کلمه جو
صفحه اصلی

outpour


معنی : بیرون ریزش، بیرون روان شدن، بیرون ریختن
معانی دیگر : برون ریز، برون ریزش، فوران، خروج

انگلیسی به فارسی

بیرون ریختن، بیرون روان شدن، بیرون ریزش


استفراغ، بیرون ریزش، بیرون ریختن، بیرون روان شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: outpours, outpouring, outpoured
• : تعریف: to pour out or flow.

• spill out quickly or freely; cause to flow out quickly or freely

مترادف و متضاد

بیرون ریزش (اسم)
outpour, outpouring

بیرون روان شدن (فعل)
outpour

بیرون ریختن (فعل)
void, vent, jet, emit, outpour

جملات نمونه

1. My childhood and adolescence were a joyous outpouring of energy, a ceaseless quest for expression, skill, and experience. School was only a background to the supreme delight of lessons in music, dance, and dramatics, and the thrill of sojourns in the country, theaters, concerts.
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی و نوجوانی من سرشار از شور و نشاط و شور و اشتیاق و تلاش مداوم برای بیان، مهارت و تجربه بود مدرسه تنها یک پس زمینه برای لذت عالی درس های موسیقی، رقص، and، و هیجان of در کشور، تئاترها، کنسرت ها بود
[ترجمه گوگل]دوران کودکی و نوجوانی من پر از انرژی پر انرژی بود، تلاش بی وقفه برای بیان، مهارت و تجربه مدرسه تنها زمینه برای لذت بردن از درس در موسیقی، رقص، و دراماتیک، و هیجان سکونت در کشور، تئاتر، کنسرت است

2. The news of his death produced an instant outpouring of grief.
[ترجمه ترگمان]خبر مرگ او در آن لحظه پر از اندوه شد
[ترجمه گوگل]اخبار مرگ او موجب فریاد غم و اندوه شد

3. Last year saw an outpouring of cookery books.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته کتاب های آشپزی به نمایش درآمد
[ترجمه گوگل]سال گذشته شاهد پرتاب کتاب های آشپزی بودیم

4. All this public outpouring is so undignified.
[ترجمه ترگمان]همه این سخنرانی عمومی پست و پست است
[ترجمه گوگل]تمام این فریب های عمومی خیلی بدبخت است

5. Why take outpour frustration on the flight attendant?
[ترجمه ترگمان]چرا نا امیدی رو به مهماندار هواپیما take؟
[ترجمه گوگل]چرا سرخوردگی را در هواپیما به هواپیما می اندازیم؟

6. The outpour of ash from Eyjafjallajokull caused the largest closure of European airspace since World War II, with losses estimated at between 5bn and 5bn euros.
[ترجمه ترگمان]The خاکستر از Eyjafjallajokull باعث بسته شدن بیش ترین بسته شدن فضای هوایی اروپا از زمان جنگ جهانی دوم شد و خسارتی معادل ۵ میلیارد و ۵ میلیارد یورو برآورد شد
[ترجمه گوگل]خروج خاکستر از Eyjafjallajokull باعث بزرگترین بسته شدن از فضای هوایی اروپا از زمان جنگ جهانی دوم، با تلفات تخمینی بین 5bn و 5bn یورو است

7. His death at the age of 35 has occasioned an outpouring of grief.
[ترجمه ترگمان]مرگ او در سن ۳۵ سالگی باعث بروز غم و اندوه شد
[ترجمه گوگل]مرگ او در سن 35 سالگی ناشی از غم و اندوه است

8. He would. . . use binoculars to decipher from where he stood that outpour of illicit affection.
[ترجمه ترگمان]از دوربین برای کشف رمز محبت غیر مشروع استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او استفاده از دوربین های عکاسی برای کشف کردن از جایی که او ایستاده بود که بیرون آمدن از احساسات غیر قانونی است

پیشنهاد کاربران

به طور آزاد و کامل بیان کردن

Cause sth to be expressed freely and fully


لُمبَر/ لنبر/ لنُبَر زدن
( لهجه و گویش تهرانی )
تکان خوردن آب و بیرون ریختن از ظرف، لرزان


کلمات دیگر: