کلمه جو
صفحه اصلی

upward


معنی : بالایی، روبترقی، روببالا، بطرف بالا
معانی دیگر : فرازسوی، بالاسوی، زبرسوی، به طرف بالا، روبه بالا، صعودی، روبه ترقی، فرازین، به بالا، به بعد، سربالا، (معمولا با: of) بیش از، متجاوز از، upwards بالایی، بطرف بالا
upward(s)
بالا، سوی بالا

انگلیسی به فارسی

( upwards ) بالایی، روببالا، روبترقی، بطرف بالا


بطرف بالا، بالایی، روببالا، روبترقی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
عبارات: upward of, upwards of
(1) تعریف: toward or to a higher position or place.
متضاد: downgrade, downward
مشابه: aloft

(2) تعریف: toward a higher rank, degree, quantity, or quality.
متضاد: downgrade, downward

(3) تعریف: more.

- ten years and upward
[ترجمه ترگمان] ده سال و بالاتر
[ترجمه گوگل] ده سال و بالاتر

(4) تعریف: toward a source or origin.
صفت ( adjective )
مشتقات: upwardly (adv.), upwardness (n.)
• : تعریف: moving toward a higher position or place.
متضاد: downward

• rising, ascending
to a higher level; more
if you move or look upwards or upward, you move or look towards a higher place. adverb here but can also be used as an attributive adjective. e.g. he would steal upward glances at the clock.
if an amount or rate moves upwards or upward, it increases.
upwards of or upward of a particular number means more than that number.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] بسمت بالا
[ریاضیات] به بالا بردن، به سمت بالا، به بالا، رو به بالا، بالائی، به طرف بالا، رو به ترقی

مترادف و متضاد

بالایی (صفت)
over, upper, superior, o'er, upward

روبترقی (صفت)
upward, upturned

روببالا (صفت)
upward

بطرف بالا (قید)
atop, upgrade, upwards, skyward, upward

جملات نمونه

1. upward pressure has domed the rock surface
فشار به سوی بالا سطح صخره را گنبدسان کرده است.

2. an upward road
جاده ی سربالا

3. an upward stock market
بازار سهام روبه ترقی

4. the upward movement of prices
سیر صعودی قیمت ها

5. the upward thrust of skyscrapers
فراز آسمان خراش ها

6. from $5 upward
از پنچ دلار به بالا

7. from his youth upward
از دوران جوانیش به بعد

8. this plateau gradually rose upward
این فلات کم کم مرتفع شد.

9. prices tend to show an upward tendency
قیمت ها رو به افزایش هستند.

10. he stirred the fire and sparks sprang upward
آتش را هم زد و جرقه ها به هوا پریدند.

11. he was badly burned from the waist upward
از کمر به بالا دچار سوختگی بدی شده بود.

12. There's been a downward/upward trend in sales in the last few years.
[ترجمه ترگمان]در چند سال گذشته گرایش رو به پایین و رو به پایین در فروش وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در چند سال اخیر روند فروش رو به پایین / رو به افزایش بوده است

13. She gave him a quick, upward look, then lowered her eyes.
[ترجمه ترگمان]به سرعت نگاهی به او انداخت و بعد چشمانش را پایین آورد
[ترجمه گوگل]او به او نگاه سریع، به سمت بالا نگاه کرد و سپس چشمهاش را پایین انداخت

14. The rocket blasted upward into the sky.
[ترجمه ترگمان]راکت به سمت آسمان پرتاب شد
[ترجمه گوگل]موشک به سمت بالا به آسمان پرتاب شد

15. The watch costs upward of 8000 dollars.
[ترجمه ترگمان]هزینه ساعت به سمت بالا ۸۰۰۰ دلار هزینه دارد
[ترجمه گوگل]تماشای هزینه ها از 8000 دلار افزایش می یابد

16. The upward sweep of her hair was held in place by a comb.
[ترجمه ترگمان]شانه بالا موهایش را با شانه ای بالا گرفته بود
[ترجمه گوگل]جاروب کردن موهایش به وسیله یک شانه برگزار شد

17. The market showed an upward turn in August.
[ترجمه ترگمان]بازار رو به افزایش در ماه اوت را نشان داد
[ترجمه گوگل]بازار در ماه اوت به نوبه خود به سمت بالا حرکت کرد

the upward movement of prices

سیر صعودی قیمتها


This plateau gradually rose upward.

این فلات کم‌کم مرتفع شد.


Hold out your hand, the palm upwards.

درحالی‌که کف دستت رو به بالاست، دستت را دراز کن.


an upward stock market

بازار سهام روبه ترقی


He was badly burned from the waist upward.

از کمر به بالا دچار سوختگی بدی شده بود.


from $5 upward

از پنچ دلار به بالا


from his youth upward

از دوران جوانیش به بعد


an upward road

جاده‌ی سربالا


The senate passed upwards of 100 bills.

مجلس سنا بیش از صد لایحه را به تصویب رساند.


پیشنهاد کاربران

صعودی ، در حال پیشرفت

( برای جاده ) سر بالایی

افزایشی

۱. رو به بالا / صعودی
۲. به طرف بالا
EXAMPLE : Mike found it difficult to swim in the strong upward river
مایک دریافت که شنا کردن در رودخانه رو به بالای پرصلابت سخت است .

فزآینده


کلمات دیگر: