1. upward pressure has domed the rock surface
فشار به سوی بالا سطح صخره را گنبدسان کرده است.
2. an upward road
جاده ی سربالا
3. an upward stock market
بازار سهام روبه ترقی
4. the upward movement of prices
سیر صعودی قیمت ها
5. the upward thrust of skyscrapers
فراز آسمان خراش ها
6. from $5 upward
از پنچ دلار به بالا
7. from his youth upward
از دوران جوانیش به بعد
8. this plateau gradually rose upward
این فلات کم کم مرتفع شد.
9. prices tend to show an upward tendency
قیمت ها رو به افزایش هستند.
10. he stirred the fire and sparks sprang upward
آتش را هم زد و جرقه ها به هوا پریدند.
11. he was badly burned from the waist upward
از کمر به بالا دچار سوختگی بدی شده بود.
12. There's been a downward/upward trend in sales in the last few years.
[ترجمه ترگمان]در چند سال گذشته گرایش رو به پایین و رو به پایین در فروش وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در چند سال اخیر روند فروش رو به پایین / رو به افزایش بوده است
13. She gave him a quick, upward look, then lowered her eyes.
[ترجمه ترگمان]به سرعت نگاهی به او انداخت و بعد چشمانش را پایین آورد
[ترجمه گوگل]او به او نگاه سریع، به سمت بالا نگاه کرد و سپس چشمهاش را پایین انداخت
14. The rocket blasted upward into the sky.
[ترجمه ترگمان]راکت به سمت آسمان پرتاب شد
[ترجمه گوگل]موشک به سمت بالا به آسمان پرتاب شد
15. The watch costs upward of 8000 dollars.
[ترجمه ترگمان]هزینه ساعت به سمت بالا ۸۰۰۰ دلار هزینه دارد
[ترجمه گوگل]تماشای هزینه ها از 8000 دلار افزایش می یابد
16. The upward sweep of her hair was held in place by a comb.
[ترجمه ترگمان]شانه بالا موهایش را با شانه ای بالا گرفته بود
[ترجمه گوگل]جاروب کردن موهایش به وسیله یک شانه برگزار شد
17. The market showed an upward turn in August.
[ترجمه ترگمان]بازار رو به افزایش در ماه اوت را نشان داد
[ترجمه گوگل]بازار در ماه اوت به نوبه خود به سمت بالا حرکت کرد