کلمه جو
صفحه اصلی

anthropology


معنی : علم انسان شناسی، مبحی روابط انسان با خدا
معانی دیگر : مردم شناسی، مبحک روابط انسان با خدا

انگلیسی به فارسی

علم انسان‌شناسی، مبحث روابط انسان با خدا


مردم شناسی، علم انسان شناسی، مبحی روابط انسان با خدا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: anthropologic (adj.), anthropological (adj.), anthropologically (adv.)
• : تعریف: the scientific study of mankind, esp. its origins, development, social customs and structures, and cultures.

- The study of kinship is an area of anthropology that I find interesting.
[ترجمه ترگمان] مطالعه خویشاوندی بخشی از انسان شناسی است که من آن را جالب می یابم
[ترجمه گوگل] مطالعه خویشاوندی منطقه ای از انسان شناسی است که جالب توجه است

• study of the development of the human race
anthropology is the study of people, society, and culture.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] علم انسان شناسی ،مردم شناسی علمی است که درباره شناخت مردم بررسی میکند و درباره محل و زمان زیست و شکل و قیافه و انواع نژادهای انسانی و تفاوت میان آنها گفتگو می نماید .

مترادف و متضاد

علم انسان شناسی (اسم)
anthropology

مبحی روابط انسان با خدا (اسم)
anthropology

study of humans and their culture


Synonyms: folklore, sociology


جملات نمونه

1. I believe he has started reading up anthropology.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم شروع کرده به خوندن انسان شناسی
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که او شروع به خواندن انسان شناسی کرده است

2. Social anthropology is one of the social sciences.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی یکی از علوم اجتماعی است
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی یکی از علوم اجتماعی است

3. Social anthropology examines family relationships in detail.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی، روابط خانوادگی را با جزئیات بررسی می کند
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی جزئیات روابط خانوادگی را بررسی می کند

4. Anthropology is closely allied to the field of psychology.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی ارتباط نزدیکی با زمینه روان شناسی دارد
[ترجمه گوگل]انسان شناسی به روانشناسی نزدیک است

5. Social anthropology is centrally concerned with the diversity of culture.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی به طور متمرکز به تنوع فرهنگی مرتبط است
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی به طور متناوب با فرهنگ تنوع درگیر است

6. The anthropology of the future will not be concerned above all else with primitives.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی آینده بیش از همه با اصول اولیه نگران نخواهد بود
[ترجمه گوگل]انسان شناسی آینده بیشتر از همه چیز با ابتدایی ها نگران نخواهد شد

7. Anthropology is potentially a positivist's paradise, inviting an endless recording of observable facts and data.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی به طور بالقوه یک بهشت positivist است، و یک ثبت بی پایان از حقایق قابل مشاهده و داده را دعوت می کند
[ترجمه گوگل]انسان شناسی به طور بالقوه یک بهشت ​​پوزیتیویست است و از یک ضبط بی پایان از حقایق و داده های قابل مشاهده استفاده می کند

8. This principle is not the special prerogative of anthropology, and it transcends all the boundaries of traditional academic disciplines.
[ترجمه ترگمان]این اصل امتیاز ویژه ای برای انسان شناسی نیست، و فراتر از مرزه ای رشته های دانشگاهی سنتی است
[ترجمه گوگل]این اصل اهمیت خاص انسان شناسی نیست و از مرزهای رشته های تحصیلی سنتی عبور می کند

9. Political and legal anthropology Many of the anthropologists dealing with political organization have chosen to approach this from a conflict perspective.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی سیاسی و حقوقی بسیاری از انسان شناسان که با سازمان سیاسی سر و کار دارند، انتخاب کرده اند که این دیدگاه را از دیدگاه تعارض نزدیک کنند
[ترجمه گوگل]انسان شناسی سیاسی و حقوقی بسیاری از انسان شناسان که با سازمان های سیاسی برخورد می کنند، به این موضوع از یک منظر مناقشه نزدیک شده اند

10. She's course tutor in anthropology.
[ترجمه ترگمان]البته یه معلم خصوصی در انسان شناسی
[ترجمه گوگل]او دوره ای در انسان شناسی است

11. Within anthropology, there has always been a tradition seeking to locate underlying and generalizable processes and patterns in material culture studies.
[ترجمه ترگمان]در انسان شناسی، همیشه یک سنت وجود داشته است که به دنبال یافتن processes و الگوهای قابل تعمیم و الگوهای مطالعات فرهنگ مادی است
[ترجمه گوگل]در انسان شناسی، همیشه سنت وجود دارد که به دنبال یافتن فرآیندهای اساسی و قابل تعمیم پذیری در مطالعات فرهنگ مادی است

12. Now, through anthropology, he renewed them.
[ترجمه ترگمان]حالا، از طریق انسان شناسی دوباره اونا رو تمدید کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، از طریق انسان شناسی، او آنها را تجدید کرد

13. Social anthropology is not just a branch of biochemistry.
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی تنها شاخه ای از زیست شیمی نیست
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی نه فقط یک شاخه از بیوشیمی است

14. Diane did anthropology at university.
[ترجمه ترگمان]دایان در دانشگاه مردم شناسی انجام داد
[ترجمه گوگل]دیانا انسان شناسی را در دانشگاه انجام داد

پیشنهاد کاربران

مردم شناسی

علم مطالعه انسانها و اجداد آنها در طول زمان؛ در ارتباط با شخصیت فیزیکی، روابط زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی آنها

1 : the science of human beings especially : the study of human beings and their ancestors through time and space and in relation to physical character, environmental and social relations, and culture. 2 : theology dealing with the origin, nature, and destiny of human beings
Merriam - Webster

anthropology ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: انسان شناسی
تعریف: پژوهش دربارۀ نوع انسان و فرهنگ و تکامل او


کلمات دیگر: