1. his thoughts lack sufficient coherence
افکار او از انسجام کافی برخوردار نیست.
2. his death has disrupted the coherence of this group
فوت او همبستگی این گروه را به هم زده است.
3. There's a strong sense of coherence in the school curriculum.
[ترجمه ترگمان]حس قوی انسجام در برنامه درسی مدارس وجود دارد
[ترجمه گوگل]در برنامه درسی مکتب یک حس قوی وجود دارد
4. A common religion ensures the coherence of the tribe.
[ترجمه موسی] یک مذهب مشترک همبستگی ( وحدت ) قبیله را تضمین می کند.
[ترجمه ترگمان]یک مذهب مشترک، انسجام قبیله را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]یک دین مشترک، تضمین انسجام قبیله را تضمین می کند
5. They have struggled to create coherence within the group.
[ترجمه موسی] آنها برای ایجاد همبستگی در گروه تلاش کرده اند.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای ایجاد انسجام در گروه مبارزه کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها برای برقراری یکپارچگی درون گروه تلاش کرده اند
6. Your essay lacks internal coherence.
[ترجمه ترگمان]مقاله شما فاقد انسجام داخلی است
[ترجمه گوگل]مقاله شما فاقد انسجام درونی است
7. There was no coherence between the first and the second half of the film.
[ترجمه موسی] همخوانی بین نیمه اول و دوم فیلم وجود نداشت.
[ترجمه ترگمان]هیچ ارتباطی بین نیمه اول و نیمه دوم فیلم وجود نداشت
[ترجمه گوگل]بین نیمه اول و دوم فیلم همخوانی نداشت
8. Meisel's second functional characteristic is coherence, which is rather more straight forward.
[ترجمه ترگمان]مشخصه عملکردی دوم Meisel، انسجام است، که بیشتر مستقیما رو به جلو است
[ترجمه گوگل]دومین ویژگی عملکرد Meisel، یکپارچگی است، که نسبتا مستقیم به جلو است
9. But there is usually some semblance of coherence to the proceedings, and a proper hook to draw us on.
[ترجمه ترگمان]اما معمولا نوعی پیوستگی به جریان وجود دارد و یک قلاب درست برای جلب توجه ما وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما معمولا ظاهر یکپارچگی در پرونده ها وجود دارد و یک قلاب مناسب برای جلب توجه ما
10. What kind of stability and coherence do we have?
[ترجمه موسی] ما چه نوع ثبات و انسجامی داریم؟
[ترجمه ترگمان]چه نوع پایداری و coherence وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]ما چه نوع ثبات و انسجام داریم؟
11. A doctrine of creation could give coherence to scientific endeavor in so far as it implied a dependable order behind the flux of nature.
[ترجمه ترگمان]یک نظریه خلقت می تواند به تلاش علمی تا آنجا که به ترتیب یک نظم قابل اعتماد در پس شار طبیعت است، انسجام ببخشد
[ترجمه گوگل]دکترین خلقت می تواند منسجم به تلاش های علمی تا آنجا که یک نظم قابل اعتماد در پشت شار طبیعت نشان می دهد
12. We have seen how coherence is created by our interaction with the text and is jointly created by both sender and receiver.
[ترجمه ترگمان]مشاهده کردیم که چگونه انسجام توسط تعامل ما با متن ایجاد می شود و به طور مشترک توسط هر دو فرستنده و گیرنده ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]ما دیده ایم که چگونه یکپارچگی با تعامل ما با متن بوجود می آید و به طور مشترک توسط فرستنده و گیرنده ایجاد می شود
13. An overall theme will help to give your essay coherence.
[ترجمه ترگمان]یک تم کلی به ایجاد انسجام essay کمک می کند
[ترجمه گوگل]موضوع کلی کمک خواهد کرد تا هماهنگی مقاله خود را ارائه دهید
14. The points you make are fine, but the whole essay lacks coherence.
[ترجمه موسی] نکاتی که بیان می کنید خوب است ، اما کل مقاله فاقد منطق ( معقولیت ) است.
[ترجمه موسی] نکاتی که به آنها اشاره کرده ای درست هستند، اما کل مقاله انسجام ندارد.
[ترجمه ترگمان]نکاتی که شما ایجاد می کنید خوب هستند، اما کل مقاله فاقد انسجام است
[ترجمه گوگل]نقاطی که به دست می آورید، خوب است، اما تمام مقالات هماهنگی ندارند