کلمه جو
صفحه اصلی

throe


معنی : زایمان، رنج، گیرودار
معانی دیگر : (معمولا جمع) تیر کشیدن، درد گرفتن (شدید و ناگهانی)، کشاکش، (بحران و غیره) شور، تیر کشیدن درد

انگلیسی به فارسی

خندیدن، گیرودار، زایمان، رنج


تیر کشیدن (درد)، زایمان، رنج، گیرودار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a deep, wrenching pain or sudden spasm, as in death or childbirth.

- The throes of a heart attack made him clutch his chest in agony.
[ترجمه ترگمان] درد حمله قلبی او را عذاب می داد
[ترجمه گوگل] قلب یک حمله قلبی او را به دردسر افتاد

(2) تعریف: (usu. pl.) any convulsive or anguished struggle, or great exertion.

- The soldiers were in the throes of combat when reinforcements arrived.
[ترجمه ترگمان] سربازان هنگام رسیدن نیروی کمکی در صف نبرد بودند
[ترجمه گوگل] سربازان هنگامی که نیروهای مسلح وارد شدند، در جریان مبارزه قرار گرفتند
- Sorry about the mess; we're in the throes of moving to a new house.
[ترجمه ترگمان] به خاطر این آشفتگی متاسفم؛ ما در گیر افتادن به یک خانه جدید هستیم
[ترجمه گوگل] با عرض پوزش در مورد ظرف غذا؛ ما در جریان حرکت به یک خانه جدید هستیم

• violent pangs; torturous struggle, suffering

مترادف و متضاد

زایمان (اسم)
accouchement, childbirth, parturition, litter, confinement, throe

رنج (اسم)
mortification, throe, pain, agony, affliction, labor, toil, tribulation, discomfort, discomfiture, trial, fatigue, bale, difficulties, teen

گیرودار (اسم)
throe

جملات نمونه

the throes of childbirth

اوج درد زایمان


death throes

کشاکش مرگ


The country was in the throes of another revolution.

کشور در گیر و دار یک انقلاب دیگر بود.


1. The country is presently in the throes of the worst recession since the second world war.
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال حاضر در چنگال بدترین بحران اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم گرفتار شده است
[ترجمه گوگل]این کشور در حال حاضر در جریان بدترین رکود اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم است

2. We're in the throes of moving to a new office, so the place is in chaos at the moment.
[ترجمه ترگمان]ما در گیر افتادن به یک دفتر جدید هستیم، بنابراین مکان در حال حاضر در آشفتگی است
[ترجمه گوگل]ما در حال حرکت در یک دفتر جدید هستیم، بنابراین مکان در هرج و مرج است

3. The government was in its death throes.
[ترجمه ترگمان]دولت در حال مرگ بود
[ترجمه گوگل]دولت در حال مرگش بود

4. The country was in the throes of revolutionary change.
[ترجمه ترگمان]این کشور درگیر تغییرات انقلابی بود
[ترجمه گوگل]این کشور در جریان تغییرات انقلابی قرار داشت

5. The country is in the throes of a general election.
[ترجمه ترگمان]این کشور در چنگال یک انتخابات عمومی قرار دارد
[ترجمه گوگل]این کشور در جریان انتخابات عمومی قرار دارد

6. The creature went into its death throes.
[ترجمه ترگمان]آن موجود در چنگال مرگ خود فرو رفت
[ترجمه گوگل]موجودی به مرگش رفت

7. By 1740 European feudalism was in its death throes.
[ترجمه ترگمان]تا سال ۱۷۴۰ ملوک الطوایفی اروپایی در چنگال مرگ به سر می برد
[ترجمه گوگل]در سال 1740، فئودالیسم اروپایی در حال مرگش بود

8. He's in the throes of a mid-life crisis which makes him rather difficult to live with.
[ترجمه ترگمان]او درگیر بحران اواسط زندگی است که زندگی کردن با او را نسبتا مشکل می کند
[ترجمه گوگل]او در جریان بحران میان مدت زندگی است که باعث می شود او با دشواری زندگی کند

9. Other Areas are in the throes of heavy training schedules and will create a highly competitive spirit in Portlaoise.
[ترجمه ترگمان]سایر نواحی درگیر برنامه های آموزشی سنگین هستند و روحیه بسیار رقابتی زیادی را در Portlaoise ایجاد خواهند کرد
[ترجمه گوگل]مناطق دیگر در برنامه های آموزشی سنگین قرار دارند و در Portlaoise یک روحیه بسیار رقابتی ایجاد می کنند

10. The regime seems to be in its death throes.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رژیم در حال مرگ و میر ناشی از مرگ است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که رژیم در مرگش باشد

11. Right now, he is in the throes of astonishment.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، او در اوج حیرت و شگفتی است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در حال غم و اندوه است

12. Its reflexes and death throes would cause it to fly.
[ترجمه ترگمان]عکس العمل سریع و مرگ آن باعث می شد که پرواز کند
[ترجمه گوگل]رفلکس های آن و مرگ و میر آن باعث می شود پرواز کند

13. A pang of exquisite suffering - a throe of true despair - rent and heaved my heart.
[ترجمه ترگمان]دردی که از رنج شیرین - رنج ناامیدی واقعی - و قلبم را بالا می اورد
[ترجمه گوگل]یک نفر از درد و رنجی عجیب و غریب - دلتنگی ناامیدی واقعی - اجاره کردن و قلب من را برداشت

14. This night I mosquito came to my throe, I don't know if it still alive when I pour it out.
[ترجمه ترگمان]این شب من از خواب پریدم، اما نمی دانم وقتی آن را بیرون می ریزم، هنوز زنده است یا نه
[ترجمه گوگل]این شب من پشه به من افتاد، من نمی دانم اگر آن را هنوز زنده، زمانی که من آن را ریختن

اصطلاحات

in the throes of

در کشاکش، در گیر‌و‌دار، گرفتار، دستخوش


پیشنهاد کاربران

death throes

حالت احتضار قبل از مرگ
دست وپا زدن های پیش از مرگ


کلمات دیگر: