کلمه جو
صفحه اصلی

گاورو

فرهنگ فارسی

آنچه بصورت و هیئت گاو باشد . یا گرز ( گرز. ) گاوروی . گرز فریدون که سرش بشکل گاو بود : زند بر سرت گرز. گاو روی ببند اندر آرد زایوان بکوی . ( هرمزد نامه )

لغت نامه دهخدا

گاورو. [ رَ / رُو ] ( اِ مرکب ) گشادگی و سوراخی که گاوی تواند از آن گذشتن. قسمی کول ، تنبوشه.

گاورو. ( ص مرکب ) رجوع به گاوروی شود.

گاورو. (ص مرکب ) رجوع به گاوروی شود.


گاورو. [ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) گشادگی و سوراخی که گاوی تواند از آن گذشتن . قسمی کول ، تنبوشه .


دانشنامه عمومی

یه قسمتی از به مکان یا مسیری (باریک در مزارع) که به اندازه رفت وامد یک گاو ازاد باشد.


در بناهای سنتی ایران به خصوص در حمام ها که نیازمند استخراج حجم زیادی آب از چاه بود فضایی در کنار چاه مجموعه ایجاد میشد با شیبی رو به پائین به اسم گاورو که گاو در آنجا قرار داده میشد و با کمک آن آب را از چاه می کشیدن و به پشت بام انتقال می دادن و از آن جا با تنبوشه های سفالین آب را به خزینه ها و آب نماها و حوض ها هدایت می کردن.



کلمات دیگر: