کلمه جو
صفحه اصلی

sledgehammer


معنی : ماشین چکش کاری اهن گداخته، پتک، چکش سنگین، با پتک زدن
معانی دیگر : مطرق، چاکوچ، ضربت موثر، پتک، چکش بزرگ

انگلیسی به فارسی

چکش سنگین، پتک، ضربت موثر، با پتک زدن


چکمه، پتک، چکش سنگین، ماشین چکش کاری اهن گداخته، با پتک زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large, heavy, long-handled hammer, usu. held with both hands, that is used for such tasks as driving posts into the ground.
مشابه: maul
صفت ( adjective )
• : تعریف: of crushing force.

• big and heavy hammer with a long handle
beat or strike with a sledgehammer
a sledgehammer is a large heavy hammer with a long handle.
big and heavy hammer

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پتک

مترادف و متضاد

ماشین چکش کاری اهن گداخته (اسم)
about-sledge, sledgehammer

پتک (اسم)
sledgehammer, mallet, hammer

چکش سنگین (اسم)
sledgehammer

با پتک زدن (فعل)
sledgehammer

جملات نمونه

1. She hit the nail with a sledgehammer.
[ترجمه ترگمان]با پتک به میخی ضربه زد
[ترجمه گوگل]او ناخن را با یک چکش زد

2. They accused the Prime Minister of using sledgehammer tactics.
[ترجمه ترگمان]آن ها نخست وزیر را به استفاده از تاکتیک های نظامی متهم کردند
[ترجمه گوگل]آنها نخست وزیر را متهم به استفاده از تاکتیک های چکش کردند

3. She killed him by a sledgehammer.
[ترجمه ترگمان] اونو با پتک کشته
[ترجمه گوگل]او توسط یک چکش زنی کشته شد

4. I used a sledgehammer to drive the pegs into the ground.
[ترجمه ترگمان]من از یک پتک استفاده کردم تا آن ها را در زمین فرو کنم
[ترجمه گوگل]من یک چکش را برای رانندگی گیره ها در زمین استفاده کردم

5. She picked up the sledgehammer and began banging away with enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]او پتک را برداشت و با شور و شوق شروع به کوبیدن کرد
[ترجمه گوگل]او چکش را برداشت و با شور و شوق خشمگین شد

6. That's the heavy sledgehammer that Blake is swinging.
[ترجمه ترگمان]این همون پتک سنگین که \"بلیک\" داره تاب میخوره
[ترجمه گوگل]این چکش سنگین است که بلیک در حال چرخش است

7. On one occasion workmen using a sledgehammer across the street warbled along with the star after hearing Helen's tape.
[ترجمه ترگمان]یک دفعه کارگران از پتک بر سر خیابان با ستاره ای که پس از شنیدن صدای هلن شروع به خواندن کرده بودند، صدا می کردند
[ترجمه گوگل]یک بار کارکنان با استفاده از یک چکش در خیابان به همراه ستاره پس از شنیدن نوار هالی

8. No gas, no needle, no sledgehammer.
[ترجمه ترگمان]نه گاز، نه سوزن و نه پتک
[ترجمه گوگل]بدون گاز، بدون سوزن، بدون چکمه

9. The man raised the sledgehammer high above his head and brought it down.
[ترجمه ترگمان]مرد پتک را بالای سرش برد و آن را پایین آورد
[ترجمه گوگل]این مرد بالگردها را بالای سرش بلند کرد و آن را برداشت

10. A West Berliner swings a sledgehammer near Potsdamer Platz while onlookers applaud on Nov.
[ترجمه ترگمان]در روز ۲۴ ماه نوامبر، یک Berliner غربی، پتک جنگی را در نزدیکی Potsdamer Platz، در حالی که تماشاچیان کف می زنند، تاب می دهد
[ترجمه گوگل]یک غربی برلین در حالیکه تماشاچیان در ماه نوامبر تحسین می کنند، یک چکش در نزدیکی پتسامر پلاتز را می شکند

11. He even smashed a fridge with a sledgehammer on his own.
[ترجمه ترگمان]او حتی یک یخچال را با یک پتک خرد کرد
[ترجمه گوگل]او حتی یک یخچال را با یک چکش خرد کرد

12. I only called you up to show the sledgehammer is real!
[ترجمه ترگمان]من فقط بهت زنگ زدم که نشون بدم پتک واقعیه
[ترجمه گوگل]من فقط شما را صدا زدم تا نشان دهد که چکمه واقعی است!

13. In it was Tony Blair with a sledgehammer and a room full of rocks.
[ترجمه ترگمان]در آن تونی بلر با یک پتک و یک اتاق پر از سنگ بود
[ترجمه گوگل]در آن تونی بلر با یک چکش و یک اتاق پر از سنگ بود

14. Fifty police officers to arrest two unarmed men is surely a case of using a sledgehammer to crack a nut.
[ترجمه ترگمان]پنجاه نفر از افسران پلیس که دو مرد غیر مسلح را دستگیر می کنند قطعا یک مورد استفاده از پتک و خرد کردن یک مهره است
[ترجمه گوگل]پنجاه مأمور پلیس برای دستگیری دو مرد غیر مسلح، مطمئنا مورد استفاده از یک چکش برای شکستن مهره است

15. If ever a sledge hammer had been used to crack an egg, this was the time.
[ترجمه ترگمان]اگر یک چکش را برای شکستن تخم مرغ بکار برده بود، وقت آن بود
[ترجمه گوگل]اگر تا کنون یک چکش سمند برای خرد کردن تخم مرغ استفاده شده بود، این زمان بود

16. Sarcasm became a sledge hammer in their debate.
[ترجمه ترگمان]Sarcasm در مباحثات خود یک چکش sledge
[ترجمه گوگل]Sarcasm در چک های خود را چکش سورتمه تبدیل شد

17. You'll need a sledge hammer, a hatchet, and at least or 4 steel wedges.
[ترجمه ترگمان]شما به یک چکش و یک تبر احتیاج خواهید داشت
[ترجمه گوگل]شما به یک چکش سورتن، یک چکمه و حداقل یا 4 میل فولادی نیاز دارید

18. He takes the sledge hammer and smashes it repeatedly into the hollow spot.
[ترجمه ترگمان]چکش را برمی دارد و چندین بار آن را به جای خالی می کوبد
[ترجمه گوگل]او چکش را می گیرد و بارها و بارها آن را به نقطه ی توخالی می اندازد

19. Sparks flew out as the sledge hammer hit the rock.
[ترجمه ترگمان]Sparks مثل پتک به سنگ خورد
[ترجمه گوگل]Sparks به عنوان چکش سورتمه به سنگ رفته بود

20. Sarcasm became sledge hammer in their debate.
[ترجمه ترگمان]Sarcasm در مباحثات خود چکش sledge
[ترجمه گوگل]Sarcasm در بحث خود را چکش چکش کردند

21. One winter I knocked a bull calf straight in the brain between the eyes with a sledge hammer and had the meat hung up to chill before nightfall.
[ترجمه ترگمان]یک زمستان، یک گوساله نر را در میان چشم ها با پتک زدم و گوشت را قبل از فرا رسیدن شب به هوا بردم
[ترجمه گوگل]یک زمستان یک گوساله بوقلمون را به طور مستقیم در مغز بین چشم با یک چکش سورتن زدم و گوساله را قبل از شب هنگام آویزان کرده بودم

22. If you've ever watched a construction worker in Shanghai swing a bamboo-handled sledge hammer[Sentence dictionary], you know. Bamboo is tough.
[ترجمه ترگمان]اگر تا به حال یک کارگر ساختمانی را در شانگهای دیدید که یک چکش sledge با چوب بامبو را تاب می دهد، می دانید بامبو سخت است
[ترجمه گوگل]اگر تا به حال یک کار ساختمانی را در شانگهای مشاهده کرده اید با یک چکش ساندویچ بامبو [Dictionary dictionary]، شما می دانید بامبو سخت است

23. Declarative transactions, such as those in EJB's are [a] sledge hammer approach to simplifying transaction management, assuming that every database operation behind the bean is of equal importance.
[ترجمه ترگمان]با فرض این که هر عملیات پایگاه داده ها در پشت لوبیا از اهمیت یکسانی برخوردار است، معاملات Declarative مانند those ها در EJB ها یک روش hammer برای ساده سازی مدیریت تراکنش هستند
[ترجمه گوگل]معاملات اعلام شده، مانند مواردی که در EJB هستند، رویکرد چکش زدن به ساده سازی مدیریت معاملات است، فرض بر این است که هر عملیات پایگاه داده در پشت لوبیا اهمیت یکسانی دارد

24. Roy not only delivered, he drove it home with a sledge hammer.
[ترجمه ترگمان]، روی نه تنها تحویل داده با چکش drove خونه
[ترجمه گوگل]روی نه تنها تحویل داده شد، او را با یک چکش سورتمه به خانه برد

25. Our factory is an export-oriented enterprise, which mainly produces a variety of plastic products and hardware tools, such as claw hammer, ball pein hammer, sledge hammer, pick and so on.
[ترجمه ترگمان]کارخانه ما یک شرکت صادراتی است که عمدتا انواع محصولات پلاستیکی و ابزارهای سخت افزاری مانند چکش، چکش، چکش، چکش و چکش و غیره را تولید می کند
[ترجمه گوگل]کارخانه ما یک شرکت صادرات گرا است که عمدتا تولید انواع محصولات پلاستیکی و ابزارهای سخت افزاری مانند چکش پنبه، چکش توپ، چکش چکش، انتخاب و غیره

26. Another Highland game event is 'throwing the hammer' wherein the sportsman swings a 'hammer' (originally a sledge hammer) over his head and then releases it, aiming to get the longest distance.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از رویداده ای Highland این است که چکش را پرتاب می کند که در آن ورزش کار یک چکش (که در اصل یک چکش است)بالای سر خود می چرخاند و سپس آن را رها می کند و می خواهد طولانی ترین فاصله را بگیرد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از رویدادهای بازی Highland 'پرتاب کردن چکش' است که در آن ورزشکار یک 'چکش' (در اصل یک چکش سورتمه) را روی سرش می چرخاند و سپس آن را آزاد می کند تا طولانی ترین فاصله را بگیرد

27. Last night Bessi had bent his rim so the air got out, making a flat. After taking off the tire Dagur is able to use a sledge hammer to get it back into proper shape, stopping the leak.
[ترجمه ترگمان]دیشب Bessi rim را خم کرده بود و هوا صاف شده بود بعد از اینکه از تایر ماشین پیاده شد، می تواند از یک پتک استفاده کند تا آن را به شکل مناسبی باز کند و سوراخ را متوقف کند
[ترجمه گوگل]شب گذشته بیسی لبه ی خود را خم کرده بود، بنابراین هوا خارج شد و یک مسطح ساخت پس از برداشتن تایر Dagur قادر به استفاده از یک چکش سورتمه می شود تا آن را به شکل مناسب بازگرداند و نشت را متوقف کند

پیشنهاد کاربران

پتک

تاثیر قدرتمند

- سنگ بزرگ علامت نزدن است
- بقدر بود باید نمود


کلمات دیگر: