao بود که توسط megalomania آمریکایی تقویت شده بود
[ترجمه گوگل]احتمالا این تنها یک ایده وحشی از چائو پواتو بود که توسط بورژوازی آمریکایی، تقویت شده بود

پیشنهاد کاربران

megalomania از پیشوند لاتین megalo به معنای larg or long or macro وپسوند لاتین mania به معنای madness for تشکیل شده و در مجموع به معنای خود بزرگ پنداری ( به عبارت دقیق تر : توهم خود بزرگ پنداری ) معنا می گردد. delusions of grandeur

جنون قدرت و تسلط بر دیگران

جنون قدرت طلبی،


کلمات دیگر: