1. I believe he has started reading up anthropology.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم شروع کرده به خوندن انسان شناسی
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که او شروع به خواندن انسان شناسی کرده است
2. Social anthropology is one of the social sciences.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی یکی از علوم اجتماعی است
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی یکی از علوم اجتماعی است
3. Social anthropology examines family relationships in detail.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی، روابط خانوادگی را با جزئیات بررسی می کند
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی جزئیات روابط خانوادگی را بررسی می کند
4. Anthropology is closely allied to the field of psychology.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی ارتباط نزدیکی با زمینه روان شناسی دارد
[ترجمه گوگل]انسان شناسی به روانشناسی نزدیک است
5. Social anthropology is centrally concerned with the diversity of culture.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی به طور متمرکز به تنوع فرهنگی مرتبط است
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی به طور متناوب با فرهنگ تنوع درگیر است
6. The anthropology of the future will not be concerned above all else with primitives.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی آینده بیش از همه با اصول اولیه نگران نخواهد بود
[ترجمه گوگل]انسان شناسی آینده بیشتر از همه چیز با ابتدایی ها نگران نخواهد شد
7. Anthropology is potentially a positivist's paradise, inviting an endless recording of observable facts and data.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی به طور بالقوه یک بهشت positivist است، و یک ثبت بی پایان از حقایق قابل مشاهده و داده را دعوت می کند
[ترجمه گوگل]انسان شناسی به طور بالقوه یک بهشت پوزیتیویست است و از یک ضبط بی پایان از حقایق و داده های قابل مشاهده استفاده می کند
8. This principle is not the special prerogative of anthropology, and it transcends all the boundaries of traditional academic disciplines.
[ترجمه ترگمان]این اصل امتیاز ویژه ای برای انسان شناسی نیست، و فراتر از مرزه ای رشته های دانشگاهی سنتی است
[ترجمه گوگل]این اصل اهمیت خاص انسان شناسی نیست و از مرزهای رشته های تحصیلی سنتی عبور می کند
9. Political and legal anthropology Many of the anthropologists dealing with political organization have chosen to approach this from a conflict perspective.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی سیاسی و حقوقی بسیاری از انسان شناسان که با سازمان سیاسی سر و کار دارند، انتخاب کرده اند که این دیدگاه را از دیدگاه تعارض نزدیک کنند
[ترجمه گوگل]انسان شناسی سیاسی و حقوقی بسیاری از انسان شناسان که با سازمان های سیاسی برخورد می کنند، به این موضوع از یک منظر مناقشه نزدیک شده اند
10. She's course tutor in anthropology.
[ترجمه ترگمان]البته یه معلم خصوصی در انسان شناسی
[ترجمه گوگل]او دوره ای در انسان شناسی است
11. Within anthropology, there has always been a tradition seeking to locate underlying and generalizable processes and patterns in material culture studies.
[ترجمه ترگمان]در انسان شناسی، همیشه یک سنت وجود داشته است که به دنبال یافتن processes و الگوهای قابل تعمیم و الگوهای مطالعات فرهنگ مادی است
[ترجمه گوگل]در انسان شناسی، همیشه سنت وجود دارد که به دنبال یافتن فرآیندهای اساسی و قابل تعمیم پذیری در مطالعات فرهنگ مادی است
12. Now, through anthropology, he renewed them.
[ترجمه ترگمان]حالا، از طریق انسان شناسی دوباره اونا رو تمدید کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، از طریق انسان شناسی، او آنها را تجدید کرد
13. Social anthropology is not just a branch of biochemistry.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی تنها شاخه ای از زیست شیمی نیست
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی نه فقط یک شاخه از بیوشیمی است
14. Diane did anthropology at university.
[ترجمه ترگمان]دایان در دانشگاه مردم شناسی انجام داد
[ترجمه گوگل]دیانا انسان شناسی را در دانشگاه انجام داد