کلمه جو
صفحه اصلی

processional


معنی : بصورت صفوف منظم
معانی دیگر : (کلیسا) کتاب دستور العمل مراسم و گام برداری های مذهبی، دسته جمعی، دسته ای، سرود جمعی، سرود دسته جمعی، کتاب سرود

انگلیسی به فارسی

دسته جمعی،دسته ای،سرود جمعی،سرود دسته جمعی،کتاب سرود


مستعمره، بصورت صفوف منظم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or used for a procession.

- The couple wanted the processional music that is traditional at weddings.
[ترجمه ترگمان] این زوج خواهان موسیقی دسته هستند که در مراسم های عروسی سنتی است
[ترجمه گوگل] این زن و شوهر خواستار موسیقی فرایندی که در مراسم عروسی سنتی است
اسم ( noun )
مشتقات: processionally (adv.)
(1) تعریف: a hymn or piece of music that accompanies a procession.

(2) تعریف: a book containing the music and ritual used during a religious procession.

• march, music that accompanies a procession
of a procession, pertaining to a march
processional means used for or taking part in a ceremonial procession.

مترادف و متضاد

بصورت صفوف منظم (صفت)
processional

جملات نمونه

1. There was tight security along the processional route.
[ترجمه ترگمان]در امتداد مسیر دسته تدابیر شدید امنیتی برقرار بود
[ترجمه گوگل]در امتداد مسیر رسمی امنیت تنگ وجود داشت

2. The processional party was already waiting for him.
[ترجمه ترگمان]دسته دسته منتظر او بودند
[ترجمه گوگل]حزب اعضای حزب پیش از این در انتظار او بود

3. The processional way begins at the north-west entrance, with the cone placed squarely behind you.
[ترجمه ترگمان]مسیر دسته در ورودی شمال غربی شروع می شود و مخروط درست پشت سر شما قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]راه رسمی در ورودی شمال غربی شروع می شود، با مخروطی که کاملا پشت سر شما قرار گرفته است

4. A processional hymn is available to all.
[ترجمه ترگمان]یک سرود processional برای همه موجود است
[ترجمه گوگل]سرود رسمی در دسترس همه است

5. Flags lined the processional route.
[ترجمه ترگمان]پرچم هایی که در مسیر دسته قرار داشتند
[ترجمه گوگل]پرچم مسیر مسیریابی را به نمایش گذاشت

6. Processional races and the abject lack of competition for the 3- year - old Schumacher and his reluctant understudy Rubens Barrichello sparked a winter of bitter in-fighting .
[ترجمه ترگمان]مسابقات processional و فقدان رقابت برای شوماخر ۳ ساله و his reluctant روبنس، باعث ایجاد زمستان تلخ در جنگ شد
[ترجمه گوگل]اسطوره های نژادپرستانه و ناکامی رقابت برای شوماخر سه ساله و دروازهبان اکران او، روبنس بارریکلو، زمستانی از جنگ تلخ را آغاز کرد

7. According to Nietzsche's new interpretation of reality these processional organizations of force are to be qualified as will-to-power forces.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تفسیر جدید نیچه از واقعیت، این دسته از سازمان های نیرو باید به عنوان نیروهای نیروی - نیرو واجد شرایط شوند
[ترجمه گوگل]با توجه به تفسیر جدید نیچه از واقعیت، این سازمان های دسته جمعی نیروهای واکنش پذیر به عنوان نیروهای اهریمنی واجد شرایط هستند

8. Their first exhibition of themselves was in a processional march of two and two round the parish.
[ترجمه ترگمان]اولین نمایش آن ها در یک راه پیمایی دسته جمعی دو و دو دور از ناحیه بود
[ترجمه گوگل]اولین نمایشگاه خودشان در یک راهپیمایی رسمی از دو و دو دورۀ فرقه بود

9. Then, brain trust suggests to examine processional catchword.
[ترجمه ترگمان]پس، اعتماد به مغز نشون میده که catchword رو بررسی کنیم
[ترجمه گوگل]سپس، اعتماد به مغز پیشنهاد می کند که به دنبال کلمه ی فرعی بروید

10. Questions set off a processional effect that has an impact beyond our imagining. Questioning our limitations is what tears down the walls-in business, in relationships, between countries.
[ترجمه ترگمان]این سوال ها نتیجه دسته دسته هستند که تاثیر آن فراتر از تصور ما است سوال کردن از محدودیت های ما، چیزی است که از دیوارها - در کسب وکار، در روابط، بین کشورها می گذرد
[ترجمه گوگل]سوالات یک اثر اداری ایجاد می کنند که تأثیری فراتر از تصور ما دارد پرسش از محدودیت های ما این است که دیوارها را در درون کسب و کار، در روابط، بین کشورها پاره می کند

11. When the processional music begins, all graduates must stand up to welcome the Presiding Group to enter the Auditorium.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که موسیقی دسته شروع می شود، همه فارغ التحصیلان باید بایستند تا از گروه ریاست برای ورود به تالار کنفرانس استقبال کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که موسیقی فرایند شروع می شود، تمام فارغ التحصیلان باید به استقبال خوش آمد گویی رئیس گروه برای ورود به سالن نمایش

12. After processional main forces awaits machine hall through home, gather in bay boat to match a park on the side of eat building in.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که نیروهای اصلی دسته در خانه می مانند، در قایق خلیج گرد هم جمع می شوند تا با پارکی در کنار ساختمان مقابله کنند
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه نیروهای اصلی فرماندهی در داخل خانه به خانه می آیند، در یک قایق خلوت جمع می شوند تا یک پارک در کنار ساختمان غذا بخورند

13. Processional organization is according to Nietzsche the fundamental operation of everything that is real and alive.
[ترجمه ترگمان]سازمان processional بر طبق نیچه، عملیات بنیادین هر چیزی که واقعی و زنده است، می باشد
[ترجمه گوگل]سازمان یونسکو بر طبق نظر نیچه است که عملیات اساسی همه چیز واقعی و زنده است

14. Some people also think that it has a processional ritual use.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد همچنین فکر می کنند که استفاده از مراسم دسته دسته صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم نیز فکر می کنند که استفاده از آیات رسمی دارد

15. People carry the holy fire and processional banners to the Teacher in the dwelling of dawn.
[ترجمه ترگمان]مردم آتش مقدس و دسته دسته را در خانه سپیده دم حمل می کنند
[ترجمه گوگل]مردم خانه آتش سوزی و نشانه های مستعمرات را در خانه سپیده دم در اختیار معلم قرار می دهند

پیشنهاد کاربران

ردیفی، در صف

پشت سر هم


کلمات دیگر: