معنی : خرپا، فتق بند، خوشه، کوک زن، شکم بند، بقچه، گره زدن، چوب بست زدن، بادبان را جمع کردن، بار سفر بستن، دسته کردن، بسیخ کشیدن، خوشه کردن، جفت کردن، بهم بستن، بستن
معانی دیگر : (معمولا با: up) بستن، طناب پیچ کردن، (در اصل) بقچه بندی کردن، بقچه بستن، (پیش از پختن) بال ها و پاهای پرنده را به هم بستن، با خرپا یا شمع مستحکم کردن، حایل زدن، پشتبند زدن، بسته، (انگلیس) بسته ی کاه، بارکاه، شمع، (پل و غیره) پایه (مشتمل بر چند تیرآهن به صورت چارچوب)، نگهدار، تیر مشبک، پایه زدن، بسی کشیدن، بداراویختن، متمسک شدن، بدار اویخته شدن، انبان