کلمه جو
صفحه اصلی

willingly


ازروی میل، بامیل، برضایت، طوعا، برضاورغبت

انگلیسی به انگلیسی

• gladly; voluntarily; agreeably, readily; eagerly

جملات نمونه

1. What we do willingly is easy.
[ترجمه محسن] چیزی که از روی میل انجام میدهیم آسان است.
[ترجمه امید چغانه] چیزی که مشتاقانه انجام می دهیم آسان است
[ترجمه ترگمان]کاری که با کمال میل انجام می دیم آسونه
[ترجمه گوگل]آنچه ما به خوبی انجام می دهیم آسان است

2. All things are easy that are done willingly.
[ترجمه ترگمان]همه کارها آسان است
[ترجمه گوگل]همه چیز آسان است که به صورت داوطلبانه انجام می شود

3. Love is like sentence spell always let people willingly addictions.
[ترجمه ترگمان]عشق مثل هجی کردن همیشه به مردم اجازه می دهد تا به میل خود اعتیاد پیدا کنند
[ترجمه گوگل]عشق مثل طلسم حکم است که همیشه به اعمال نفوذ خویشتن داری

4. She would willingly forgo a birthday treat if only her warring parents would declare a truce.
[ترجمه ترگمان]او با رغبت از یک جشن تولد چشم پوشی می کرد که اگر فقط پدر و مادرش در حال جنگ بودند، متارکه جنگ را اعلام می کردند
[ترجمه گوگل]اگر به تنهایی والدین متخاصم او آتش بس را اعلام کنند، او تمایل به ازدواج با تولد را رها می کند

5. Many people willingly converted to Buddhism.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با رغبت به مذهب بودا تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به میل خود به بودیسم تبدیل شده اند

6. To keep his job, he willingly subordinated his own interests to the objectives of the company.
[ترجمه ترگمان]برای حفظ شغلش، با کمال میل منافع خود را تابع اهداف شرکت بود
[ترجمه گوگل]برای حفظ شغل خود، او دلسوز منافع خود را به اهداف شرکت منحرف کرد

7. I would never willingly upset you.
[ترجمه ترگمان] من هیچوقت با میل تو رو ناراحت نمی کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز دلم برایت تنگ نخواهد شد

8. People would willingly pay more for better services.
[ترجمه ترگمان]مردم مایل به پرداخت پول بیشتر برای خدمات بهتر خواهند بود
[ترجمه گوگل]مردم تمایل بیشتری برای خدمات بهتر دارند

9. Sixty percent of voters said they would willingly pay higher taxes for better health care.
[ترجمه ترگمان]شصت درصد رای دهندگان گفتند که آن ها با میل به پرداخت مالیات های بیشتر برای مراقبت های بهداشتی بهتر می پردازند
[ترجمه گوگل]شصت درصد از رای دهندگان گفتند که مایلند مالیات بیشتری برای مراقبت های بهداشتی بهتر بپردازند

10. I can only speculate that he left willingly.
[ترجمه ترگمان]من فقط می تونم حدس بزنم که اون با میل خودش رفته
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم حدس بزنم که او آرزو کرده است

11. If we won't do it willingly, he'll make us do it.
[ترجمه ترگمان]اگر ما این کار را با کمال میل انجام ندهیم، او ما را مجبور می کند این کار را بکنیم
[ترجمه گوگل]اگر ما آن را به دلخواه انجام ندهیم، او را به ما این کار را انجام خواهد داد

12. The men who were as willingly pewed in the parish church as their sheep were in night folds.
[ترجمه ترگمان]مردانی که در کلیسا با میل و رغبت به کلیسا می رفتند، در حالی که sheep در تاریکی شب به هم ریخته بودند
[ترجمه گوگل]مردانی که به طرز دلخوشی در کلیسای فرعون به عنوان گوسفند خود در شب شبانه شدند

13. A bellyful of gluttony will never study willingly.
[ترجمه ترگمان]یک دنیا شکم پرستی هرگز با میل و رغبت درس نمی خواند
[ترجمه گوگل]شکم پر از خستگی هرگز به دلخوشی نخواهد ماند

14. One thing is certain - she won't resign willingly.
[ترجمه ترگمان]یک چیز مطمئن است - او از روی میل استعفا نمی دهد
[ترجمه گوگل]یک چیز مطمئنا - او با آرزوی خویش ناکام نخواهد ماند

15. I would never willingly go anywhere by boat, much less go on a cruise.
[ترجمه ترگمان]من هرگز با میل و رغبت به هیچ جایی نخواهم رفت
[ترجمه گوگل]من هرگز مایل نیستم با قایق به هر کجا بروید، خیلی کمتر به یک کروز بروید

پیشنهاد کاربران

مشتاقانه

به خواست خود، با دل و جان

با کمال میل

با رضایت خاطر
به خواست خود
با طیب خاطر

دل بخواه

God willingly
انشالله


کلمات دیگر: