کلمه جو
صفحه اصلی

work force


(تعداد کل کارگران) نیروی کار، شمار کارگران، نیروی کار، تعداد کارگر

انگلیسی به فارسی

نیروی کار، تعداد کارگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the total number of workers who are actively employed in a business, industry, or nation, or who are available for employment; labor force.

• manpower, force of workers available, hands; full group of employees in a company (business); percentage of workers in a country in relation to the total population
manpower, force of workers available, hands; full group of employees in a company (business); percentage of workers in a country in relation to the total population
the workforce is all the people who work in a particular place, industry, or organization.

مترادف و متضاد

people available to work


Synonyms: crew, factory floor, labor force, personnel, shop floor


جملات نمونه

1. Work well with a multi-cultural and diverse work force.
[ترجمه ترگمان]به خوبی با یک نیروی کار چند فرهنگی و متنوع کار کنید
[ترجمه گوگل]با نیروی کار چند فرهنگی و متنوع کار کنید

2. Low morale among the work force is the product of bad management.
[ترجمه ترگمان]روحیه پایین در میان نیروی کار، محصول مدیریت بد است
[ترجمه گوگل]روحیه کم بین نیروی کار محصول مدیریت بد است

3. Eighty per cent of the work force is/are against the strike.
[ترجمه ترگمان]هشتاد درصد نیروی کار بر علیه این اعتصاب قرار دارد
[ترجمه گوگل]هشتاد درصد نیروی کار در برابر اعتصاب هستند

4. Volunteers constitute more than 95% of The Center's work force.
[ترجمه ترگمان]داوطلبان بیش از ۹۵ درصد نیروی کار مرکز را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]داوطلبان بیش از 95 درصد از نیروی کار مرکز را تشکیل می دهند

5. The work force has been laid off.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار خاموش شده است
[ترجمه گوگل]نیروی کار از بین رفته است

6. But so far the work force of 330 white collar staff have shown no sign of militant action.
[ترجمه ترگمان]اما تا کنون نیروی کار ۳۳۰ کارمند اداری هیچ نشانه ای از اقدام ستیزه جویان نشان نداده است
[ترجمه گوگل]اما تا کنون نیروی کار 330 کارمند یقه سفید هیچ نشانه ای از اقدام ستیزه جویان نشان نداده است

7. Just 16 percent of the work force now, down from 2O-25 percent ten years ago.
[ترجمه ترگمان]تنها ۱۶ درصد نیروی کار در حال حاضر از ۲ تا ۲۵ درصد سال پیش کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]فقط 16 درصد از نیروی کار در حال حاضر، از دهه های گذشته 2 تا 25 درصد کاهش یافته است

8. The work force is more knowledgeable than they have ever been about business needs and customer needs.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار اطلاعات بیشتری نسبت به نیازهای کسب وکار و نیازهای مشتری دارد
[ترجمه گوگل]نیروی کار آگاهتر از آنچه که تا به حال در مورد نیازهای تجاری و نیازهای مشتریان بوده است

9. The work force decreased from 400 to 200.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار از ۴۰۰ به ۲۰۰ کاهش یافت
[ترجمه گوگل]نیروی کار از 400 به 200 کاهش یافته است

10. You slice through the work force like a hot knife through butter.
[ترجمه ترگمان]مثل یک چاقوی داغ از میان کره زمین به زور وارد کار می شوید
[ترجمه گوگل]شما از طریق نیروی کار مثل یک چاقوی داغ از طریق کره شکسته اید

11. A decision to lay off 10% of the work force tells the old story of the drone worker.
[ترجمه ترگمان]یک تصمیم برای رها کردن ۱۰ % نیروی کار به داستان قدیمی کارگر drone می گوید
[ترجمه گوگل]تصمیم به اخراج 10 درصد از نیروی کار به داستان قدیمی کارگران هواپیمای بدون سرنشین می گوید

12. The work force should be informed of the likely changes in good time.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار باید از تغییرات احتمالی در زمان مناسب مطلع باشد
[ترجمه گوگل]نیروی کار باید از تغییرات احتمالی در زمان مناسب اطلاع داشته باشد

13. They expressed worry about the district's current budget crisis and its vanishing middle-class work force.
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به بحران مالی جاری منطقه و نیروی کار میان طبقه متوسط خود ابراز نگرانی کردند
[ترجمه گوگل]آنها ابراز نگرانی در مورد بحران بودجه فعلی منطقه و کاهش کار نیروی کار طبقه متوسط ​​شدند

14. To keep the company alive, half the workforce is being made redundant.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه شرکت را زنده نگاه دارید، نیمی از نیروی کار در حال اضافه شدن است
[ترجمه گوگل]برای حفظ شرکت زنده، نیمی از نیروی کار از کار افتاده است

15. Women now represent almost 50% of the workforce.
[ترجمه ترگمان]امروزه زنان تقریبا ۵۰ % نیروی کار را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]زنان اکنون تقریبا 50٪ نیروی کار را تشکیل می دهند

16. Even in a highly skilled workforce some people will be more capable and thus better paid than others.
[ترجمه ترگمان]حتی در نیروی کار بسیار ماهر برخی افراد توانایی بیشتری دارند و بنابراین بهتر از بقیه پول پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]حتی در نیروی کار ماهرانه برخی افراد توانا تر و در نتیجه بهتر از دیگران پول می گیرند

17. We needed to reskill our workforce to cope with massive technological change.
[ترجمه ترگمان]ما نیاز داشتیم نیروی کار خود را برای مقابله با تغییرات تکنولوژیکی گسترده reskill
[ترجمه گوگل]ما نیاز داریم که نیروی کارمان را برای مقابله با تغییرات تکنولوژیکی عظیم بازسازی کنیم

18. The workforce has shrunk to less than a thousand and much of the plant is in disuse.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار به کم تر از یک هزار نفر کاهش یافته است و بیشتر نیروگاه بلااستفاده مانده است
[ترجمه گوگل]نیروی کار به کمتر از یک هزار کاهش یافته است و بسیاری از این کارخانه ها به دلیل استفاده غیرممکن است

19. Management has threatened to lock out the workforce if they do not accept the proposed changes in working methods.
[ترجمه ترگمان]مدیریت تهدید کرده است که اگر تغییرات پیشنهادی را در روش های کاری قبول نکنند، نیروی کار را خاموش می کند
[ترجمه گوگل]اگر تغییرات پیشنهادی در روش های کار را قبول نکنید، مدیریت تهدید کرده است که نیروی کار را قفل کند

20. A declining workforce has to provide for an increasing number of retired people.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار رو به کاهش باید شمار رو به افزایشی از افراد بازنشسته را فراهم کند
[ترجمه گوگل]یک نیروی کار در حال کاهش است که باید تعداد بیشتری از افراد بازنشسته را فراهم کند

21. The workforce is small but highly dedicated.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار کوچک اما بسیار متعهد است
[ترجمه گوگل]نیروی کار کوچک است اما بسیار اختصاص داده شده است

22. The factory's workforce has dwindled from over 000 to a few hundred.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار کارخانه از بیش از ۲۰۰،۰۰۰ نفر به چند صد کاهش پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]نیروی کارخانه از بیش از 000 تا چند صد کاهش یافته است

23. Two thirds of the workforce is / are women.
[ترجمه ترگمان]دو سوم نیروی کار، زنان هستند
[ترجمه گوگل]دو سوم نیروی کار زنان / هستند

24. A quarter of the local workforce is unemployed.
[ترجمه ترگمان]یک چهارم نیروی کار محلی بی کار است
[ترجمه گوگل]یک چهارم نیروی کار محلی بیکار است

25. A highly-trained workforce equals high productivity.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار بسیار آموزش دیده، با بهره وری بالا برابر است
[ترجمه گوگل]نیروی کار بسیار آموزش دیده برابر با بهره وری بالا است

26. There are rumblings of annoyance throughout the workforce.
[ترجمه ترگمان]در سراسر نیروی کار نوعی عصبانیت وجود دارد
[ترجمه گوگل]سر و صدا در سراسر نیروی کار وجود دارد

27. We want to involve the workforce at all stages of the decision-making process.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم نیروی کار را در تمام مراحل فرآیند تصمیم گیری دخیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم نیروی کار را در تمام مراحل فرایند تصمیم گیری درگیر کنیم

28. The company is reducing the size of its workforce.
[ترجمه ترگمان]شرکت اندازه نیروی کار خود را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت حجم نیروی کار خود را کاهش می دهد

The factory's work force has to be increased.

باید بر شمار کارگران کارخانه افزوده شود.


پیشنهاد کاربران

نیروی کار

با توجه به بافت متن :
- پرسنل
- نیروی انسانی
- گارگر
- کارمند
- خدمه
- کارکنان
- خدمتکار
- منشی

noun - countable :
نیروی کار
کارکنان
staff
personnel

به معنای نیروی کار


کلمات دیگر: