کلمه جو
صفحه اصلی

willed


دارای اراده ی بخصوص، - اراده، اراده an iron willed man مردی آهنین اراده

انگلیسی به فارسی

دارای اراده‌ی بخصوص، - اراده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having a will, usu. of a specified kind.

- a strong-willed child
[ترجمه A.A] یک بچه خیره سر ( خود رای و لجباز )
[ترجمه ترگمان] یک کودک با اراده قوی
[ترجمه گوگل] یک فرزند قوی

• having a will of a particular nature (i.e. strong-willed); deliberate

جملات نمونه

1. he willed his garden to his wife
وصیت کرد که باغش را به زنش بدهند.

2. the nation willed that all children be educated
ملت مصمم شد که همه ی بچه ها تحصیل کنند.

3. whatever is willed strongly will be achieved
آنچه که سخت اراده شود انجام خواهد یافت.

4. I succeeded because I willed it; I never hesitated.
[ترجمه ترگمان]موفق شدم به این خاطر که آن را آرزو کردم؛ هرگز تردید نمی کردم
[ترجمه گوگل]من موفق شدم چون من آن را خواستم؛ من هرگز تردید نکردم

5. He willed himself not to panic.
[ترجمه ترگمان]خواست خود را به وحشت نیندازد
[ترجمه گوگل]او خود را وحشت زده کرد

6. I willed my eyes to open and heaved myself over on to my back.
[ترجمه ترگمان]می خواستم چشمانم را باز کنم و خودم را روی پشتم فشار دهم
[ترجمه گوگل]من چشم هایم را باز کردم و خودم را روی پشتم گذاشتم

7. He willed his money to a hospital.
[ترجمه ترگمان]پول او را به بیمارستان فرستاد
[ترجمه گوگل]او پول خود را به یک بیمارستان خواند

8. She willed her eyes to stay open.
[ترجمه ترگمان]خواست چشم هایش را باز نگه دارد
[ترجمه گوگل]او چشم هایش را برای ماندن باز کرد

9. Joe had willed everything he possessed to them.
[ترجمه ترگمان]جو همه چیزهایی را که به آن ها تعلق داشت خواسته بود
[ترجمه گوگل]جو خواسته بود همه چیز را به او بدهد

10. This happened because God willed it.
[ترجمه ترگمان]این اتفاق افتاد چون خدا می خواست
[ترجمه گوگل]این اتفاق افتاد چون خدا آن را خواست

11. Joe had willed them everything he possessed.
[ترجمه ترگمان]جو همه چیز را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]جو همه چیزش را در اختیار داشت

12. He willed most of his money to charities.
[ترجمه ترگمان]بیشتر پولش را می خواست به خیریه برساند
[ترجمه گوگل]او بسیاری از پول خود را به موسسات خیریه جلب کرد

13. Grandfather willed my brother his car.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ، ماشین برادرم را می خواست
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من برادرش ماشین را برانگیخت

14. He willed that his property be divided equally among his children.
[ترجمه ترگمان]می خواست که اموالش به طور مساوی در میان فرزندان تقسیم شود
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که اموالش در میان فرزندانش به طور مساوی تقسیم شود

15. Father willed me the house and my sister the income from the investments.
[ترجمه ترگمان]پدر می خواست خانه و خواهرم درآمد the را به من بدهد
[ترجمه گوگل]پدر من خانه و خواهر من درآمد را از سرمایه گذاری به من داد

an iron-willed man

مردی آهنین اراده


پیشنهاد کاربران

ارادی

a strong - willed person کسی که اراده ی قوی ای دارد.


هدف گذاری کردن
عزم خود را جزم کردن


کلمات دیگر: