کلمه جو
صفحه اصلی

bean


معنی : دانه، لوبیا، باقلا، حبوبات، حبه، چیز کم ارزش و جزئی
معانی دیگر : هر دانه ی لوبیا مانند، (امریکا - خودمانی) کله، مخ، مغز، (امریکا - خودمانی - جمع) هیچ، (امریکا - خودمانی) بر کله کوفتن، توسری زدن، (بیس بال) با توپ بر سر چوگان زن زدن، (خودمانی - معمولا با: give) شکست، تنبیه، سرزنش، گوشمالی، (گیاه شناسی) انواع گیاهان بنشن زا از تیره ی نخودها و جنس phaseolus و vigna و dolichos که شامل گیاهان نخود و لوبیا و باقلا و بقولات دیگر می گردد، (لوبیا سبز) نیام، غلاف خوراکی لوبیا سبز

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) باقلا، لوبیا، دانه، حبه، چیز کم‌ارزش و جزئی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: full of beans, spill the beans
(1) تعریف: the edible seed or seed pod of several types of leguminous plants.

(2) تعریف: any of various types of leguminous or bean-bearing plants.

(3) تعریف: any other beanlike seed or object.

- coffee beans
[ترجمه ترگمان] لوبیای قهوه
[ترجمه گوگل] دانه های قهوه

(4) تعریف: (informal) one's head.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beans, beaning, beaned
مشتقات: beanlike (adj.)
• : تعریف: (informal) to strike on the head with an airborne object, esp. a baseball.

• leguminous plant; small edible seed of the bean plant; beanlike seeds (i.e. coffee beans); small application program intended to perform a defined task (in the java internet programming language)
hit on the head
beans are the pods of a climbing plant, or the seeds that the pods contain, which are eaten as a vegetable.
beans are also the seeds of various plants which are used for different purposes, for example to make drinks such as coffee or cocoa, or to produce oil.
if someone is full of beans, they are very lively and full of energy and enthusiasm; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] نگاه کنید به جاوا بنا
[نفت] کاهنده

مترادف و متضاد

دانه (اسم)
grain, kernel, bait, seed, granulation, bean, piece, granule, berry, pill, birdseed, furuncle, rash, whelk, knurl, currant, semen

لوبیا (اسم)
bean, haricot bean

باقلا (اسم)
bean, broad bean

حبوبات (اسم)
grain, bean, cereal, frijol

حبه (اسم)
grain, bean, berry

چیز کم ارزش و جزئی (اسم)
bean

small hard pellet


Synonyms: kernel, seed, berry, nugget, grain


جملات نمونه

kidney beans

لوبیاقرمز


lima beans

لوبیای امریکایی، لوبیای لیما


coffee bean

دانه‌ی قهوه


castor bean

دانه‌ی کرچک


1. bean soup
آبگوشت لوبیا

2. bean feast
(انگلیس - خودمانی) مهمانی پرسرور،جشن مسرت بخش

3. castor bean
دانه ی کرچک

4. coffee bean
دانه ی قهوه

5. the bean sack fell with a crunching sound
کیسه ی لوبیا قرچ کرد و افتاد.

6. spill the bean
(عامیانه) افشا کردن،بروز دادن

7. i don't have a bean
(خودمانی) یک شاهی ندارم،یک غاز ندارم

8. it isn't worth a bean
(خودمانی) یک شاهی نمی ارزد،یک غاز هم نمی ارزد

9. every foolish idea which enters his bean
هر فکر احمقانه ای که به مغزش خطور می کند

10. 'Jeez I feel tired,' said Bean.
[ترجمه ترگمان]بین گلی گفت: خدایا احساس خستگی می کنم
[ترجمه گوگل]جین گفت: 'من احساس خستگی می کنم

11. The rose and the bean families belong to the same order.
[ترجمه ترگمان]رز و خانواده لوبیا هم به همین ترتیب تعلق دارند
[ترجمه گوگل]خانواده گل رز و لوبیا متعلق به همان نظم هستند

12. Coffee beans are the bean - like seeds of the coffee tree.
[ترجمه ترگمان]دانه های قهوه دانه های سویا مانند دانه های قهوه هستند
[ترجمه گوگل]دانه های قهوه دانه های قهوه ای درخت قهوه هستند

13. Bean sprouts are also sold in cans.
[ترجمه ترگمان]جوانه های لوبیا نیز در قوطی ها فروخته می شوند
[ترجمه گوگل]جوانه های لوبیا نیز در قوطی ها فروخته می شوند

14. As her scythe moved mechanically through the bean field, a sandy-colored hare was startled out of its hiding place.
[ترجمه ترگمان]همان طور که داس او به سرعت از میان مزارع لوبیا می گذشت، خرگوش رنگی رنگی از مخفیگاهش بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که اسکیت خود را از طریق میدان لانه مکانیکی حرکت کرد، یک شاخ شش رنگی از محل مخفی شدنش از بین رفت

15. He doesn't have a bean, other than what we lend him.
[ترجمه ترگمان]او یک لوبیا ندارد، به جز آنچه ما به او وام می دهیم
[ترجمه گوگل]او لوبیا ندارد، به غیر از چیزی که ما او را قرض می دهیم

16. Fill the shells with the shredded lettuce, bean mix and tuna.
[ترجمه ترگمان]صدف ها را با کاهو خرد شده، مخلوط لوبیا و ماهی تن پر کنید
[ترجمه گوگل]پوسته را با کاهو خرد شده، لوبیا مخلوط و تنه پر کنید

17. Serve with a red kidney bean salad.
[ترجمه ترگمان] با یه سالاد سیب زمینی سرخ خدمت کن
[ترجمه گوگل]سالاد لوبیا قرمز را خدمت کنید

18. Those may be the rules in baked bean retailing, squealed the suppliers, but books are different.
[ترجمه ترگمان]تامین کنندگان ممکن است قوانین خرده فروشی لوبیای پخته باشند، اما کتاب ها متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]اینها ممکن است قوانینی در مورد خردهفروشی پخته شده باشند، عرضه کنندگان را به دام انداختن، اما کتاب ها متفاوت هستند

19. While whole bean prices more than doubled, gourmet coffee bars pushed up their prices by a far lower percentage.
[ترجمه ترگمان]در حالی که قیمت شکر بیش از دو برابر شده و قیمت قهوه قیمت آن ها را با درصد بسیار پایین افزایش داده است
[ترجمه گوگل]در حالی که قیمت های کل دانه بیش از دو برابر می شود، قهوه های قهوه لذیذ قیمت های آنها را به میزان قابل توجهی کاهش می دهند

green beans

لوبیاسبز


Every foolish idea which enters his bean.

هر فکر احمقانه‌ای که به مغزش خطور می‌کند.


He doesn't know beans about sports.

او درباره‌ی ورزش هیچ نمی‌داند.


He was beaned by a ball and was taken to the hospital.

گوی به سرش خورد و او را به بیمارستان بردند.


They were ready to give the enemy beans.

آماده بودند که یک گوش‌مالی حسابی به دشمن بدهند.


giving the opposition beans in a stinging speech

طی یک سخنرانی انتقادآمیز سخت بر مخالفان تاختن


اصطلاحات

bean feast

(انگلیس - عامیانه) مهمانی پرسرور، جشن مسرت‌بخش


full of beans

پر انرژی، پر اشتیاق، سرزنده


I don't have a bean

(عامیانه) یک شاهی ندارم، یک غاز ندارم


it isn't worth a bean

(عامیانه) یک شاهی نمی‌ارزد، یک غاز هم نمی‌ارزد.


spill the bean

(عامیانه) افشا کردن، بروز دادن


پیشنهاد کاربران

دانه قهوه

یک شاهی ( پول )

لوبیا

لوبیا
گاهی اشاره به هسته درونی چیزی نیز ترجمه می شود

( در لفظ خودمانی آمریکایی ) چوچوله clitoris ، برجستگی لوبیا مانند قسمت خارجی آلت تناسلی زنانه که با مالش اون لذت جنسی با اوج میرسه و در نتیجه اورگاسم حاصل میشه

حبوبات، غلات، لوبیا، نخود

bean bag:صندلی راحتی

Bean - shooter
دروغگو، کسی که خیلی قُپی میاد

از خانواده ی حبوبات هستش به معنی *لوبیا*

در بریتانیایی خودمانی، به چوچول میگن bean
( چوچول = کلیتوریس )


کلمات دیگر: