کلمه جو
صفحه اصلی

لاقطه

فرهنگ فارسی

خوار ناکس . سنگدان مرغ

لغت نامه دهخدا

( لاقطة ) لاقطة. [ ق ِ طَ ] ( ع ص ، اِ ) خوار ناکس. ( للذکر و الانثی ). || لاقطةالحصی ؛ سنگدان مرغ. فی المثل : لکل ساقطة لاقطة؛ ای لکل َ کلمة سقطت من فم نفس تسمعهافتلقطها فتذیعها؛ یعنی هر سخن را که از دهان برآید شنونده است که میشنود و شایع میکند. ( منتهی الارب ).

لاقطة. [ ق ِ طَ ] (ع ص ، اِ) خوار ناکس . (للذکر و الانثی ). || لاقطةالحصی ؛ سنگدان مرغ . فی المثل : لکل ّ ساقطة لاقطة؛ ای لکل َ کلمة سقطت من فم نفس تسمعهافتلقطها فتذیعها؛ یعنی هر سخن را که از دهان برآید شنونده است که میشنود و شایع میکند. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: