کلمه جو
صفحه اصلی

clipping


معنی : اختصار، چیدن، موزنی، تکه چیده شده، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه
معانی دیگر : هر چیز بریده یا چیده یا زده شده، بریده ی کتاب و روزنامه و مجله و غیره، چینش، برش، کوتهسازی (رجوع شود به: clip)، عمل کوتاه کردن مثل مو، اختصار مخصوصا از اخر، درجمع اخبارقیچی شده ازروزنامه

انگلیسی به فارسی

چیدن، تکه چیده شده، عمل کوتاه کردن (مثل مو)، اختصار(مخصوصا از اخر)، (درجمع) اخبار قیچی شده ازروزنامه


قطع کردن، موزنی، اختصار، تکه چیده شده، چیدن، عمل کوتاه کردن، اخبار قیچی شده از روزنامه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: clippingly (adv.)
(1) تعریف: a piece clipped off or from.
مشابه: clip

- a clipping from a plant
[ترجمه ترگمان] تکه clipping از یک گیاه
[ترجمه گوگل] یک قطع از یک کارخانه
- magazine clippings
[ترجمه ترگمان] بریده های مجله
[ترجمه گوگل] برش مجله

(2) تعریف: the action performed by a person or thing that clips.
مشابه: clip

• article cut from a newspaper; piece which has been cut off or clipped out
a clipping is an article, picture, or advertisement that has been cut from a newspaper or magazine.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] کوتاه کردن . - برش - بخشی از یک متن یا تصویر گرافیکی که می توان از یک برنامه کاربردی به دیگری منتقل کرد . این عمل به سادگی و از طریق کشیدن تصویر به محل مورد نظر توسط ماوس انجام می شود . نگاه کنید به drag and drop چنین سرویسی را که macintosh system 7.5 عرضه می کند امروزه توسط تمام برنامه های کاربردی ارائه نمی شود.
[برق و الکترونیک] سر چینی 1. قطع ابتدا و انتهای گفتار به دلیل قطع و وصل کلید ها در سیستمهای ارسال صدا 2. نوعی اعوجاج صدا که در آن اضافه بار بیش از حد تقویت کننده ها منجر به قطع قله های شکل موج صدا می شود . 3. هر عملی که موجب قطع قله های سیگنال تلویزیونی نظیر قله های مثبت ( سفید ) یا منفی ( سیاه ) سیگنال تصویر یا قله های سیگنال همزمانی شود .4. limiting
[زمین شناسی] فرآیند استخراج، بیرون کشیدن زیرمجموعهای از دادههای فضایی از مجموعه بزرگتری از دادهها به کمک انتخاب فقط دادههای واقع در داخلیا خارج

مترادف و متضاد

اختصار (اسم)
reduction, abbreviation, brevity, clipping, compendium, contraction, compression, abridgment, compend, briefness

چیدن (اسم)
clipping

موزنی (اسم)
clipping

تکه چیده شده (اسم)
clipping

عمل کوتاه کردن (اسم)
clipping

اخبار قیچی شده از روزنامه (اسم)
clipping

excerpt


Synonyms: cutting, piece, part


جملات نمونه

1. Have you finished clipping the hedge?
[ترجمه ترگمان]تو clipping رو تموم کردی؟
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال به تکه تکه کردن پرچین پایان داده اید؟

2. I saw an old man out clipping his hedge.
[ترجمه ترگمان]یک پیرمرد را دیدم که از hedge کنده شده بود
[ترجمه گوگل]من یک پیرمرد را دیدم که خم شد

3. I was engaged in the delicate task of clipping the dog's claws.
[ترجمه ترگمان]من در آن مرحله حساس بودم که پنجه های سگ ها را پاره کنم
[ترجمه گوگل]من در کار ظریف از قطع پنجه سگ مشغول بودم

4. At clipping time sheep need to be penned.
[ترجمه ترگمان]در وقت بریدن گوشت گوسفند باید پر شده باشد
[ترجمه گوگل]در زمان قطع، گوسفند باید نوشته شود

5. A friend recently sent me a newspaper clipping about someone we were at school with.
[ترجمه ترگمان]یکی از دوستانم اخیرا یک تکه بریده روزنامه برای من فرستاد که به کسی که در مدرسه بودیم اشاره کرد
[ترجمه گوگل]یک دوست اخیرا به من یک روزنامه ارسال کرد که در مورد مدرسه ای با مدرسه صحبت می کرد

6. I'm always clipping recipes out of magazines.
[ترجمه سیزیف] همیشه در حال جدا کردن دستور پخت غذا از مجلات هستم.
[ترجمه ترگمان]همیشه کتاب های آشپزی را از مجلات خارج می کنم
[ترجمه گوگل]من همیشه دستور العمل را از مجلات قطع می کنم

7. Beryl was at her writing desk clipping news Items to send to friends.
[ترجمه ترگمان]بر یل پشت میز تحریرش قرار داشت و از اقلام خبری برای ارسال به دوستان استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]بریل در دفاتر نوشتنش بود که اخبار خبری را برای ارسال به دوستان فرستاد

8. The moon, a nail clipping on a black cloth, rises and as abruptly sets.
[ترجمه ترگمان]ماه، یک تکه بریده شده از پارچه سیاه، از جا بلند می شود و به سرعت حرکت می کند
[ترجمه گوگل]ماه، ناخن بر روی یک پارچه سیاه و سفید بالا می رود و به طور ناگهانی تنظیم می کند

9. I shaved and showered, clipping two seconds off the record, and was soon out on the highway heading for Faketown.
[ترجمه ترگمان]I را اصلاح و بارانی کردم، دو ثانیه بعد از آن رکورد را برداشتم و خیلی زود از بزرگراه به سمت Faketown رفتم
[ترجمه گوگل]من زخم شدم و دوش گرفتم، دو ثانیه از رکورد خارج شدم، و به زودی در بزرگراه به سمت Faketown رفتم

10. Come in clipping time.
[ترجمه ترگمان]زود باش دی گه
[ترجمه گوگل]بیا در زمان قطع

11. Straus could have spent his life clipping coupons, safari hunting, or writing the hyperventilating prose that was his second love.
[ترجمه ترگمان]Straus می توانست کوپن برش را، شکار اکتشافی، یا نوشتن نثر hyperventilating که دومین عشق او بود را گذرانده باشد
[ترجمه گوگل]استراوس می تواند کوپن های خود را قطع کند، شکار سیاحت اکتشافی، و یا نوشتن پروسۀ hyperventilating که دوست دوم او بود

12. Edges are then maintained by clipping with shears or a special attachment on your mower.
[ترجمه ترگمان]سپس با قیچی کردن با قیچی باغبانی یا یک پیوند ویژه بر روی چمن زنی حفظ می شوند
[ترجمه گوگل]سپس لبه ها با قطع کردن با قیچی یا پیوست خاص بر روی ماشین چمن زنی نگهداری می شود

13. Plastic gutters are easily fixed by clipping them into brackets screwed to the fascia board.
[ترجمه ترگمان]gutters پلاستیک به راحتی با استفاده از آن آن ها را به brackets وصل کرده اند
[ترجمه گوگل]زهکشی های پلاستیکی به راحتی توسط قطع کردن آنها به براکت های پیچیده به هیئت مدیره فیشاری ثابت می شود

14. And each clipping prompts an anecdote, often about softball, bowling and football teammates long gone.
[ترجمه ترگمان]و هر تکه بریده شده شامل یک داستان، اغلب در مورد سافت بال، بولینگ و فوتبال است که مدت های مدید گذشته است
[ترجمه گوگل]و هر برداشت از یک داستان، اغلب در مورد سوپربول، بولینگ و هم تیمی های فوتبال طولانی رفته است

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

hair clippings

موهای بریده، بریده‌های مو


nail clippings

ناخن بریده، تراشه‌های ناخن


He had pasted newspaper clippings on his office door.

روی در اتاقش بریده‌های جراید را چسبانده بود.


پیشنهاد کاربران

ترخیم یا کوتاه سازی

clipping ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: بریده‏سازی
تعریف: فرایندی در واژه‏سازی که در آن بخش پایانی یا بخش ابتدایی یک واژه حذف و درنتیجه صورت کوتاه‏تری ایجاد می شود


کلمات دیگر: