کلمه جو
صفحه اصلی

outland


معنی : زمین های خارج از محوطه ملک، دور افتاده
معانی دیگر : (معمولا جمع) جا (های) دور افتاده، سرزمین (های) دور از دریا، دور دست، دور از دریا، (قدیمی) کشور خارجی، سرزمین بیگانه

انگلیسی به فارسی

زمین های خارج از محوطه ملک، دور افتاده


خارج از سرزمین، زمین های خارج از محوطه ملک، دور افتاده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (usu. pl.) the regions far from the capital or other population concentrations; hinterland.

(2) تعریف: a foreign country.

• foreign; outlying; provincial
provinces, outlying areas; foreign country

مترادف و متضاد

زمین های خارج از محوطه ملک (اسم)
outland

دور افتاده (صفت)
away, recluse, outlying, faraway, outland, straggly, far-off, unfrequented


کلمات دیگر: