کلمه جو
صفحه اصلی

regularize


معنی : تنظیم کردن، مرتب کردن، منظم کردن، نظم دادن
معانی دیگر : ساماندهی کردن (رجوع شود به: regular)

انگلیسی به فارسی

منظم کردن، تنظیم کردن، نظم دادن، مرتب کردن


تنظیم کنید، منظم کردن، تنظیم کردن، نظم دادن، مرتب کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: regularizes, regularizing, regularized
• : تعریف: to cause to be regular.

- I must regularize my schedule, if not my life.
[ترجمه ترگمان] اگر زندگی من نباشد، باید طبق برنامه خودم عمل کنم
[ترجمه گوگل] من باید برنامه خود را اصلاح کنم، اگر نه زندگی من

• make regular, cause to be regular; impose regulations; change a system so that it obeys laws (also regularise)
to regularize something means to cause it to have a regular pattern or arrangement, often so that it can be given official approval or recognition.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تنظیم کردن، مرتب کردن

مترادف و متضاد

تنظیم کردن (فعل)
order, adjust, modulate, regulate, redact, formulate, frame, control, regularize, regiment, make out, edit, line up

مرتب کردن (فعل)
order, range, regulate, arrange, set, serialize, dispose, marshal, collocate, put in order, regularize, classify, tidy, draw up, redd, line up, straighten

منظم کردن (فعل)
order, regulate, arrange, put in order, make regular, regularize, tidy

نظم دادن (فعل)
regularize

جملات نمونه

1. He tried to regularize the management of coal mines.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد مدیریت معادن زغال سنگ را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]او سعی در تنظیم معادن زغالسنگ داشت

2. Illegal immigrants can regularize their position by obtaining the necessary residence permit.
[ترجمه ترگمان]مهاجران غیرقانونی می توانند با گرفتن مجوز سکونت لازم موقعیت خود را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]مهاجران غیرقانونی می توانند موقعیت خود را با اخذ مجوز اقامت لازم، قانونی کنند

3. They regularized their informal marriage by registering with the district government.
[ترجمه ترگمان]آن ها ازدواج غیررسمی آن ها را با ثبت نام با دولت محلی تنظیم کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها ازدواج غیر رسمی خود را با ثبت نام با دولت ولسوالی تنظیم کردند

4. Illegal immigrants were given the opportunity to regularize their position.
[ترجمه ترگمان]مهاجران غیرقانونی از این فرصت استفاده کردند تا موضع خود را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]مهاجران غیرقانونی فرصت را برای اصلاح موقعیت خود داده بودند

5. We will regularize the equations by the standard mollifier to get the approximate solutions .
[ترجمه ترگمان]ما معادلات را با the استاندارد برای رسیدن به راه حل های تقریبی محاسبه خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما معادلات را با mollifier استاندارد برای دریافت راه حل های تقریبی راه اندازی خواهیم کرد

6. On the contrary, it should regularize criterion, adjust and induct the connection of cohabitation, regarding it as a community between the male and female that is the exceptant of legal marriage.
[ترجمه ترگمان]بر عکس، باید با توجه به آن به عنوان یک جامعه بین زن و مرد، رابطه بین زن و مرد را تعیین و آن را مورد بررسی قرار دهد
[ترجمه گوگل]برعکس، باید معیاری را تنظیم، تنظیم و ایجاد ارتباط از همپوشانی، با توجه به آن به عنوان یک جامعه بین مرد و زن که جز ازدواج قانونی است

7. Clear particles, constantly regularize skin, balance PH value, assist acne skin to prevent blemish.
[ترجمه ترگمان]ذرات تمیز، مرتب پوست regularize، ارزش PH را متعادل می کنند و به پوست جوش برای جلوگیری از عیب کمک می کنند
[ترجمه گوگل]ذرات را پاک کن، به طور مداوم پوست را تنظیم کنید، مقدار PH را تعادل، پوست آکنه را برای جلوگیری از پوسیدگی کمک کند

8. The secent, is to regularize the substitute mode of the non-governmental public organizations.
[ترجمه ترگمان]هدف این است که حالت جانشین سازمان های دولتی غیر دولتی را تغییر دهیم
[ترجمه گوگل]سنت، این است که حالت جایگزین سازمان های غیر دولتی را تصحیح کند

9. The accounting standard is the basis to regularize accounting activities.
[ترجمه ترگمان]استاندارد حسابداری مبنایی برای regularize فعالیت های حسابداری است
[ترجمه گوگل]استانداردهای حسابداری پایه ای برای تنظیم فعالیت های حسابداری است

10. Regularize oil secretion, prevent acne, remove acne before it causes hurt to skin.
[ترجمه ترگمان]ترشح روغن Regularize، جلوگیری از آکنه، رفع آکنه قبل از آن که باعث آسیب به پوست شود
[ترجمه گوگل]تنظیم ترشحات روغن، جلوگیری از آکنه، حذف آکنه قبل از اینکه به پوست آسیب برساند

11. To regularize the DTI images, the authors adopted Gaussian - MRF models.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر تصاویر dti، نویسندگان مدل های گاوسی - MRF را به کار گرفتند
[ترجمه گوگل]برای تنظیم تصاویر DTI، نویسندگان مدل های گاوسی - MRF را تأیید کردند

12. We should regularize all this.
[ترجمه ترگمان] ما باید همه این کارا رو بکنیم
[ترجمه گوگل]ما باید این همه را درست کنیم

13. Methods In order to rebuild metacarpal bone and phalange, using absorb string to inner regularize comminuted bones.
[ترجمه ترگمان]روش ها به منظور بازسازی استخوان metacarpal و phalange، با استفاده از نخ جذب استخوان های درونی regularize درونی
[ترجمه گوگل]روش ها به منظور بازسازی استخوان های متاکارپال و فالانگه، با استفاده از رشته جذب درونی استخوان های خرد شده به طور منظم

14. The contents and features of domestic housing decoration supervision and its business game and organization model are introduced in order to regularize and promote the development of this industry.
[ترجمه ترگمان]محتویات و ویژگی های نظارت دکوراسیون داخلی و مدل سازمان و مدل سازمان به منظور تسهیل و ترویج توسعه این صنعت معرفی شده اند
[ترجمه گوگل]محتویات و ویژگی های نظارت داخلی دکوراسیون داخلی و مدل کسب و کار و سازمان آن به منظور تنظیم و ترویج توسعه این صنعت معرفی شده است

پیشنهاد کاربران

نظم بخشیدن


کلمات دیگر: