1. an indescribable affinity has kept hossein and parvin close together
علاقه ی متقابل غیر قابل وصفی حسین و پروین را به هم نزدیک نگه داشته است.
2. the indescribable magnetism of his face
جذبه ی وصف ناپذیر چهره ی او
3. you are indescribable because you cannot be fitted into any description
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی
4. her euphoria at seeing her lost child was indescribable
شادی او از دیدن فرزند گمشده اش در وصف نمی گنجید.
5. the poet looked at his own book of poems with indescribable satisfaction
شاعر با خشنودی وصف ناپذیر به کتاب اشعار خود نگاه کرد.
6. I felt a sense of indescribable relief.
[ترجمه ترگمان]احساس آسودگی عجیبی به من دست داد
[ترجمه گوگل]من احساس تسکین غیر قابل توصیف را احساس کردم
7. Unlimited discomfort would of course be indescribable.
[ترجمه ترگمان]البته ناراحتی نامحدود مسلما توصیف ناپذیر است
[ترجمه گوگل]البته ناراحتی نامحدود، غیر قابل توصیف است
8. The pain was indescribable.
[ترجمه ترگمان]درد وصف ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]درد غیر قابل توصیف بود
9. There is an indescribable sense of community here.
[ترجمه ترگمان]اینجا احساس اجتماعی عجیبی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در اینجا یک احساس غیر قابل توصیف جامعه وجود دارد
10. They suffered from pains in the head or indescribable sensations of uneasiness in the bowels.
[ترجمه ترگمان]در دل احساس ناراحتی و اضطراب شدیدی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها از درد در سر رنج می برند یا احساسات غیر قابل توصیف ناخوشایند در روده ها
11. Alexander's disappointment was indescribable; he now thought that he would never again be able to have more than temporary relief.
[ترجمه ترگمان]ناامیدی الکساندر وصف ناپذیر بود؛ اکنون فکر می کرد که دیگر نمی تواند بیش از این آرامش موقتی داشته باشد
[ترجمه گوگل]ناامیدی اسکندر غیر قابل توصیف بود؛ او اکنون فکر کرد که او هرگز قادر نخواهد بود بیش از موقتا کمک کند
12. There is a space around it, an indescribable presence.
[ترجمه ترگمان]یک فضای اطراف آن، یک حضورش غیرقابل توصیف است
[ترجمه گوگل]فضای اطراف آن وجود دارد، حضور نامحدود
13. The scene was one of indescribable beauty.
[ترجمه ترگمان]این صحنه یکی از زیبایی وصف ناشدنی بود
[ترجمه گوگل]این صحنه یکی از زیبایی های غیر قابل توصیف بود
14. Indescribable be perturbed. World-weary. Want to commit suicide, how to do?
[ترجمه ترگمان]indescribable آشفته میشن دنیا خسته کننده است می خوای خودکشی کنی، چیکار کنی؟
[ترجمه گوگل]غیر قابل توصیف می شود مضطرب جهان خسته میخواهید خودکشی کنید، چگونه انجام دهید؟