کلمه جو
صفحه اصلی

coder


رمز گذار

انگلیسی به فارسی

رمزگذار


برنامه نویسی، رمز گذار


انگلیسی به انگلیسی

• person who puts messages in code; person who designs and writes and tests computer programs

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] رمز گذار، برنامه نویس، کد گذار .
[برق و الکترونیک] رمز گذار 1. وسیله ای که با تولید پالسهای با طول و با فواصل متغیر، رمزهایی را تولید می کند، مانند رمز گذارهای مورد استفاده در سیستمهای پسشگر و راهنمای رادیویی 2. وسیله ای که رشته ای از دستورالعملهای کامپیوتری را به رمز های قابل قبول توسط دستگاه ترجمه می کند .
[ریاضیات] کدگذار، رمز گذار، به رمز درآور، رمز کن

جملات نمونه

1. The susceptibility of coders handling large quantities of technical data is self-evident.
[ترجمه ترگمان]آسیب پذیری of با حجم زیاد از داده های فنی به خودی خود بدیهی و بدیهی است
[ترجمه گوگل]حساسیت برنامه نویسان با جمع آوری مقادیر زیاد اطلاعات فنی کاملا واضح است

2. The coder then selects the codes to apply.
[ترجمه ترگمان]سپس رمز کد را انتخاب می کند تا اعمال شود
[ترجمه گوگل]کدنویسی سپس کدها را اعمال می کند

3. Since the video coder is at energy-saving mode when not transmits video data, the invention can save energy.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که کدگذاری ویدئو در حالت صرفه جویی در انرژی است وقتی داده های ویدئو را انتقال نمی دهد، اختراع می تواند انرژی را ذخیره کند
[ترجمه گوگل]از آنجا که رمزگذار تصویر در حالت صرفه جویی در انرژی است که داده های ویدئویی را انتقال نمی دهد، اختراع می تواند انرژی را ذخیره کند

4. In the implementation of the voice coder, this paper proposes a method to computing the ratio of packet losing based on RTP protocol, and brings forward a.
[ترجمه ترگمان]در پیاده سازی کدگذاری صدا، این مقاله روشی را برای محاسبه نسبت شکست بسته مبتنی بر پروتکل RTP پیشنهاد می دهد و a را به جلو می آورد
[ترجمه گوگل]در اجرای رمز گذار صوتی، این مقاله یک روش برای محاسبه نسبت بسته شدن بسته بر مبنای پروتکل RTP ارائه می دهد و یک روبرو می آورد

5. It is key we get an experienced coder to help us with other games.
[ترجمه ترگمان]کلیدی است که یک coder با تجربه دریافت می کنیم تا به ما در بازی های دیگر کمک کند
[ترجمه گوگل]مهم این است که ما یک برنامه نویس با تجربه برای کمک به دیگر بازی ها داریم

6. First, the theoretical foundations of wavelet based video coder as well as a new video coder for low bit rate video compression used in this research are presented.
[ترجمه ترگمان]ابتدا، اصول نظری coder ویدیویی مبتنی بر موجک و همچنین یک کد گذار ویدیو جدید برای فشرده سازی ویدیوی بیت کم استفاده شده در این تحقیق ارائه شده است
[ترجمه گوگل]اولا، مبانی نظری کدنویسی ویدئویی مبتنی بر موجک و همچنین یک کدنویسی ویدئوی جدید برای فشرده سازی ویدئویی با سرعت پایین بکار گرفته شده در این تحقیق ارائه شده است

7. Optional equipment: hot-melt coder, inflatable (nitrogen) device, packing bags hanging hole devices, packaging films perforated exhaust.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات اختیاری: کدگذاری داغ - ذوب، دستگاه inflatable (نیتروژن)، بسته بندی وسایل سوراخ دار، تجهیزات سوراخ دار و لوله اگزوز
[ترجمه گوگل]تجهیزات اختیاری داغ مگ ریور، دستگاه تورم (نیتروژن)، کیسه های بسته بندی دستگاه های سوراخ حلق آویز، فیلم بسته بندی اگزوز سوراخ دار

8. Coder, Tutorial Editor, and map editor.
[ترجمه ترگمان]Coder، ویرایشگر آموزشی، و ویرایشگر نقشه
[ترجمه گوگل]Coder، Editor Tutorial، و ویرایشگر نقشه

9. The design and realizing of H. 264 video coder becomes a hotspot in video communication area.
[ترجمه ترگمان]طراحی و درک H ؟ کدگذاری ویدئو یک نقطه کانونی در حوزه ارتباطات ویدئویی است
[ترجمه گوگل]طراحی و تحقق H 264 کدک ویدئویی تبدیل به یک نقطه کانونی در زمینه ارتباطات تصویری می شود

10. The hardware implementation of video coder and decoder is the precondition to process and transmit the digital video, so it is important to research the video process system based on the DSP.
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی سخت افزاری کد کننده ویدیو و رمزگشا، پیش شرط پردازش و انتقال ویدیو دیجیتال است، بنابراین مهم است که براساس سیستم پردازش ویدیو براساس DSP ها تحقیق کنید
[ترجمه گوگل]پیاده سازی سخت افزاری رمزگذار و رمزگذار ویدیو پیش شرط پردازش و انتقال ویدئو دیجیتال است، بنابراین مهم است که سیستم پردازش ویدئو بر اساس DSP تحقیق شود

11. Open source, commercial - grade real fast arithmetic coder, I have used in large - scale remote sensing image compression.
[ترجمه ترگمان]یک منبع باز، یک coder ریاضی سریع واقعی، من در فشرده سازی تصویر سنجش از راه دور استفاده کرده ام
[ترجمه گوگل]منبع باز، برنامه ریز محرک سریع سریع تجاری تجاری، من در فشرده سازی تصویر سنجش از راه دور در مقیاس بزرگ استفاده می شود

12. Compared with traditional image coder, the Wavelet image coder can compress image effectively and produce easily the embedded bit stream.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با کدگذاری تصویر سنتی، کدگذاری تصویر ویولت می تواند تصویر را به طور موثر فشرده سازی کرده و به آسانی جریان بیتی جاسازی شده را تولید کند
[ترجمه گوگل]در مقایسه با کدنویسی تصویری سنتی، کدنویسی تصویر موجک می تواند تصویر را به طور موثر فشرده و به راحتی جریان بیت تعبیه شده را تولید کند

13. A shaft position coder is necessary in order to control the rotary robot precisely.
[ترجمه ترگمان]کدگذاری موقعیت شفت به منظور کنترل دقیق ربات rotary ضروری است
[ترجمه گوگل]یک ردیف موقعیت شفت برای کنترل دقیق ربات چرخشی ضروری است

14. With the approach of winter the weather came coder.
[ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن زمستان هوا به coder رسید
[ترجمه گوگل]با رویکرد زمستان آب و هوا نرم افزار پخش شد

15. Static error mostly includes shafting error, coder error, time-lag error by TV sensor, measure distortion by optics structure and atmosphere refraction error etc.
[ترجمه ترگمان]خطای ایستا اغلب شامل خطای shafting، خطای کدگذاری، خطای تاخیر زمانی توسط سنسور تلویزیون، اندازه گیری اعوجاج توسط ساختار نوری و خطای انکسار فضا و غیره است
[ترجمه گوگل]خطای استاتیک عمدتا شامل خطای محرک، خطای کددار، خطای ناگهانی زمان توسط سنسور تلویزیون، اعوجاج اندازه گیری توسط ساختار اپتیک و خطای انکسار اتمسفر است


کلمات دیگر: