کلمه جو
صفحه اصلی

کار چوب

فرهنگ فارسی

( اسم ) آلات چوبین که جولاهگان پارچه های نبافت. فراز کرده را با آنها بافند نسج .
مسط کار چوب که وقت بافتن راست ایستاده دارند

لغت نامه دهخدا

کارچوب. ( اِ مرکب ) چوبها و آلاتی باشد که جولاهگان جامه های نبافته فراز کرده را با آنها ببافند و به عربی نسج گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). نسج جولاهی و زردوزی و چکن دوزی. ( ناظم الاطباء ). مُسط؛ کارچوب که وقت بافتن راست ایستاده دارند. ( منتهی الارب ). || در هندوستان نوعی ازکشیده بود که جامه را در دو چوب کشیده بدوزند و بدین معنی اگر چه صورت لفظ فارسی دارد لیکن در کلام قدمایافته نشده. ( آنندراج ). || زردوز و چکن دوز. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دستگاه و کارگاه شود.


کلمات دیگر: