کلمه جو
صفحه اصلی

bipolar


معنی : دوقطبی، دو انتهایی
معانی دیگر : (در مورد عقیده و سیاست و شخصیت و غیره) مخالف هم، متقابل، متضاد، دارای دو قطب، (وابسته به هر دو قطب کره ی زمین) شمالگانی و جنوبگانی، دو سرالی

انگلیسی به فارسی

دوقطبی، دوانتهایی


دو قطبی، دوقطبی، دو انتهایی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: bipolarity (n.)
(1) تعریف: having two poles, as a planet.

(2) تعریف: having or involving two contrary points of view or opinions.

• having two poles

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] دوقطبی.
[برق و الکترونیک] دوقطبی دارای دو قطب، علامت، یا جهت. - دو قطبی
[نساجی] دو قطبی
[ریاضیات] دو قطبی

مترادف و متضاد

دوقطبی (صفت)
bipolar

دو انتهایی (صفت)
bipolar

جملات نمونه

1. the bipolar world of the postwar period.
[ترجمه ترگمان]جهان دو قطبی دوره پس از جنگ
[ترجمه گوگل]دنیای دوقطبی دوران پس از جنگ

2. She was bipolar as well: up and down, fidgety and despondent.
[ترجمه ترگمان]دو قطبی داشت: بالا و پایین، بی قرار و افسرده
[ترجمه گوگل]او دوقطبی بود و بالا و پایین، نجیب و مبهوت

3. But by 1990 the world was no longer bipolar, except in strategic nuclear weapons and delivery systems.
[ترجمه ترگمان]اما در سال ۱۹۹۰ جهان دیگر به جز در سلاح های هسته ای استراتژیک و سیستم های تحویل، دو قطبی نبود
[ترجمه گوگل]اما تا سال 1990 جهان دیگر دو قطبی نبود، به جز در سلاح های هسته ای و سیستم های تحویل هسته ای

4. The family is designed to replace Advanced Micro's bipolar equivalents and offers customers the important advantage of power savings.
[ترجمه ترگمان]خانواده برای جایگزینی معادل های دو قطبی پیشرفته طراحی شده است و مزیت مهم صرفه جویی در توان را به مشتریان ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این خانواده برای جایگزینی معادلات دوقطبی پیشرفته Micro Micro طراحی شده است و مزایای مهم صرفه جویی در مصرف برق را برای مشتریان ارائه می دهد

5. They have seen a bipolar world collapse, and been shaken as a result.
[ترجمه ترگمان]آن ها شاهد فروپاشی جهانی دو قطبی هستند و در نتیجه متزلزل شده اند
[ترجمه گوگل]آنها یک سقوط جهان دوقطبی را دیده اند و به عنوان یک نتیجه متزلزل شده اند

6. Dulles's policy was based on a bipolar view of the world.
[ترجمه ترگمان]سیاست دالس بر پایه دیدگاه دو قطبی جهان استوار بود
[ترجمه گوگل]سیاست Dulles بر اساس یک دید دو طرفه از جهان بود

7. The bipolar adversary process often involves paying little attention to these wider interests.
[ترجمه ترگمان]فرآیند رقیب دو قطبی اغلب شامل توجه کمی به این منافع گسترده تر است
[ترجمه گوگل]روند متضاد دو قطبی اغلب شامل توجه کمی به این منافع گسترده می شود

8. The magnetic bipolar nature of the features is now firmly established.
[ترجمه ترگمان]ماهیت دو قطبی مغناطیسی این ویژگی ها در حال حاضر کاملا تثبیت شده است
[ترجمه گوگل]ماهیت دو قطبی مغناطیسی ویژگی ها اکنون کاملا محکم است

9. The bipolar world of the 1980s, where two opposing countries held all the power, disappeared very quickly.
[ترجمه ترگمان]دنیای دو قطبی دهه ۱۹۸۰ که دو کشور مخالف همه قدرت را در دست داشتند، به سرعت ناپدید شدند
[ترجمه گوگل]دنیای دوقطبی دهه 1980، که در آن دو کشور مخالف همه قدرت را در اختیار داشتند، بسیار سریع از بین رفتند

10. One Stanford University study compared patients with bipolar disorder with a group of healthy people.
[ترجمه ترگمان]یکی از محققان دانشگاه استنفورد بیماران را با اختلال دوقطبی با گروهی از افراد سالم مقایسه کرد
[ترجمه گوگل]یک مطالعه دانشگاه استنفورد بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی را با گروهی از افراد سالم مقایسه کرد

11. The diamond bipolar devices and the diamond FET are described.
[ترجمه ترگمان]ابزارهای دو قطبی الماس و FET ها شرح داده می شوند
[ترجمه گوگل]دستگاه های دو قطبی الماس و FET الماس شرح داده شده است

12. Experiment using discrete bipolar transistors has been performed to verify the effect of the photocurrent compensation method.
[ترجمه ترگمان]آزمایش استفاده از ترانزیستورهای دو قطبی گسسته برای تایید تاثیر روش کمپنزاسیون جریان نوری انجام شده است
[ترجمه گوگل]برای بررسی تأثیر روش جبران نور فوتون، آزمایش با استفاده از ترانزیستورهای دوقطبی گسسته انجام شده است

13. The silent discharge reactor induced bipolar pulse power-supply can combine advantages of short pulse corona discharge and dielectric barrier discharge as well.
[ترجمه ترگمان]رآکتور تخلیه خاموش ناشی از قدرت پالس دو قطبی می تواند مزایای استفاده از پالس کم پالس و تخلیه مهار دی الکتریک را با هم ترکیب کند
[ترجمه گوگل]راکتور تخلیه سکوت ناشی از تامین برق پالس دو قطبی می تواند مزایای تخلیه قرمز پالس قرمز و تخلیه مانع دی الکتریک را نیز ترکیب کند

14. A bipolar junction transistor relates to the technical field of a semiconductor power device.
[ترجمه ترگمان]یک ترانزیستور اتصال دو قطبی به حوزه فنی دستگاه قدرت نیمه هادی مربوط می شود
[ترجمه گوگل]ترانزیستور اتصال دو قطبی مربوط به زمینه فنی یک دستگاه قدرت نیمه هادی است

the bipolarity of the political views of the two brothers

مخالفت عقاید سیاسی آن دو برادر


پیشنهاد کاربران

دوقطبی

bipolar ( ریاضی )
واژه مصوب: قطبی دوم
تعریف: پیش قطبیِ قطبیِ زیرمجموعه ای از یک فضای بُرداری هنجیده


کلمات دیگر: