کلمه جو
صفحه اصلی

outspread


معنی : بسط، توسعه، پراکنده، گسترش یافتن
معانی دیگر : گستردن، شید کردن، گستردگی، پهن شدگی

انگلیسی به فارسی

گسترش یافتن، توسعه، بسط، پراکنده


انگلیسی به انگلیسی

• spread out; outstretched; extended (of a hand or an arm)
spread out; stretch out; extend
if something is outspread, it is stretched or spread out as far as possible.

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: outspreads, outspreading, outspread
• : تعریف: to spread or stretch out; extend.
مشابه: expand, open
صفت ( adjective )
• : تعریف: spread or stretched out; extended.
متضاد: folded
مشابه: open

- outspread wings
[ترجمه ترگمان] بال های گشاده،
[ترجمه گوگل] بال گسترش یافته است
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of spreading out.

مترادف و متضاد

بسط (اسم)
amplification, extension, development, expansion, stretch, auxesis, outspread, outstretch

توسعه (اسم)
amplification, increase, enlargement, extension, development, increment, expansion, outreach, outspread

پراکنده (صفت)
straggly, outspread, diffused, sporadic, far-flung

گسترش یافتن (فعل)
spread, circumfuse, outspread, deploy

جملات نمونه

1. She sat poring over an outspread map.
[ترجمه ترگمان]روی نقشه گسترده نشسته بود
[ترجمه گوگل]او بیش از نقشه گسترده ای نشسته بود

2. The bird soared high, with outspread wings.
[ترجمه ترگمان]پرنده بال بال به پرواز درآمد
[ترجمه گوگل]این پرنده با بال های بزرگ پراکنده شد

3. He was lying on the beach with arms outspread.
[ترجمه ترگمان]او باز روی ساحل دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]او در ساحل با اسلحه دراز کشید

4. Their wings were outspread above her like a canopy, and at the side they made a white-feathered screen for her.
[ترجمه ترگمان]بال های آن ها همچون چتری روی او گسترده بود و در کنار او یک صفحه سفید پوشیده از رنگ سفید برای او درست کردند
[ترجمه گوگل]بال های آنها مانند یک تاج و تخت بیش از حد گسترش یافتند، و در طرف آنها یک صفحه سفیدپوش برای او ساخته شده بود

5. The eagle outspread its wings.
[ترجمه ترگمان]عقاب بال های خود را باز کرد
[ترجمه گوگل]عقاب بال خود را گسترش داد

6. Seminal minimum, seed coat sometimes outspread the accessary system that becomes one end state.
[ترجمه ترگمان]حداقل، پوشش دانه گاهی سیستم accessary را باز می کند که تبدیل به یک وضعیت نهایی می شود
[ترجمه گوگل]حداقل کره زمین، کت بذر گاهی اوقات گسترش سیستم دسترسی که تبدیل به یک دولت پایان می رسد

7. While the amount is outspread, rise character with the quantity rise not to match.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این مقدار باز است، ویژگی افزایش کمیت با افزایش کمیت نمی تواند مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]در حالی که این مقدار گسترش یافته است، کاراکتر افزایش با افزایش مقدار به نظر نمی رسد

8. Decoration techniques include plane and solid decoration, outspread and interspersion, alternation and combination of different decorative materials.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های تزیین شامل هواپیما و تزئینات جامد، گسترده و interspersion، تناوب و ترکیب مواد تزیینی مختلف است
[ترجمه گوگل]تکنیک های تزئین شامل دکوراسیون هواپیما و جامد، گسترش و انقباض، جایگزینی و ترکیبی از مواد تزئینی مختلف است

9. The birds fly with wings outspread.
[ترجمه ترگمان]پرندگان با بال های گشوده پرواز می کنند
[ترجمه گوگل]پرندگان با بال گسترش یافته اند

10. This paper analyzes its cosmogony from three aspects:cosmological outspread and vitalism; cosmological cycle and time; God as body and conflagration.
[ترجمه ترگمان]این مقاله cosmogony را از سه جنبه مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد: cosmological و vitalism؛ چرخه کیهانی و زمان؛ خدا به عنوان جسم و حریق
[ترجمه گوگل]این مقاله آن را از سه جنبه کیهان شناسی گسترش یافته و حیات گرایی آن را تجزیه می کند؛ چرخه کیهان شناسی و زمان؛ خداوند به عنوان بدن و آتش سوزی

11. Prostate element constituent is unusual, hemal easily outspread, plaque is hemostatic the function is abate, haemorrhage is measured namely grow in quantity.
[ترجمه ترگمان]اجزای تشکیل دهنده عنصر Prostate غیر معمول است، hemal به راحتی باز شده است، پلاک hemostatic است، اما haemorrhage اندازه گیری می شود یعنی رشد در کمیت
[ترجمه گوگل]تشکیل دهنده عنصر پروستات غیر معمول است، آسکوربیک به راحتی گسترش یافته است، پلاک خونسردی است و عملکرد آن کوچک است، میزان خونریزی اندازه گیری می شود یعنی رشد در مقدار

12. She saw the pale dress of the woman outspread and her foldedparasol, lying on the grass like a huge pearl crochet hook.
[ترجمه ترگمان]لباس پریده رنگ زن را که روی علف ها افتاده بود و روی علف ها دراز کشیده بود، دید که روی علف ها دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]او را دیدم لباس پریده از زن گسترش یافته و foldedparasol او، دروغ گفتن بر روی چمن مانند قلاب قلاب بافی مروارید بزرگ است

13. She ran towards him with, outspread ` arms / with, arms out'spread.
[ترجمه ترگمان]با دست ها و بازوهای گشاده به سوی او دوید و دست ها را از هم گشود
[ترجمه گوگل]او به طرف او سوار شد، 'اسلحه / با اسلحه' گسترش یافت

14. That outspread stair, as if the note of rhythm is whirly in our side side.
[ترجمه ترگمان]مثل این که این پله outspread، انگار که آهنگ ریتم آن طرف ماست
[ترجمه گوگل]این پله ی گسترده ای است، همانطور که اگر توجه داشته باشید ریتم به طور کلی در کنار ما است

15. She is painting an angel with outspread wings.
[ترجمه ترگمان]او در حال نقاشی یک فرشته با باله ای گسترده است
[ترجمه گوگل]او یک فرشته با بال های گسترده را نقاشی می کند

پیشنهاد کاربران

پخش کردن


کلمات دیگر: