کلمه جو
صفحه اصلی

exceedingly


معنی : بحد زیاد
معانی دیگر : بسیار زیاد، به طور فوق العاده

انگلیسی به فارسی

به‌حد زیاد


فوق العاده، بحد زیاد


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: to a great or excessive degree; extremely.
مترادف: especially, excessively, extremely, highly, surpassingly, vastly, very
مشابه: far, greatly, overly, precious

• very, extremely, especially
exceedingly means very much indeed; an old-fashioned word.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بی نهایت، بی حد، متجاوزا

مترادف و متضاد

به حد زیاد (قید)
exceedingly

very; exceptionally


Synonyms: awfully, enormously, especially, excessively, extraordinarily, extremely, greatly, highly, hugely, immoderately, in a marked degree, inordinately, powerful, really, remarkably, strikingly, superlatively, surpassingly, terribly, too much, unusually, vastly, vitally


جملات نمونه

1. he drove exceedingly fast
او بسیار تند می راند.

2. he was exceedingly unhappy
او بی اندازه ناخشنود بود.

3. The scenery in Switzerland is exceedingly attractive to the tourists from the whole world.
[ترجمه ترگمان]مناظر سوییس برای گردشگران سراسر جهان فوق العاده جذاب است
[ترجمه گوگل]مناظر در سوئیس بسیار جذاب برای گردشگران از سراسر جهان است

4. Physical perfection in a human being is exceedingly rare.
[ترجمه ترگمان]تکامل جسمانی در یک انسان بسیار نادر است
[ترجمه گوگل]کمال فیزیکی در انسان بسیار نادر است

5. That elderly gentleman was exceedingly on jump, as nervous as a man well could be.
[ترجمه ترگمان]این مرد مسن، از پریدن به اندازه یک مرد عصبی بود
[ترجمه گوگل]این نجیب زاده سالم بود که بسیار پرحرارت بود، به عنوان یک عصبی به عنوان یک انسان می تواند به خوبی باشد

6. Not being a mother, I found the chit-chat exceedingly dull.
[ترجمه ترگمان]نه اینکه مادر بشم گپ زدن خیلی کسل کننده بود
[ترجمه گوگل]من مادر نبودم، چت چت را بسیار غم انگیز یافتم

7. He was clever, handsome and exceedingly rich.
[ترجمه ترگمان]او باهوش، خوش قیافه و فوق العاده ثروتمند بود
[ترجمه گوگل]او هوشمندانه، خوش تیپ و بسیار غنی بود

8. He drove exceedingly fast.
[ترجمه ترگمان]خیلی تند می راند
[ترجمه گوگل]او خیلی سریع رفت

9. Thank you. You've been exceedingly kind.
[ترجمه ترگمان] ممنون شما خیلی لطف کردید
[ترجمه گوگل]متشکرم شما خیلی مهربان هستید

10. That elderly gentleman was exceedingly on the jump, as nervous as a man well could be.
[ترجمه ترگمان]آن مرد سالخورده چنان مضطرب و عصبی بود که به اندازه یک مرد عصبی بود
[ترجمه گوگل]این نجیب زاده سالم بود که به شدت در حال پریدن بود، به عنوان یک عصبانیت به عنوان یک انسان می تواند به خوبی باشد

11. Viewed head-on from short range the animal is exceedingly hard to spot, provided it stands still.
[ترجمه ترگمان]نگاه به سر و تصویر از گستره کوتاه حیوان بسیار سخت است، به شرطی که هنوز پابرجاست
[ترجمه گوگل]سرشاخه دیده شده از محدوده کوتاه حیوان بسیار دشوار است که بتواند آن را نشان دهد

12. So we were exceedingly well-behaved towards each other.
[ترجمه ترگمان]این بود که ما نسبت به هم رفتار خوبی داشتیم
[ترجمه گوگل]بنابراین ما نسبت به یکدیگر بسیار رفتار کردیم

13. Michael drove exceedingly fast.
[ترجمه ترگمان]مایکل \"خیلی سریع رانندگی کرد\"
[ترجمه گوگل]مایکل خیلی سریع رفت

14. Yet the fragmentation of the Church makes it exceedingly difficult to implement anything like normal management practice.
[ترجمه ترگمان]با این حال تکه تکه کردن کلیسا برای اجرای هر چیزی مثل عمل مدیریت عادی بسیار مشکل است
[ترجمه گوگل]با این حال، تقسیم بندی کلیسا باعث می شود تا کارهایی مانند مدیریت معمول طبیعی انجام شود

15. It can be surprisingly good or exceedingly bad.
[ترجمه ترگمان]این میتونه به طرز شگفت آوری خوب یا خیلی بد باشه
[ترجمه گوگل]این می تواند شگفت آور خوب یا بسیار بد باشد

He drove exceedingly fast.

او بسیار تند می‌راند.


پیشنهاد کاربران

بی اندازه
فوق العاده

بیش از اندازه


کلمات دیگر: