کلمه جو
صفحه اصلی

anomie


معنی : بی هنجاری، اعتقاد به بی نظمی، بی توجهی به اصول دین
معانی دیگر : بی هنجاری، بی توجهی به اصول دین، اعتقاد به بی نظمی

انگلیسی به فارسی

بی‌هنجاری، بی‌توجهی به اصول دین، اعتقاد به بی‌نظمی


anomie، بی هنجاری، اعتقاد به بی نظمی، بی توجهی به اصول دین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: anomic (adj.)
(1) تعریف: a breakdown or lack of values, norms, or structure in a society.

(2) تعریف: the alienated feeling of an individual or class resulting from such a breakdown.

(3) تعریف: a personal feeling of not being part of, or responsible to, society.

• breakdown of social structure (sociology)

مترادف و متضاد

بی هنجاری (اسم)
anomie, anomy

اعتقاد به بی نظمی (اسم)
anomie, anomy

بی توجهی به اصول دین (اسم)
anomie, anomy

جملات نمونه

1. Liberation has turned sour producing anomie and alienation, severely undermining any sense of collective responsibility or response.
[ترجمه ترگمان]جبهه آزادی بخش خلق و خوی تولید کننده را ترش کرده است و بیگانگی و بیگانگی را به شدت از بین می برد و هرگونه حس مسئولیت جمعی را تضعیف می کند
[ترجمه گوگل]آزادی تبدیل شده است که باعث ایجاد بی نظمی و بی نظمی می شود، که به شدت تحت تاثیر احساس مسئولیت یا واکنش جمعی قرار می گیرد

2. Anomie theorists and their subcultural followers reversed the classical position on these matters, and in doing so encountered serious problems.
[ترجمه ترگمان]نظریه پردازان anomie و پیروان خرده فرهنگ آنان موضع کلاسیک در این زمینه را معکوس کرده و در انجام این کار با مشکلات جدی روبرو شدند
[ترجمه گوگل]نظریهپردازان Anomie و پیروان زیر فرهنگیشان موضع کلاسیک در مورد این مسائل را تغییر داده و در انجام این کار با مشکلات جدی مواجه شده اند

3. The problem lies in ethical anomie, philosophical befuddlement and the hypocrisy that today permeates every aspect of our so-called civilized world.
[ترجمه ترگمان]مشکل در anomie اخلاقی، befuddlement فلسفی و دورویی است که امروزه به همه جنبه های جهان به اصطلاح متمدن معروف است
[ترجمه گوگل]مشکل این است که در اخلاق اخلاقی، بی نظمی فلسفی و ریاکاری که امروزه هر جنبه ای از جهان به اصطلاح متمدن ما نفوذ می کند

4. What defines an anomie interest group is a group political action that emerges with little or no planning and then quickly stops.
[ترجمه ترگمان]آنچه یک گروه ذی نفع را تعریف می کند یک اقدام سیاسی گروهی است که با برنامه ریزی کم یا بدون برنامه ریزی سر و کار دارد و سپس به سرعت متوقف می شود
[ترجمه گوگل]آنچه که یک گروه متمایز آنومی را تعریف می کند، یک اقدام سیاسی گروهی است که با برنامه ریزی کمی یا بدون برنامه ریزی می شود و سپس به سرعت متوقف می شود

5. The anomie actions often happen in the field of our country's academic evaluation nowadays, one important reasons is that objections exist in the academic evaluation system.
[ترجمه ترگمان]اقدامات anomie اغلب در حوزه ارزیابی آکادمیک کشورمان در حال حاضر رخ می دهند، یکی از دلایل مهم این است که objections در سیستم ارزیابی دانشگاهی وجود دارند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر اقدامات انحرافی در حوزه ارزیابی دانشگاهی کشور ما اتفاق می افتد، یکی از دلایل مهم این است که در نظام ارزیابی دانشگاهی اختلاف نظر وجود دارد

6. As China has undergone such rapid changes, anomie is a prime candidate for lower levels of happiness.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که چین دست خوش تغییراتی شدید شده است، anomie یک کاندید اصلی برای سطوح پایین شادی است
[ترجمه گوگل]همانطور که چین چنین تغییرات سریعی را تجربه کرده است، anomie یک نامزد اصلی برای سطوح پایین شادی است

7. Industrial class conflict was a symptom of anomie.
[ترجمه ترگمان]نزاع در طبقه صنعتی نشانه ای از anomie بود
[ترجمه گوگل]درگیری های طبقه صنعتی نشانه ای از بی نظمی بود

8. Its ethics road is anomie and attribution.
[ترجمه ترگمان]مسیر اخلاقی آن anomie و attribution است
[ترجمه گوگل]جاده اخلاق آن ناآگاهی و نامگذاری است

9. Therefore studying university students' Net Moral Anomie has important realistic meanings.
[ترجمه ترگمان]بنابراین مطالعه دانشجویان دانشگاه به طور خالص دارای معانی واقع گرایانه مهم است
[ترجمه گوگل]لذا مطالعه دانشجویان دانشگاه Anomie اخلاق خبری دانشجویان معانی مهم واقع گرایانه است

10. One outstanding problem existing in universities is the anomie of academic morality.
[ترجمه ترگمان]یک مشکل برجسته که در دانشگاه ها موجود است the اخلاق دانشگاهی است
[ترجمه گوگل]یکی از مشکلات برجسته موجود در دانشگاه ها، ناشی از اخلاق علمی است

11. First, the anomie of police power is divided into three types: the offside of the police power, the lack of the police power, and the dislocation of the police power.
[ترجمه ترگمان]اول، قدرت پلیس به سه نوع تقسیم می شود: the قدرت پلیس، فقدان قدرت پلیس و جابجایی قدرت پلیس
[ترجمه گوگل]اول از همه، نیروی پلیس قدرت به سه نوع تقسیم می شود: خارج کردن قدرت پلیس، فقدان قدرت پلیس و جابجایی قدرت پلیس

12. There are only so many metaphors any choreographer can come up with for anomie.
[ترجمه ترگمان]فقط so هست که هر choreographer می تونه با anomie بیاره
[ترجمه گوگل]تنها استعاره های بسیاری وجود دارد که هر خواننده می تواند برای آنومیا ارائه دهد

13. The statistical analysis of the frequencies of occurrence between two groups indicates that the news media's irregular performances are a true reflection of the various media anomie.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل آماری فرکانس وقوع بین دو گروه نشان می دهد که اجراهای نامنظم رسانه های خبری انعکاسی واقعی از شبکه های مختلف رسانه ای هستند
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل آماری فرکانس های رخداد بین دو گروه نشان می دهد که عملکرد نامنظم رسانه های خبری یک بازتاب واقعی از ناسازگاری رسانه های مختلف است

14. This paper discusses the results of an investigation of the news media's irregular performances focusing on the forms, frequencies of occurrence and the underlying causes of the media anomie.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی نتایج تحقیقات بی قاعده رسانه های خبری می پردازد که بر اشکال، فرکانس های وقوع و دلایل اساسی رسانه های اجتماعی تاکید دارند
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد نتایج تحقیق در مورد عملکرد نامنظم رسانه های خبری با تمرکز بر فرم ها، فرکانس وقوع و علل اساسی آن، بحث می کند

پیشنهاد کاربران

بی هنجاری، فقدان، عدم، یا نبود ( هیچ ) قاعده مندی یا ضابطه مند ی توسط هنجارهای مشترک

- ناهنجاری

anomie ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بی هنجاری 2
تعریف: احساس شخصی حاکی از عدم تعلق به گروه اجتماعی و نیز احساس بیگانگی و ناامیدی در یک فرد یا جامعه به خصوص در اثنای رویدادهایی مانند جنگ و بلایای طبیعی و رکود اقتصادی


کلمات دیگر: