کلمه جو
صفحه اصلی

swampy


معنی : لجن زار، باتلاقی
معانی دیگر : وابسته به باتلاق، دارای باتلاق، پر باتلاق، خفتابی

انگلیسی به فارسی

باتلاقی، لجن زار


باتلاق، باتلاقی، لجن زار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: swampier, swampiest
مشتقات: swampiness (n.)
(1) تعریف: of or like a swamp; marshy; spongy.

(2) تعریف: having or marked by a swamp or swamps.

• resembling a swamp, soft and wet, marshy, boggy; consisting of swamps; found in swamps
a swampy area of land consists mainly of swamps.

مترادف و متضاد

لجن زار (صفت)
fenny, swampy, founderous, oozy, sloughy

باتلاقی (صفت)
fenny, paludal, swampy, founderous, marshy, mossy

جملات نمونه

1. the area around hosesultan lake is swampy
دورا دور دریاچه ی حوض سلطان باتلاقی است.

2. Louisiana's swampy areas are ideal for its cultivation.
[ترجمه ترگمان]نواحی باتلاقی در لوییزیانا برای کاشت آن ایده آل هستند
[ترجمه گوگل]مناطق روغنی لویزیانا ایده آل برای کشت آن هستند

3. He drove to an old lodge in the swampy bottoms where Carmine liked to relax with the boys.
[ترجمه ترگمان]او به یک کلبه قدیمی در باتلاق های باتلاقی که دوست داشت با بچه ها استراحت کند، وارد شد
[ترجمه گوگل]او به یک تخت قدیمی در پایین دشت های بامزه که کرمین دوست داشت با پسران آرامش بخورد

4. This was a swampy field where I once managed to shoot a pheasant as it became airborne, screeching.
[ترجمه ترگمان]این یک مزرعه swampy بود که زمانی توانستم وقتی که هوا در هوا شناور شد با یک قرقاول شکار کنم
[ترجمه گوگل]این یک منطقه باتلاقی بود که در آن من یک بار توانستم یک فازن را به عنوان هواپیما به زمین بسپارم

5. Borders of woodland and moorland, moors, steppes and swampy heaths with scattered trees, especially birches and pines.
[ترجمه ترگمان]بدون مرز of، خلنگ زار و خلنگ زار و دره های پراکنده با درخت های پراکنده، به خصوص درختان غان و صنوبرهای پراکنده
[ترجمه گوگل]مرزهای جنگل و خلیج فارس، ساحلی، استپ ها و کوه های باتلاقی با درختان پراکنده، به خصوص توس و کاج

6. The ivory-billed woodpecker was once found across the swampy forests of the south-eastern states.
[ترجمه ترگمان]این دارکوب با منقار عاج در طول جنگل های باتلاقی مناطق جنوب شرقی یافت شد
[ترجمه گوگل]درختان جنگل های باتلاق در ایالت های جنوب شرقی، یک درخت دلفریب عاج بود

7. Humic acid was extracted from Swampy soil in Zhongdian on Yunnan.
[ترجمه ترگمان]humic اسید از خاک swampy در Zhongdian در Yunnan Yunnan استخراج شد
[ترجمه گوگل]اسید هیومیک از خاک باتلاق در Zhongdian در یوننان استخراج شد

8. The Bengal tiger inhabits grassy or swampy areas and forests, where it is well camouflaged by its coloration.
[ترجمه ترگمان]ببر بنگال در نواحی پوشیده از علف و یا باتلاقی و جنگل ها زندگی می کند که در آن به خوبی با رنگ its پوشانده شده است
[ترجمه گوگل]ببر بنگال ساکن در مناطق چمن زا یا باتلاق و جنگل ها، جایی که آن را به خوبی با رنگ آمیزی آن تعطیل است

9. For a swampy effect, Ms. Louden insisted that Yahoo plant a billowy grass that wouldn't need mowing and would grow no more than 5 inches high around her 22 groupings of reflector-tipped wire.
[ترجمه ترگمان]خانم Louden برای یک اثر swampy اصرار داشت که یاهو یک علف billowy است که به درو کردن نیاز ندارد و بیش از ۵ اینچ با قطر ۲۲ اینچ از سیم به سمت رفلکتور بزرگ نمی شود
[ترجمه گوگل]خانم Louden برای یک اثر باتلاق، اصرار داشت که یاهو یک چمن گاو نر که نیازی به کاشت ندارد و بیش از 5 اینچ در اطراف 22 گروه از سیم مجهز به بازتابنده رشد نمی کند

10. Low, flat, swampy landa bog or marsh.
[ترجمه ترگمان]پایین، مسطح، باتلاق، باتلاق یا باتلاق
[ترجمه گوگل]خلیج، تختخواب، خلیجی یا خلیج فارس

11. Malaria is still rampant in some swampy regions.
[ترجمه ترگمان]مالاریا هنوز در برخی مناطق باتلاقی شایع است
[ترجمه گوگل]مالاریا در برخی از مناطق باتلاق همچنان شایع است

12. On rare clearings in this swampy hell a few Finno-Ugric tribes eventually appeared and left many burial mounts behind, with some of them still belowground because of impassibility of the swamp.
[ترجمه ترگمان]در دشتی نایاب از این باتلاق، چند تا قبیله Finno پیدا شدند و بسیاری از آن ها را در پشت سر گذاشتند و بعضی از آن ها هنوز به خاطر تحمل impassibility مرداب بودند
[ترجمه گوگل]در نواحی نادر در این جهنم مرطوب، چند قبیله فینو-اورگ ظاهر شد و بسیاری از دفن های دفن را پشت سر گذاشت، و بعضی از آنها هنوز هم زیر زمین به دلیل عدم نفوذ باتلاق بود

13. Humic acid was extracted from swampy soil in Zhongdian at Yunnan and characterized.
[ترجمه ترگمان]اسید humic از خاک باتلاقی در Zhongdian در Yunnan Yunnan استخراج شد و مشخص شد
[ترجمه گوگل]اسید هیومیک از خاک باتلاق در Zhongdian در یوننان استخراج شد و مشخص شد

14. They can be found essentially in swampy regions and humid zones.
[ترجمه ترگمان]آن ها اساسا در مناطق باتلاقی و مناطق مرطوب می توانند یافت شوند
[ترجمه گوگل]آنها عمدتا در مناطق باتلاقی و مناطق مرطوب یافت می شود

15. A large brownish wading bird(Aramus guarauna) of warm, swampy regions of the New World, having long legs, a drooping bill, and a distinctive wailing call.
[ترجمه ترگمان]یک پرنده در حال رشد قهوه ای بزرگ (Aramus guarauna)از مناطق گرم و باتلاقی از دنیای جدید، داشتن پاهای بلند، یک صورت حساب پایین افتاده و یک تماس wailing متمایز
[ترجمه گوگل]یک پرنده بزرگ قهوهای مایل به زرد (Aramus guarauna) از مناطق گرم و مرطوب از دنیای جدید، داشتن پایه های طولانی، یک لایحه خم شدن و تماس خاص وحشیانه

The area around Hosesultan lake is swampy.

دورا دور دریاچه‌ی حوض سلطان باتلاقی است.



کلمات دیگر: