کلمه جو
صفحه اصلی

binary


معنی : دوتایی، مضاعف، جفتی
معانی دیگر : دوگانه، متشکل از دو چیز، مزدوج، دو برابر، (شیمی) دارای دو بنیان یا دو عنصر، دارای یک عنصر و یک بینان، (کامپیوتر) باینری، دوگان (عدد 1 و صفر)، دودویی، (موسیقی) دوبخشی، قطعه ی مرکب از دو قسمت وابسته

انگلیسی به فارسی

دودویی، دوتایی


دوتایی، جفتی، مضاعف


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: consisting of or characterized by two parts or components.

(2) تعریف: pertaining to a numbering system with a base of two.

(3) تعریف: a chemical compound or a metal that contains two elements.
اسم ( noun )
حالات: binaries
• : تعریف: something composed of two parts.

• something made up of two parts
having two parts; of or pertaining to a numbering system based on two digits; of or pertaining to the method of coding information in computers (computers)
the binary system expresses numbers using only the two digits 0 and 1. it is used especially in computing. attributive adjective here but can also be used as an uncount noun. e.g. normal computing is based on counting in binary.
binary is used to describe something that consists of two things or parts.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] دوتایی ؛ دودویی
[برق و الکترونیک] دو دویی - دودویی سیستم اعداد در مبنای دو که تنها از دو عدد 0 و 1 استفاده می کند . منطق دو دویی بر اساس یکی از دو حالت ( قطع ) یا ( وصل ) یا به تریب 0 و 1 عمل می کند . از سیستم دو دویی برای زمز گذاری عددی دراکثر رایانههای رقمی استفاده می شود .
[ریاضیات] در مبنای دو، دو تایی، دودویی، دو جایی، دو گانه، پایه ی دودویی، مضاعف، دو وضعیتی، مزدوج
[آمار] 1. دوحالتی 2. دودویی
[آب و خاک] دودوئی

مترادف و متضاد

دوتایی (صفت)
dual, double, bigeminal, binary, duplex, dyadic

مضاعف (صفت)
binary, duplex, doubled, redoubled

جفتی (صفت)
binary, paired, correlative

twofold


Synonyms: double, paired, binate, doubled, twice, dual


Antonyms: lone, single, singular


جملات نمونه

1. binary elements
ترکیبات دوگانه

2. binary operation
عمل دوتایی

3. a binary policy
سیاست دوگانه

4. a binary star
(نجوم) ستاره ی دوگانه (دوقلو)

5. the binary scale
دسته بندی دوگانه

6. Using binary notation is in fact just manipulating ones and noughts.
[ترجمه ترگمان]استفاده از نماد دودویی، در حقیقت فقط دستکاری و دستکاری اعداد است
[ترجمه گوگل]با استفاده از نماد باینری، در حقیقت فقط آنهایی که در حال تغییر هستند و noughts هستند

7. The instructions are translated into binary code, a form that computers can easily handle.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل ها به کد دودویی ترجمه می شوند، شکلی که کامپیوترها به راحتی می توانند با آن مقابله کنند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها به کد باینری تبدیل می شوند، یک فرم که کامپیوتر به راحتی می تواند اداره کند

8. A binary number is a number written in base using the two numbers 0 and
[ترجمه ترگمان]عدد دودویی یک عدد دودویی است که در پایه با استفاده از دو عدد ۰ نوشته می شود
[ترجمه گوگل]یک عدد دودویی عددی است که در پایه با دو عدد 0 و

9. The machine does the calculations in binary.
[ترجمه ترگمان]ماشین محاسبات را در دودویی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این ماشین محاسبات را در باینری انجام می دهد

10. This is usually the case when fixed-point binary format is used to represent store addresses, for example.
[ترجمه ترگمان]این معمولا زمانی است که فرمت باینری نقطه ای ثابت برای نشان دادن آدرس های ذخیره مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این معمولا مواردی است که برای نمایش آدرسهای فروشگاه، برای مثال، از فرمت دودویی ثابت استفاده می شود

11. Their outputs are interpreted as a 6-bit signed binary number, which is to be the setting of the steering wheel.
[ترجمه ترگمان]خروجی آن ها به عنوان یک شماره دوتایی امضا شده امضا می شود که قرار است تنظیم فرمان باشد
[ترجمه گوگل]خروجی های آنها به عنوان یک عدد دودویی امضا شده 6 بیتی تعبیر شده است که باید تنظیم فرمان باشد

12. Suppose we wish to send binary data along a telephone line.
[ترجمه ترگمان]فرض کنید می خواهیم داده های دودویی را در امتداد خط تلفن بفرستیم
[ترجمه گوگل]فرض کنید ما مایل به ارسال اطلاعات باینری در طول خط تلفن

13. However, for normal fixed-point binary arithmetic, we wish to have a range of positive and negative values.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای محاسبات دودویی یک نقطه ثابت، ما می خواهیم طیف وسیعی از مقادیر مثبت و منفی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]با این حال، برای محاسبه دودویی عادی ثابت، ما آرزو داریم که طیف وسیعی از مقادیر مثبت و منفی داشته باشیم

14. A single bit-plane can hold only one binary digit in each position.
[ترجمه ترگمان]یک تک هواپیما می تواند تنها یک رقم دودویی را در هر موقعیت نگه دارد
[ترجمه گوگل]یک بیت یک بیت تنها می تواند یک رقم باینری را در هر موقعیت نگه دارد

a binary star

(نجوم) ستاره‌ی دوگانه (دوقلو)


a binary policy

سیاست دوگانه


binary elements

ترکیبات دوگانه


پیشنهاد کاربران

تصاعدی

دومقداره

دو اندازه ، دو اندازه ای

دو حالتی

دو جنسه

عمل دوتایی ( ریاضیات جبر )

Noun:

something having two parts.
A binary star
A binary system
چیزی که دو قسمتی - دو بخشی است
یا متشکل از دو قسمت/بخش است
دارای دو قسمت /بخش


2
Adj
relating to, composed of, or involving two things
دوتایی


دو منظوره

صفر و یک

binary ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: دوتایی 1
تعریف: متشکل از دو جزء؛ مربوط به دستگاه عددنویسی در مبنای 2 که در آن از ارقام صفر و یک استفاده می‏شود؛ در مورد همۀ ابزارهایی که با دو حالت کار می‏کنند نیز به کار می‏رود


کلمات دیگر: