کلمه جو
صفحه اصلی

nuptial


معنی : عروسی، زفافی، نکاحی
معانی دیگر : وابسته به زناشویی، ازدواجی، وابسته به عروسی، وابسته به جفت گیری، وابلسته بعروسی

انگلیسی به فارسی

عروسی، نکاحی، زفافی


وابلسته بعروسی، نکاحی، عروسی، زفافی


انگلیسی به انگلیسی

• of wedding, of marriage
nuptial means relating to a wedding or to marriage; an old-fashioned word.
someone's nuptials are their wedding celebrations; an old-fashioned word.

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to a wedding ceremony or to marriage.

- The kissing of the bride has become a nuptial tradition.
[ترجمه ترگمان] بوسیدن عروس به یک سنت عروسی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل] بوسیدن عروس تبدیل به یک سنت زشت شده است
اسم ( noun )
مشتقات: nuptially (adv.)
• : تعریف: (usu. pl.) a marriage ceremony.

- The nuptials will be held at St. Mark's church.
[ترجمه ترگمان] مراسم ازدواج در کلیسای سنت مارک برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل] این جشن ها در کلیسای سنت مارک برگزار می شود

مترادف و متضاد

concerning marriage


Synonyms: bridal, conjugal, connubial, espousal, marital, married, matrimonial, spousal, wedded, wedding


Antonyms: divorce


عروسی (اسم)
marriage, wedding, nuptial, espousal, nuptials, spousal, hymen, matrimony, wedlock

زفافی (صفت)
nuptial

نکاحی (صفت)
marital, conjugal, nuptial

جملات نمونه

1. Their nuptial day hasn't been determined.
[ترجمه ترگمان]روز nuptial تعیین نشده است
[ترجمه گوگل]روز عروسی آنها تعیین نشده است

2. Two maids were making up our nuptial bed, smoothing the white linen with their dark hands.
[ترجمه ترگمان]دو خدمتکار خوابگاه our را تشکیل می دادند و پیراهن سفید خود را با دست dark مرتب می کردند
[ترجمه گوگل]دو خدمتکار، تخت خواب ما را تشکیل می دادند، پارچه های سفید را با دست های تاریکشان هموار می کردند

3. We have the greatest pre- nuptial agreement in the world. It's called love. Gene Perret
[ترجمه ترگمان]ما بزرگ ترین توافقنامه پیش از ازدواج را در دنیا داریم اسمش عشق است ژن Perret
[ترجمه گوگل]ما بزرگترین توافق قبل از ازدواج در جهان را داریم این عشق است جن پریت

4. Name the day, bride in white, radiant, nuptial Mass.
[ترجمه ترگمان]نام روز عروسی را به رنگ های سفید، درخشان و زفاف نام ببرید
[ترجمه گوگل]نام روز، عروس در سفید، تابشی، جفت عروسی

5. He would not leave much mystery for the nuptial night.
[ترجمه ترگمان]شب زفاف آن ها را خیلی دوست نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]او برای شب عروسی عجیب نیست

6. Nuptial love maketh mankind; friendly love perfecteth it; but wanton love corrupted, and embaseth it.
[ترجمه ترگمان]عشق را به بشر تقسیم می کنند؛ عشق دوستانه به آن عشق می ورزد؛ اما love را فاسد می کند، و آن را به فساد کشانده است
[ترجمه گوگل]عشق عشقی انسان است عشق دوستانه آن را کامل می کند اما عاشق فریب خورده است و آن را می پذیرد

7. Guilin nuptial dress photography work room are many, my pinkeye, afterward saw on Guilin time reflection's website www. timegs. com their family's style also good decided.
[ترجمه ترگمان]اتاق کار عکاسی لباس عروسی بسیار است، pinkeye من بعد از آن در وب سایت بازتاب زمان Guilin www timegs com سبک خانواده آن ها نیز به خوبی تصمیم گیری شده است
[ترجمه گوگل]گیلین لباس عروسی لباس عروسی بسیاری هستند، پینک من، بعد از آن در وب سایت بازتاب زمان Guilin www زمانه com سبک خانواده خود نیز خوب تصمیم گرفت

8. Main management nuptial dress, evening clothes, childrens clothing, mens clothing, jewelry, products and so on shoe.
[ترجمه ترگمان]مدیریت اصلی لباس، لباس شب، لباس کودکان، لباس مردان، جواهرات، محصولات و غیره
[ترجمه گوگل]لباس مدیریتی اصلی، لباس عروسی، لباس عروسی، لباس کودکان، لباس مردانه، جواهرات، محصولات و غیره کفش

9. Second, he should draw up a pre - nuptial agreement.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه او باید یک توافقنامه پیش از عروسی تهیه کند
[ترجمه گوگل]دوم، او باید یک قرارداد قبل از ازدواج را تهیه کند

10. Nuptial love maketh mankind ; friendly love perfectith it, but wanton love corrupteth and embaseth it.
[ترجمه ترگمان]عشق Nuptial نوع بشر را تقسیم می کند، عشق دوستانه ای به آن عشق می ورزد، اما wanton را دوست می دارد و آن را دوست می دارد
[ترجمه گوگل]عشق عشقی انسان است عشق دوستانه آن را بهبود می بخشد، اما فریبنده عشق را فریب می دهد و آن را می پذیرد

11. Wang Nan wears the stomacher type white nuptial dress and Guo Bin travels by the mobile stage to enter the stage, lets the honored guest on the scene envy romantically happily.
[ترجمه ترگمان]وانگ نان نوع لباس عروسی سفید را می پوشد و گیو بن لادن با مرحله متحرک سفر می کند تا وارد صحنه شود، به میهمان افتخاری که در صحنه حاضر است با خوشحالی رابطه عاشقانه ای دارد
[ترجمه گوگل]وانگ نان لباس شب عروسی سفید رنگ stomacher را می پوشاند و Guo Bin از طریق صحنه های متحرک برای ورود به صحنه حرکت می کند و به مهمان افتخار می کند که از حسادت عاشقانه خوشحال است

12. Nuptial love maketh mankind ; friendly love perfecteth it; but wanton love corrupteth and embaseth it.
[ترجمه ترگمان]عشق را به بشر تقسیم می کنند؛ عشق دوستانه به آن عشق می ورزد؛ اما عشق wanton corrupteth را دوست می دارد و از آن پیروی می کند
[ترجمه گوگل]عشق عشقی انسان است عشق دوستانه آن را کامل می کند اما فداکار عشق را فساد می کند و آن را می پذیرد

13. Nuptial love maketh mankind ; friendly love perfected it; but wanton love corrupteth and embaseth it.
[ترجمه ترگمان]عشق و محبت بشریت را تکمیل کرده بود، عشق و محبت همه را تکمیل کرده بود، اما عشق wanton را دوست می داشت و از آن لذت می برد
[ترجمه گوگل]عشق عشقی انسان است عشق دوستانه آن را کامل کرد؛ اما فداکار عشق را فساد می کند و آن را می پذیرد

14. Has the nuptial dress photography profession being employed experience.
[ترجمه ترگمان]آیا حرفه عکاسی لباس عروسی تجربه شده است؟
[ترجمه گوگل]آیا عکاسی لباس عروسی مشغول به کار است

15. Wang Nan wears the stomacher type white nuptial dress, lets the honored guest on the scene envy romantically happily.
[ترجمه ترگمان]وانگ نان نوع لباس عروسی سفید را می پوشد، به میهمان افتخاری که در صحنه حاضر است، با خوشحالی و خوشحالی رابطه عاشقانه ای دارد
[ترجمه گوگل]وانگ نان لباس سفیدی سفید سفید را می پوشد، به مهمان افتخار می دهد که با حسادت عاشقانه خوشبخت می شود

پیشنهاد کاربران

ازدواج و عروسی

John was a swinger. He eschewed nuptial ties
یه آدم خوشگذرون که از ازدواج و اینجور حرفا فراری بود و دوری می کرد

عروسی


کلمات دیگر: