کلمه جو
صفحه اصلی

refectory


معنی : سالن ناهار خوری
معانی دیگر : (صومعه و برخی دانشگاه ها و غیره) تالار خوراک خوری، اتاق غذا خوری، سالن ناهار خوری بویژه در صومعه

انگلیسی به فارسی

سالن ناهار خوری (بویژه در صومعه)


گیاهخوار، سالن ناهار خوری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: refectories
• : تعریف: an institutional dining hall, as in a monastery or a college.

• cafeteria, dining hall
in a university or a monastery, the refectory is the dining hall.

مترادف و متضاد

سالن ناهار خوری (اسم)
refectory

جملات نمونه

1. There was a long refectory table round which sat seven young men, all in the same red-coat uniform.
[ترجمه ترگمان]می زی بزرگ برای سفره خانه وجود داشت که هفت مرد جوان در همان لباس قرمز رنگ نشسته بودند
[ترجمه گوگل]یک میز آشپزخانه طولانی وجود داشت که هفت مرد جوان را می پوشید، همه در همان لباس قرمز قرار داشتند

2. I took my place in the refectory at a separate table near the dais and watched the lady prioress sweep in.
[ترجمه ترگمان]من جای خود را در تالار بزرگ نزدیک شاه نشین برداشتم و خانم رئیسه را تماشا کردم که از اتاق بیرون رفت
[ترجمه گوگل]من محل خود را در آشپزخانه در جداول جداگانه در نزدیکی گلدان گذاشتم و تماشا می کردم که پیرمرد بانوی اول را می بیند

3. Yet as he sits in the refectory of the monastery of Gracanica, he has little to feel cheerful about.
[ترجمه ترگمان]با این حال، همچنان که در تالار صومعه of می نشیند، کم تر احساس خوشحالی می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، او در آشپزخانه صومعه گرانکیکا نشسته است، و کمی احساس خوشحالی می کند

4. The massive airtight door to the refectory swung shut.
[ترجمه ترگمان]در محکم اتاق غذاخوری بسته شد
[ترجمه گوگل]درب هوادهی عظیم به آشپزخانه متوقف شد

5. All had gone from there to the refectory.
[ترجمه ترگمان]همه از آنجا به تالار غذاخوری رفته بودند
[ترجمه گوگل]همه از آنجا به آشپزخانه رفتند

6. We breakfasted in the small refectory of the abbot's guest house on light ale and spiced oatmeal heated with boiling milk.
[ترجمه ترگمان]صبحانه را در تالار غذاخوری کوچک، که آبجو سبک بود و بلغور جو دو سر که با شیر جوش گرم شده بود، صبحانه صرف کردیم
[ترجمه گوگل]ما در تختخواب کوچک خانه مهمان بیابان در آبی نیلوفر و گوجه فرنگی که با شکر جوش گرم شده است، شام بریزید

7. The refectory where meals were served was still a bit daunting.
[ترجمه ترگمان]سفره خانه که غذا سرو می کرد هنوز کمی ترسناک بود
[ترجمه گوگل]آشپزخانه ای که در آن وعده غذا خدمت کرده بود هنوز کمی دلهره آور بود

8. Fifteen serving staff work in the main refectory with four waitresses in the staff dining room.
[ترجمه ترگمان]پانزده تن از کارکنان شاغل در سالن غذاخوری اصلی با چهار پیشخدمت در سالن غذا خوری کار می کنند
[ترجمه گوگل]پانزده کارکنان خدمتکار در آشپزخانه اصلی با چهار پیشخدمت در اتاق ناهارخوری کار می کنند

9. Responsible for cleaning of plant office, refectory, warehouse and public area a high hygiene level.
[ترجمه ترگمان]مسئول تمیز کردن دفتر کارخانه، غذاخوری، انبار و سطح عمومی یک سطح بهداشتی بالا است
[ترجمه گوگل]مسئول تمیز کردن دفتر کار، آشپزخانه، انبار و منطقه عمومی یک سطح بهداشتی بالا است

10. They eat most days in the college refectory.
[ترجمه ترگمان]بیشتر روزها در سالن غذاخوری کالج غذا می خورند
[ترجمه گوگل]آنها بیشتر روزها در آشپزخانه کالج می خورند

11. And again I saw him standing in the refectory and the rubies pouring down his gullet.
[ترجمه ترگمان]و دوباره او را دیدم که در تالار غذاخوری ایستاده بود و rubies از گلوی او بیرون می ریخت
[ترجمه گوگل]و دوباره او را دیدم که در آشپزخانه ایستاده بود و جواهرات آن را درهم ریخته بود

12. Conclusions Using HACCP method in refectory obtained good effect.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری با استفاده از روش HACCP در سفره خانه اثر خوبی به دست آمد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری با استفاده از روش HACCP در درمانگاهی، اثر خوبی به دست آورد

13. But Varian arrives at the long white refectory table having quickly heaped his plate with iceberg and shredded carrot doused in Thousand Island dressing.
[ترجمه ترگمان]اما Varian در سالن بزرگ white که به سرعت بشقاب خود را با کوه یخی پر کرد و carrot در حال خرد شدن در Thousand جزیره شد، می رسد
[ترجمه گوگل]اما واریان در میز غذاخوری سفید سفید قرار می گیرد و به سرعت صفحۀ خود را با یخ زده و پهن کردن هویج در جزیره ی هزاران پخته می کند

14. There were laboratories and lecture rooms, a library, a refectory, a ballroom and a theatre.
[ترجمه ترگمان]در آنجا آزمایشگاه ها و اتاق های کنفرانس، یک کتابخانه، یک سالن رقص، یک سالن رقص و یک تئاتر وجود داشت
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه ها و اتاق های سخنرانی، یک کتابخانه، یک آشپزخانه، یک اتاق سالن و یک تئاتر وجود داشت

15. Cheryl Russell was seated on the far side of the refectory, watching the simularity.
[ترجمه ترگمان]شریل Russell در کنار سفره خانه نشسته بود و the را تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]شریل راسل در سمت چپ آشپزخانه نشسته بود، تماشای تقارن

پیشنهاد کاربران

کافه تریا

سالن غذاخوری


کلمات دیگر: