1. be nuts about (something)
(خودمانی) دیوانه ی چیزی بودن،شیدا بودن،عاشق (کسی یا چیزی) بودن
2. the nuts and bolts (of something)
کارها یا اصول اولیه ی چیزی
3. he is nuts
او خل وضع است.
4. i am nuts about her!
من دیوانه ی او هستم !
5. to go nuts
دیوانه شدن
6. to loosen rusty nuts by wrenching
با پیچاندن شدید مهره های زنگ زده را شل کردن
7. from soup to nuts
(آمریکا - عامیانه) از اول تا آخر،سر تا سر،کاملا
8. a box chockfull of nuts
جعبه ای مملو از آجر
9. a box of mixed nuts
یک جعبه آجیل مخلوط
10. he is driving me nuts
او دارد مرا دیوانه می کند!
11. we ate cookies and nuts
شیرینی و آجیل خوردیم.
12. This animal makes a store of nuts for the winter.
[ترجمه ترگمان]این حیوان برای زمستان یک انبار میوه می سازد
[ترجمه گوگل]این حیوان یک فروشگاه آجیل برای زمستان است
13. We were sitting round the fire cracking nuts .
[ترجمه Yasy] ما در کنار آتش نشسته بودیم و آجیل میشکوندیم.
[ترجمه ترگمان]دور آتش نشسته بودیم و فندق می شکند
[ترجمه گوگل]ما در کنار آجیل کوره آتش بودیم
14. The monkey was up the tree, flinging nuts to the ground.
[ترجمه ترگمان]میمون از درخت بلند شد و به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]میمون درخت را برداشت، آجیل را به زمین انداخت
15. Nuts and seeds are good sources of vitamin E.
[ترجمه ترگمان]آجیل و دانه ها منابع خوبی از ویتامین E هستند
[ترجمه گوگل]آجیل و دانه ها منبع خوبی از ویتامین E هستند
16. He lives off fruit and nuts.
[ترجمه ترگمان]او میوه و آجیل را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]او میوه و آجیل را می خورد
17. The children enjoy mixing up the fruit and nuts in the cake.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از ترکیب میوه ها و میوه ها در کیک لذت می برند
[ترجمه گوگل]کودکان لذت بردن از مخلوط کردن میوه و آجیل در کیک