کلمه جو
صفحه اصلی

coherence


معنی : چسبیدگی، وابستگی، ارتباط
معانی دیگر : همچسبی، همچسبش، پیوستگی، انسجام، توافق، همسازی، سازواری، سامانمندی، همخوانی، سازگاری، ارتباط مطالب

انگلیسی به فارسی

چسبیدگی، ارتباط (مطالب)، وابستگی


انسجام، ارتباط، وابستگی، چسبیدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: coherency (n.)
(1) تعریف: the quality or condition or having a clear, logical structure or of being understandable.
مترادف: clarity, cohesion, consistency, intelligibility, logic, rationality
متضاد: incoherence
مشابه: congruity, intelligence

- The coherence of his speeches makes note-taking easy.
[ترجمه موسی] شیوایی سخنرانی های وی یادداشت برداری را آسان می کند.
[ترجمه محسن منتظر] به هم پیوستگی و سازگاری سخنان وی یادداشت برداری را آسان تر می سازد
[ترجمه ترگمان] انسجام نطق های او توجه را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل] انطباق سخنان او باعث می شود که یادداشت برداری آسان باشد

(2) تعریف: the quality or condition of sticking together.
مترادف: attachment
مشابه: agglutination, cohesion, consistency, sticking

• sticking together; consistency
coherence is the quality that something has when it makes sense or is pleasing because all the parts or steps fit together well and logically.
coherence is also a state or situation in which all the parts or ideas fit together well so that they form a united whole.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] 1- همدوسی، همچسبی، همچسبش، پیوستگی، انسجام 2- توافق، همسازى، سازوارى، سامانمندى، همخوانی، سازگارى 3- هم فازى، (در مورد نوسان امواج ) هم نوسانی
[کامپیوتر] فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحه ای تلویزیون .
[برق و الکترونیک] همدوسی وجودهمبستگی آماری یا زمانی بین فازهای دو یا چند موج .
[زمین شناسی] همدوسی، انسجام خصوصیت یا ویژگی رشته های موج برای بودن در یک فاز- همدوسی مسیرها یا اثرات لرزه ای مجاور به علاوه یک افزایش در دامنه: مدرک اصلی برای یک رخداد می باشد. همدوسی بطور کیفی در انتخاب رخدادها استفاده می شود. ولی همچنین می تواند مقدار سنجی شود. ببینید: همانندی.
[ریاضیات] انسجام، چسبیدگی، وابستگی، ارتباط
[آمار] انسجام

مترادف و متضاد

Synonyms: adherence, attachment, bond, cementation, cling, clinging, comprehensibility, concordance, conformity, congruity, connection, consistency, consonance, construction, continuity, correspondence, inseparability, inseparableness, integrity, intelligibility, rationality, relations, solidarity, stickage, tenacity, union, unity


چسبیدگی (اسم)
adhesion, coherence, coherency, inherence, inherency

وابستگی (اسم)
affinity, connection, attachment, association, dependence, dependency, coherence, coherency, affiliation, interdependence, vassalage, pertinence, pertinency, relation, relationship, contiguity, kindred, connexion, interdependency

ارتباط (اسم)
connection, coherence, coherency, correlation, relation, relationship, relevance, communication, correspondence, relevancy, connexion, liaison, correspondency, hookup, intercommunication

agreement


Antonyms: disagreement, incoherence, incongruity, nonsense, unintelligibility


جملات نمونه

1. his thoughts lack sufficient coherence
افکار او از انسجام کافی برخوردار نیست.

2. his death has disrupted the coherence of this group
فوت او همبستگی این گروه را به هم زده است.

3. There's a strong sense of coherence in the school curriculum.
[ترجمه ترگمان]حس قوی انسجام در برنامه درسی مدارس وجود دارد
[ترجمه گوگل]در برنامه درسی مکتب یک حس قوی وجود دارد

4. A common religion ensures the coherence of the tribe.
[ترجمه موسی] یک مذهب مشترک همبستگی ( وحدت ) قبیله را تضمین می کند.
[ترجمه ترگمان]یک مذهب مشترک، انسجام قبیله را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]یک دین مشترک، تضمین انسجام قبیله را تضمین می کند

5. They have struggled to create coherence within the group.
[ترجمه موسی] آنها برای ایجاد همبستگی در گروه تلاش کرده اند.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای ایجاد انسجام در گروه مبارزه کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها برای برقراری یکپارچگی درون گروه تلاش کرده اند

6. Your essay lacks internal coherence.
[ترجمه ترگمان]مقاله شما فاقد انسجام داخلی است
[ترجمه گوگل]مقاله شما فاقد انسجام درونی است

7. There was no coherence between the first and the second half of the film.
[ترجمه موسی] همخوانی بین نیمه اول و دوم فیلم وجود نداشت.
[ترجمه ترگمان]هیچ ارتباطی بین نیمه اول و نیمه دوم فیلم وجود نداشت
[ترجمه گوگل]بین نیمه اول و دوم فیلم همخوانی نداشت

8. Meisel's second functional characteristic is coherence, which is rather more straight forward.
[ترجمه ترگمان]مشخصه عملکردی دوم Meisel، انسجام است، که بیشتر مستقیما رو به جلو است
[ترجمه گوگل]دومین ویژگی عملکرد Meisel، یکپارچگی است، که نسبتا مستقیم به جلو است

9. But there is usually some semblance of coherence to the proceedings, and a proper hook to draw us on.
[ترجمه ترگمان]اما معمولا نوعی پیوستگی به جریان وجود دارد و یک قلاب درست برای جلب توجه ما وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما معمولا ظاهر یکپارچگی در پرونده ها وجود دارد و یک قلاب مناسب برای جلب توجه ما

10. What kind of stability and coherence do we have?
[ترجمه موسی] ما چه نوع ثبات و انسجامی داریم؟
[ترجمه ترگمان]چه نوع پایداری و coherence وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]ما چه نوع ثبات و انسجام داریم؟

11. A doctrine of creation could give coherence to scientific endeavor in so far as it implied a dependable order behind the flux of nature.
[ترجمه ترگمان]یک نظریه خلقت می تواند به تلاش علمی تا آنجا که به ترتیب یک نظم قابل اعتماد در پس شار طبیعت است، انسجام ببخشد
[ترجمه گوگل]دکترین خلقت می تواند منسجم به تلاش های علمی تا آنجا که یک نظم قابل اعتماد در پشت شار طبیعت نشان می دهد

12. We have seen how coherence is created by our interaction with the text and is jointly created by both sender and receiver.
[ترجمه ترگمان]مشاهده کردیم که چگونه انسجام توسط تعامل ما با متن ایجاد می شود و به طور مشترک توسط هر دو فرستنده و گیرنده ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]ما دیده ایم که چگونه یکپارچگی با تعامل ما با متن بوجود می آید و به طور مشترک توسط فرستنده و گیرنده ایجاد می شود

13. An overall theme will help to give your essay coherence.
[ترجمه ترگمان]یک تم کلی به ایجاد انسجام essay کمک می کند
[ترجمه گوگل]موضوع کلی کمک خواهد کرد تا هماهنگی مقاله خود را ارائه دهید

14. The points you make are fine, but the whole essay lacks coherence.
[ترجمه موسی] نکاتی که بیان می کنید خوب است ، اما کل مقاله فاقد منطق ( معقولیت ) است.
[ترجمه موسی] نکاتی که به آنها اشاره کرده ای درست هستند، اما کل مقاله انسجام ندارد.
[ترجمه ترگمان]نکاتی که شما ایجاد می کنید خوب هستند، اما کل مقاله فاقد انسجام است
[ترجمه گوگل]نقاطی که به دست می آورید، خوب است، اما تمام مقالات هماهنگی ندارند

His thoughts lack sufficient coherence.

افکار او از انسجام کافی برخوردار نیست.


His death has disrupted the coherence of this group.

فوت او همبستگی این گروه را به هم زده است.


پیشنهاد کاربران

coherence ( noun ) = {تقارن، تناسب، هماهنگی، همخوانی، مطابقت ( چیدمان هماهنگ قطعات مختلف ) }، {عقلانیت، منطق، معقولیت ( منطقی یا معقول بودن ) }، {سازگاری، تطبیق، همخوانی، وابستگی، تبعیت ( ویژگی سازگاری ) }، {یگانگی، وحدت، موافقت، هم آرایی، همبستگی ( در رابطه با توافق یا سازش ) }، {فصاحت، بلاغت، فن بیان، شیوایی، سخنوری ( در رابطه با فن بیان ) }، {منطقی، استدلالی، عقلانی، مستدل ( ویژگی قابل توجیه بودن با دلیل ) }، {مجاب سازی، اثر بخشی، اقناع، قانع کنندگی ( در متقاعد کردن ، به ویژه در مورد استدلال یا بیانیه ، بسیار موثر باشد ) }، {انسجام، همبستگی، وحدت ( در رابطه با تشکیل یک کلیت واحد ) }، {کارایی، بهره وری، اثربخشی، سودمندی ( حالت یا کیفیت کارایی ) }، {چسبندگی، پیوست، الحاق، پیوند ( عمل یا روند چسبیدن به سطح یا جسم ( }، {فردیت، تکینگی، فردگرایی، هویت، خودیت ( حالت داشتن هویت متمایز یا متمایز بودن از دیگران ) }، {اتصال، پیوند، جوش خوردگی، تقاطع ( یک نقطه که دو یا چند چیز به هم متصل اند ) }

معانی دیگر>>>>> ارتباط ( مطالب ) یا وابستگی

Coherence : انسجام معنایی
Cohesion : انسجام ساختاری

در فیزیک : همدوسی

انسجام ، پیوستگی، منسجم ، متحد بودن
مستحکم شدن، استوار شدن، در کنار هم برای هم Together for each other


Coherence: پیوستگی
پیوسته بودن جمله ها و بند های یک متن در ارتباط با یک دیگر باعث ایجاد سازگاری، هم خوانی، ارتباط منطقی و معنادار اجزا با یک دیگر می شود. در واقع پیوستگی یا انسجام در برابر پراکندگی و تفرقه قرار دارد. پیوستگی با بررسی همه ی مطلب و قابل فهم بودن و معنادار بودن کل متن به دست می آید. به عبارت دیگر، تضاد و مطالب ضد و نقیض که باعث گیج شدن فرد در برداشت ایده ی کلی شود و ارتباط منطقی متن را به هم بزند، پیوستگی یا انسجام را از بین می برد. این ویژگی قابل بیان به صورت دقیق و کمی نیست ولی به صورت کیفی قابل بررسی است.
Cohesion: هم بستگی
با تمرکز بر روی دستور زبان ( گرامر ) و واژگان، درستی هر جمله و بند ( پاراگراف ) را بررسی می کند. یک متن می تواند همبستگی داشته باشد ولی فاقد پیوستگی باشد و برعکس. هم بستگی قابل اندازه گیری است به این معنا که می توان دقیقن تشخیص داد که کجا اشتباه گرامری یا واژگانی رخ داده است.
به طور کلی، هم بستگی به مانند آجرها و اجزای سازنده ی ساختمان به طور جداگانه هستند؛ اما پیوستگی کل ساختمان و تناسب و ارتباط بین اجزای سازنده است. ارتباط منطقی ایده ها با یک دیگر به پیوستگی مربوط می شود.


کلمات دیگر: